اسم الکتاب : فروغ ولايت المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر الجزء : 1 صفحة : 49
دراز كشيده بود، زيرا مى دانست كه خداوند پيامبر عزيز خود رانجات داده است.
دشمنان، نخست تصميم گرفته بودند كه نيمه شب به خانه پيامبر هجوم آورند، ولى به عللى از اين تصميم منصرف شدند وسرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند ومأموريت خود را انجام دهند. پرده هاى تيره شب به كنار رفت وصبح صادق سينه افق را شكافت. مأموران با شمشيرهاى برهنه به طور دسته جمعى به خانه پيامبر هجوم آوردند واز اينكه در آستانه تحقّق بزرگترين آرزوى خود بودند از شادى در پوست خود نمى گنجيدند، امّا وقتى وارد خوابگاه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) شدند حضرت على (عليه السلام) را به جاى پيامبر يافتند.خشم وتعجب سراپاى وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت على كردند وپرسيدند محمّد كجاست؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بوديد كه از من مى خواهيد؟ در اين موقع، از فرط عصبانيت به سوى حضرت على (عليه السلام) حمله بردند واو را به سوى مسجد الحرام كشيدند، ولى پس از بازداشت مختصرى ناگزير آزادش ساختند ودر حالى كه خشم گلوى آنان را مى فشرد تصميم گرفتند كه از پاى ننشينند تا جايگاه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)را كشف كنند.[1]
قرآن مجيد براى اينكه اين فداكارىِ بى نظير در تمام قرون واعصار جاودان بماند، در طىِّ آيه اى جانبازى حضرت على (عليه السلام)را مى ستايد واو را از كسانى مى داند كه جان به كف در راه كسب رضاى خدا مى شتابند: