responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى المؤلف : سبحانی، علیرضا    الجزء : 1  صفحة : 116

پهلو گرفت و ما به آنجا وارد شديم، ناگهان جنبندهاى پر مو با ما روبرو شد، به حدى كه جلو و عقب او تميز داده نميشد. از او پرسيديم، تو كيستى؟ گفت، من جساسهام، گفتيم، «جساسه» چيست؟ او از شناسايى خويش خود دارى كرد، ولى گفت، وارد اين دير شويد، كسى در آنجا است كه به ملاقات شما علاقمند است: ـ او نام مردى را برد، كه گمان كرديم كه وى از شياطين است ـ از اين جهت وارد دير شديم. در آنجا انسان بزرگى را ديديم كه تا كنون انسان به آن بزرگى نديده بوديم، دستهاى او به گردن، سپس به زانوها، آنگاه به پاها، با زنجير، بسته شده بود. پس از نقل يك رشته گفتگو ميان واردين و آن شخص، وى خود را چنين معرفى كرد:

من مسيح (دجالم). نزديك است به من اذن دهند تا بيرون بيايم و در روى زمين به سير و سياحت بپردازم. به من اجازه داده خواهد شد كه به همه جا بروم جز مكه و مدينه، هر موقع بخواهم به يكى از اين دو شهر وارد شوم، فرشتگان دست به شمشير، مرا از ورود به آن دو شهر باز مى دارند، و هر گوشهاى از آن دو شهر را فرشتگان حراست ميكنند:

در اين موقع، پيامبر، با عصاى چوبى كه در دست داشت، به مدينه اشاره كرد و گفت: مردم اين جا «طيبه» است. آيا من به شما از اين مسيح سخن نگفته بودم؟ مردم گفتند: آرى:

سپس پيامبر فرمود: گفتار «تميم دارى» مرا به شگفت واداشت، زيرا با آنچه كه گفته بودم موافق بود»[1].

اين گفتار، گزيدهاى از داستان نسبتاً مفصلى است، كه براى رعايت اختصار


[1] صحيح مسلم، ج 8، باب «دجّال»، ص 205 ـ 203. در كتابهاى حديثى اين نوع احاديث فراوان است.

اسم الکتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى المؤلف : سبحانی، علیرضا    الجزء : 1  صفحة : 116
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست