اسم الکتاب : مرزهاى توحيد و شرك در قرآن المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر الجزء : 1 صفحة : 132
حجر عسقلانى، اين شعر معروف ابوطالب كه:
و ابيض يُسْتَسقى الغمام بوجهه
ثمال اليتامى عصمة للارامل
«آن چهره نورانى كه به آبروى او از ابرها باران خواسته مى شود، پناهگاه يتيمان و بيچارگان است».
اشاره به زمان عبدالمطلب و استسقاى او، با توسّل به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در زمان خردسالى ايشان دارد.[1]
2 ـ استسقاء ابوطالب، با واسطه قرار دادن پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)
ابن عساكر به نقل از ابن عرفلة مى گويد: «در زمان قحطى و خشكسالى قريش، وارد مكه شدم...قريش خطاب به ابوطالب گفتند: اى ابوطالب! سرزمين ما را قحطى وخانواده هاى ما را بينوايى فرا گرفته است، پس دست به دعا بردار و از خداوند باران بخواه. ابوطالب همراه با نوجوانى ـ كه همان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بود ـ به سوى كعبه حركت كرد. گويى ابوطالب خورشيد تابانى را به همراه دارد كه از تابش او ابرهاى تيره روشن مى شوند. پيرامون او را نوجوانان ديگرى احاطه كرده بودند.ابوطالب دست نوجوان را گرفت و او را به كعبه تكيه داد و دست خود را به او.