responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فروغ ولايت المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 439

رو، زبير غلام خود مكحول را آزادكرد.

اين جريان حاكى از نگرش سطحى زبير به حوادث است. او با ياد آورى حديثى از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) سوگند مى خورد كه با على (عليه السلام) نبرد نكند، سپس با تحريك فرزند خود سخن پيامبر را ناديده مى گيرد وسوگند خود را با پرداخت كفّاره زير پا مى گذارد.

اوضاع گواهى مى دهد كه برخورد نظامى قطعى است. لذا ناكثان بر آن شدند كه به تقويت نيروهاى خود بپردازند.

در مناطقى كه مردم به صورت قبيله اى زندگى مى كنند زمام امور در دست رئيس قبيله است و او به صورت مطلق مورد پذيرش است. در ميان قبايل اطراف بصره شخصيتى به نام احنف بود كه پيوستن او به گروه ناكثان قدرت عظيمى به آنان مى بخشيد ومتجاوز از شش هزار نفر به زير پرچم ناكثان در مى آمد وشمار آنان را افزون مى كرد. ولى احنف با هوشيارى دريافت كه همكارى با آنان جز هوا وهوس نيست. او به روشنى درك كرد كه خون عثمان بهانه اى بيش نيست وحقيقت امر جز قدرت طلبى وكنار زدن على (عليه السلام) وقبضه كردن خلافت چيز ديگر نيست. از اين رو، به تصويب امام (عليه السلام)، عزلت گزيد واز پيوستن شش هزار نفر از افراد قبيله خود وقبايل اطراف به صفوف ناكثان جلوگيرى كرد.

كناره گيرى احنف براى ناكثان بسيار گران تمام شد. از او گذشته، چشم اميد به قاضى بصره، كعب بن سور، دوخته بودند ولى چون براى او پيام فرستادند، او نيز از پيوستن به صفوف ناكثان خوددارى كرد. وقتى امتناع او را مشاهده كردند تصميم گرفتند كه به ملاقات او بروند واز نزديك با او مذاكره كنند، ولى او اجازه ملاقات نداد. پس چاره اى جز اين نيافتند كه به عايشه متوسّل شوند تا او به ملاقات وى برود.

عايشه بر استرى سوار شد وگروهى از مردم بصره اطراف مركب او را گرفتند. او به اقامتگاه قاضى، كه بزرگ قبيله اَزْد بود ومقامى نزد مردم يمن داشت، رفت واجازه ورود خواست. به او اجازه ورود داده شد. عايشه از علّت عزلت او پرسيد. وى گفت: نيازى نيست كه من در اين فتنه وارد شوم. عايشه گفت: فرزندم! برخيز كه من چيزى را مى بينم كه شما نمى بينيد.(مقصود او فرشتگان بود كه به حمايت مؤمنان، يعنى ناكثان، آمده بودند!) وافزود: من از خدا مى ترسم، كه او سخت كيفر است. وبدين ترتيب موافقت قاضى بصره را براى همراهى با ناكثان جلب كرد.

سخنرانى فرزند زبير وپاسخ امام مجتبى(عليه السلام)

فرزند زبير پس از آرايش سپاه ناكثان به سخنرانى پرداخت وسخنان او در ميان ياران امام پخش شد. در اين هنگام امام حسن مجتبى (عليه السلام) با ايراد خطبه اى به سخنان فرزند زبير پاسخ گفت. سپس شاعر توانايى در مدح فرزند امام (عليه السلام) شعرى سرود كه عواطف حاضران را تحريك كرد. سخنان امام مجتبى (عليه السلام)وشعر شاعر در ميان سپاه ناكثان مؤثّر افتاد، زيرا فرزند دختر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) موضع طلحه را نسبت به عثمان آشكار ساخت. از اين رو، طلحه به سخنرانى پرداخت وقبايلى را كه پيرو على (عليه السلام) بودند منافق خواند.

اسم الکتاب : فروغ ولايت المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 439
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست