responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : منشور جاويد المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 364

انديشمند آفريده شده است، ديگر چه لزومى دارد كه دولت تشكيل شود.

برخلاف اين انديشه هاى سست و بى پايه كه حاكى از يك نوع هرج و مرج طلبى و سفسطه گرايى و ساده دلى است، ضرورت وجود دولت در زندگى اجتماعى بشر آن چنان روشن است كه نيازى به دليل و برهان ندارد دولتى كه آزادى هاى فردى را در چهارچوب مصالح اجتماعى حفظ كند و در پرورش استعدادها بكوشد و مردم را به وظايف خود آشنا و قوانين الهى و يا مردمى را اجرا كند، از اين جهت انديشمندان بزرگ جهان; مانند افلاطون[1]، ارسطو[2]، ابن خلدون[3] وبرخى ديگر وجود دولت را يك پديده اجتناب ناپذير تلقى كرده اند.

در اين ميان، ماركس وجود دولت را تا آن جا كه اختلاف طبقاتى در ميان است ضرورى مى داند، ولى معتقد است كه پس از گسترش «كمونيسم» در سرتاسر جهان، دولت بايد از بين برود. وى تصور مى كند كه مايه نزاع و اختلاف تنها اختلاف طبقاتى است و پس از محو آن، مايه نزاعى در كار نخواهد بود كه وجود دولت را ايجاب كند.

ولى «ماركس» به جامعه انسانى تنها از يك زاويه نگريسته است و آن زاويه، اختلاف طبقاتى است، در حالى كه جامعه انسانى زواياى ديگرى نيز دارد كه اگر وى جامعه را از آن زاويه ها نيز مطالعه مى كرد، حكم به انحلال دولت ها حتى پس از به اصطلاح «گسترش كمونيسم» نمى داد، زيرا مايه نزاع و جدال تنها و تنها اختلاف طبقاتى نيست كه پس از محو آن، همه جهان بهشت برين گردد، بلكه غرايز ديگر بشر; مانند جاه طلبى ها و خودخواهى هاى رهبرى


[1] الجمهورية.
[2] السياسة، ترجمه احمد لطفى، ص 96.
[3] مقدمه ابن خلدون، ص 41ـ 42.
اسم الکتاب : منشور جاويد المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 364
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست