اسم الکتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى المؤلف : سبحانی، علیرضا الجزء : 1 صفحة : 250
كم كم، اين مسأله، از دودمان اموى به ديگران نيز سرايت كرد. و افراد گنهكار، وجدان خود را از اين طريق راضى ميساختند، مثلاً «آنگاه كه «عبداللّه بن مطيع عدوى»، به فرزند سعد وقاص، اعتراض كرد كه چرا حكومت همدان و رى را بر قتل حسين ترجيح دادى؟ او در پاسخ گفت: اينها كارهايى است كه در علم الهى مقدر بود و من نيز پسر عموى خود را متوجه اين مسأله ساختم، ولى او جز كشته شدن چيزى را بر نگزيد»[1].
اين تنها فرزند سعد وقاص نبود كه اعمال زشت خود را از اين طريق توجيه ميكرد، بلكه عائشه نيز، گاهى به همين ريسمان چنگ ميزد. «روزى عائشه به مردم گفت: چيزى مانع از ابراز حق نيست. من از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه فرمود: امت من به دو دسته تقسيم ميشوند، گروهى از آنان سرهاى خود را ميتراشند و شاربها را ميزنند، لباسهاى آنان تا نيمه ساق آنان است، قرآن ميخوانند، اما قرآن از حنجره آنان تجاوز نميكند، محبوبترين مردم، نزد من و خدا، آنان را ميكشد.
در اين هنگام، ابو قتاده برخاست و گفت: اگر تو از چنين فضيلتى درباره على آگاه بودى، چرا با او از در جنگ وارد شدى؟ او در پاسخ گفت: كار من تقدير الهى بود! و براى قضاء و قدر اسبابى هست»[2].
بر اثر ترويج دستگاه اموى از مسأله قضاء و قدر، اعتقاد به آن، از اصول عقائد شمرده شد، بگونهايكه پس از توحيد با هيچ اصلى برابرى نميكرد و به قدرى در اين مسأله سخت گيرى ميشد، كه «حسن بصرى كه منكر چنين تقديرى بود، از جانب سلطان وقت تهديد شد كه سخنى بر خلاف آن نگويد، او نيز وعده
[1] طبقات ابن سعد، ج 5، ص 148، طبع بيروت. [2] تاريخ بغداد، ج 1، ص 160.
اسم الکتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى المؤلف : سبحانی، علیرضا الجزء : 1 صفحة : 250