در فتح قيساريه [1]سربازان عمرو بن عاص، يكى از جاسوسان رومى را كه به اسارتشان در آمده بود، كشتند. عمرو از اين كار خشمگين شد و گفت: چرا او را نياورديد تا بازجويى كنم؟ چه بسيارند جاسوسانى كه عليه ما هستند و به نفع ما مىشوند. [2]
سعد وقاص موفّق شد كه از طريق اسيران روم دريابد كه چه اعضايى از فيل-كه آنان را در جنگ قادسيه به دردسر انداخته بود-حسّاس است و موجب قتل آنها مىشود [3]
مطلب دوّم: حكم قتل اسير
قتل اسير [جاسوس]در صورت نوميدى از او و عدم بهرهبردارى از وى جايز است، زيرا بيم آن مىرود كه با اسرارى كه به دست آورده، به يارانش بپيوندد. [4]
رسول خدا (ص) در جنگ حنين جاسوسى از مشركان را ديد كه پس از پى بردن به ناتوانى و ضعف مسلمانان در حال گريز است. آن حضرت خونش را حلال ساخت و فرمود: «او را بجوييد و بكشيد» . [5]
پس سَلَمة بن أَكوَع خود را به او رساند، وى را به اسارت گرفت و كشت.
در غزوۀ بنى مصطلق مسلمانان يكىاز جاسوسان را دستگير كرده، به اسارت گرفتند. رسول خدا (ص) دربارۀ قومش از او بازجويىكرد و او چيزى نگفت. آن حضرت اسلام را به او عرضه كرد، ولى او نپذيرفت. پس به عمر دستورداد گردنش را بزند و او چنين كرد؟ [6]
عمر بن خطاب به سعد وقاص چنين سفارش كرد: اگر اسيرى را كه با او همپيمان نيستى، نزد تو آوردند، گردن بزن تا بدين وسيله دشمنان خدا و دشمنان خويش را بترسانى. [7]
[1]- قيساريه: شهرى قديمى ميان حيفا و يافا كه به وسيلۀ هيرودس كبير ساخته شد (40-4 ق. م) . مركز اقامتحكمرانهاى رومى و كرسى اسقفى فلسطينى كه در سال 633 ه به اشغال مسلمانان درآمد و امروزه جز ويرانههايى از آن باقى نيست. ر. ك: حموى، معجم البلدان، ج 4، ص 421؛ المنجد فى اللغة و الاعلام، ص 560.)
[2] -ر. ك: عبدالرؤوف عون، الفن الحربى، ص 216؛ احمد شلبى، الجهاد و النظم، ص 114.
[3] -طبرى، تاريخ،11 جزء، بدران، ج 3، ص 555.
[4] -نويسنده محترم در اين جا حكم قتل اسير را با حكم قتل جاسوس دستگير شده به هم در آميخته و ديدگاهش نيز غير مستند است [مترجم].
[5] -ر. ك: ابو داوود، دار احياء التراث العربى، حديث شمارۀ 2653،2654، ج 3، ص 49.
[6] -ر. ك: سيد سابق، فقه السنة،3 جزء، دارالكتاب العربى، بيروت، م 2، ص 686.
[7] -ر. ك: ابن عبد ربه اندلسى، العقد الفريد، دار الفكر، ط 1، ص 93.