گاه مىشود كه دشمن در ميان صفوف ارتش اسلامى مزدورانى دارد كه اخبار مسلمانان را به او گزارش مىدهند و گاه اين مزدوران از خود مسلمانهايند، مانند كارى كه حاطب بن ابى بلتعۀ مسلمان كرد-آنگاه كه خبر خروج پيامبر (ص) براى فتح مكّه را به قريش نوشت و براى اين كه به او شك نكنند، نامه را به دست زنى سپرد [1]-و گاه از
بيگانگانى انتخاب مىشوند كه در ميان مسلمانها زندگى مىكنند، مانند اهل ذمّه و پناهندگان، و گاه خود، جاسوسانى را مىفرستد تا در ميان صفوف مسلمانان به كاوش و جست و جو بپردازند. نمونۀ آن موردى است كه از سلمة بن أكوع نقل شده است. او مىگويد: همراه رسول خدا (ص) در جنگ بوديم. هنگامىكه با آن حضرت سرگرم خوردن چاشت بوديم، مردى سوار بر شترى سرخ موى آمد و آن را خوابانيد، سپس طناب از كمر بندش برگرفت و شتر را با آن بست. آن گاه پيش آمد و همراه ما غذا مىخورد و درما مىنگريست. ما ضعيف و كم توان بوديم و برخى از ما مركب سوارى نداشتيم. همين كه از وضع مسلمانان اطّلاع يافت، پيش شترش رفت، بندش را گشود، آن را خوابانيد و سوار شد. سپس آن را هِىْ كرد تا برود و مشاهداتش را از اوضاع مسلمانان به دشمنان گزارش دهد. . . . [2]
حالكه دشمنان اينگونه تلاش مىكنند و جاسوس و مزدور مىفرستند، بر فرماندهان ارتش اسلامى واجب است كه از اين فعّاليّتها جلوگيرى كنند و آنها را خنثى سازند. به اين منظور بايد به وسيلۀ سازمان ضدّ اطّلاعات و با استفاده از دستگاههاى گوناگون فعّاليّت اين جاسوسها و مزدوران را زير نظر گرفت.
رسول خدا (ص) نيروهاى ضدّ اطّلاعاتى داشت كه نيّات منافقان و افرادى كه اسباب نوميدى جامعه را فراهم مىساختند، به وى گزارش مىدادند. از جملۀ آنها زيد
[1] -ر. ك: صحيح بخارى، دار الشعب، ج 4 و 5، ص 72 و 99؛ البخارى بشرح الكرمانى، مؤسسة المطبوعات الاسلاميه، ج 13، ص 19-21؛ البخارى بشرح عمدة القارى، ج 14، ص 254؛ عظيم آبادى، عون المعبود، حديث شماره 2633، باب 108، ج 7، ص 310-313؛ بيهقى، سنن، ج 9، ص 146؛ صحيح مسلم، دار احياء التراث العربى، چاپ يكم، حديث شمارۀ 2494، ج 4، ص 1941؛ ابو داوود، سنن، حديث شمارۀ 2650، ج 3، ص 47.
[2] -ر. ك: ابو داوود، سنن، حديث شمارۀ 2653-2654، ج 3، ص 49.