responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فروغ ولايت المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 437

ناكثين ملاقات كرد وهر دو طرف به اندازه اى به هم نزديك شدند كه گوشهاى اسبانشان به هم مى خورد. امام (عليه السلام) نخست با طلحه وسپس با زبير به شرح زير سخن گفت:

امام(عليه السلام): شما كه اسلحه وقواى پياده وسواره آماده كرده ايد، اگر براى اين كار دليل وعذرى نيز داريد بياوريد، در غير اين صورت از مخالفت خدا بپرهيزيد وهمچون زنى نباشيد كه رشته هاى خود را پنبه كرد. آيا من برادر شما نبودم وخون شما را حرام نمى شمردم وشما نيز خون مرا محترم نمى شمرديد؟ آيا كارى كرده ام كه اكنون خون مرا حلال مى شماريد؟

طلحه: تو مردم را بر كشتن عثمان تحريك كردى.

امام (عليه السلام): اگر من چنين كارى كرده ام در روز معيّنى خداوند مردم را به سزاى اعمالشان مى رساند وآن هنگام حق بر همگان آشكار خواهد شد. تو اى طلحه، آيا خون عثمان را مى طلبى؟خدا قاتلان عثمان را لعنت كند. تو همسر پيامبر را آورده اى كه در سايه او نبرد كنى، در حالى كه همسر خود را در خانه نشانده اى. آيا با من بيعت نكرده اى؟ طلحه: بيعت كردم، امّا شمشير بر سرم بود.

سپس امام (عليه السلام) رو به زبير كرد وگفت: علّت اين سركشى چيست؟

زبير: من تو را براى اين كار شايسته تر از خود نمى دانم.

امام (عليه السلام): آيا من شايسته اين كار نيستم؟! (زبير در شوراى شش نفرى براى تعيين خليفه رأى خود را به على داد). ما تو را از عبد المطّلب مى شمرديم تا اينكه فرزندت عبد اللّه بزرگ شد وميان ما جدايى افكند. آيا به خاطر دارى روزى را كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم)از قبيله بنى غنم عبور مى كرد؟ رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) به من نگريست وخنديد ومن نيز خنديدم. تو به پيامبر گفتى كه على از شوخى خود دست بر نمى دارد وپيامبر به تو گفت: به خدا سوگند، تو اى زبير با او مى جنگى ودر آن حال ستمگر هستى.

اسم الکتاب : فروغ ولايت المؤلف : سبحانى، شیخ جعفر    الجزء : 1  صفحة : 437
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست