responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فلسفه اسلامى و اصول ديالك تيك المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 164

اكنون وقت آن است كه نظريه ماركس را نيز، كه خود را خوشه چين خرمن ديالكتيك هگل مى داند، مورد بررسى قرار دهيم و ببينيم كه فرزند آن پدر، وحدت تضاد را چگونه توجيه وتفسير مى كند.

در اهميت اصل تضاد در مكتب ماركسيسم همين كافى است كه لنين مى گويد: فهم اجزاى متضاد هر پديده، و همچنين گرايشهايى كه در تمام پديده هاى طبيعت من جمله ذهن و جامعه موجود است، روح وجوهر ديالكتيك است.[1]

نيز همو مى گويد: ديالكتيك حقيقى عبارت است از بررسى تضادها در خود ذات اشيا.[2]

«لنين» مدعى است كه تضاد، هم در طبيعت، هم در ذهن و هم در جامعه وجود دارد، ولى آنچه مهم است وجود تضاد در طبيعت وجامعه است. مقصود از وجود تضاد در ذهن، انديشيدن دو متضاد نيست زيرا تاكنون كسى جمع ميان دو ضد را در ذهن به صورت تصور انكار نكرده است، بلكه مقصود تولد ضد از ضد در محيط فكر است.

پيش از آنكه به نقد ديالكتيك ماركس بپردازيم، لازم است نكته اى را تذكر دهيم، و آن اينكه:

تضادى كه هگل از آن دم مى زند، همان اثبات ونفى است كه پس از كشمكش اوليه در مرحله سوم با هم جمع شده و تضاد را حل مى كنند، ووى اين معنى را با تعابير «تز»، «آنتى تز» و «سنتز» بيان كرده است.


[1] ماترياليسم ديالكتيك، موريس كنفورت، ص 103، به نقل از ماركس در كتاب سرمايه، مقدمه چاپ دوم.

[2] ماترياليسم ديالكتيك، استالين، ص 12.

اسم الکتاب : فلسفه اسلامى و اصول ديالك تيك المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 164
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست