گرفتارىهاى حضرت او را آگاه و دستورى را كه به يارانش مىدهد خود به وى ابلاغ كرده است در حالى كه ممكن است حقيقت امر چنين نبوده باشد.
همچنين اينكه به دشمن خود بگويد، رهبر بزرگ شما مُرد و مرادش رهبر گذشتۀ آنان باشد، يا فردا به ما كمك مىرسد، و مرادش غذا باشد. گفتن سخنانى از اين قبيل اشكالى ندارد، زيرا از كنايههاى مباح هستند.
از همين نوع است، سخن را به شايد و بسا مقيد كردن، زيرا كه اين عمل به منزلۀ استثنا است. و كلام را از جزميّت خارج مىكند. [1]
جايز نيست كه فرد مسلمان در جنگ با دشمنان چنين وانمود كند كه با آنها يا بر دين آنها است و يا براى خيرخواهىشان آمده است، آن گاه در فرصت مناسب به ايشان ضربه بزند، زيرا اين كار خيانت محسوب مىشود و جايز نيست. [2]
از جمله خدعههاى ممنوع، در اسلام تظاهر به تسليم يا تقاضاى مذاكره است. مثل برافراشتن پرچم سفيد يا نصب علامت هلال احمر به قصد تسليم يا مذاكره و مكر و نيرنگهايى از اين قبيل؛ زيرا اين تظاهر به منزلۀ تعهّد است و نقض تعهّد از نظر شرعى درست نيست، بلكه عمر به قتل خائن به تعهّد تهديد كرد و گفت:
«قسم به آنكه جان عمر به دست اوست، اگر يكى از شما با انگشتش به مشركى اشاره كند و آنگاه بر او فرود آيد وى را بكشد، هر آينه او را مىكشم [3].
مطلب سوّم: دلايل تجويزكنندگان اصل دروغ، به صراحت يا به كنايه
1-امكلثوم-دختر عقبة بن ابى معيط-نقل مىكند كه رسول خدا (ص) فرمود: آن كس كه ميان مردم را اصلاح مىكند وسخن نيك مىگويد و نيت خير دارد، دروغگو نيست.
ابن شهاب گويد:
[1] -ر. ك: صحيح مسلم بشرح نووى، دارالفكر، ط 3، ج 16، ص 158؛ املاء السرخسى، شرح كتاب السير الكبير، ج 1، ص 119 به بعد؛ نواوى، العلاقات الدوليه، ص 135؛ دكتر حسن ابراهيم، العلاقات الدوليه، ص 158.
[2] -ر. ك: نواوى؛ العلاقات الدوليه، ص 158.
[3] -ر. ك: زحيلى؛ العلاقات الدوليه، ص 60.