چنين به نظر مىرسد كه علّت اختلاف دو گروه ياد شده، مخالفت كار ابوبكر با كار پيامبر (ص) در اين باره باشد؛ زيرا ثابت شد كه رسول خدا (ص) نخلستان بنى نضير را به آتش كشيد و دربارۀ ابوبكر نيز ثابت شد كه گفته است: درختى را قطع نكنيد و آبادى اى را ويران نسازيد. اين گفتۀ ابوبكر مورد پذيرش كسانى قرار گرفته است كه اظهار آن را به سبب آگاهى وى از نسخ حكم كشتن و پى كردن از سوى پيامبر دانستهاند و يا آن را خاص بنى نضير شمردهاند. اما آنهايى كه تنها گفتار پيامبر را پذيرفتهاند، قول و فعل هيچ كس را برخود حجت نشمردهاند؛ و به آتش زدن و قطع درختان فتوا دادهاند.
به اعتقاد ما حكم شرعى دربارۀ درختان دشمن و نابود ساختن آنها بستگى به نظر رهبر يا فرمانده درباره فايدۀ اين كار در جهت شكست دشمن، دارد. هدف رسول خدا (ص) از قطع درختان يا از ميان بردن نخلستانها، دستيابى به نتايج سودمند اين كار و نيز نشان دادن راه و آموزش دادن به امّت خويش بود.
اگر ميان آتش زدن نخلستان بنى نضير و خود دارى از آتش زدن نخلستان طائف مقايسهاى انجام دهيم [سرّ]تفاوت [رفتار پيامبر]براى ما روشن مىشود. در حالى كه هيچ اميدى به هدايت يهوديان نبود و مسلمانان با آزار رسانيدن و خشم گرفتن بر آنها و نيز با آزارهايى كه از سوى يهوديان مىديدند، به خداوند تقرّب مىجستند. مردم طائف سر به راه شدند و بهسرعت دعوت مسلمانان را پذيرفتند. مفهوم اين كار مصلحت انديشى [مقام] رهبرى نسبت به دولت اسلامى در مناسبات جهانى است.
موارد زير، به اتفاق منع شرعى ندارند:
1 - سازمان اطّلاعات نظامى براى جلوگيرى از پيشروى دشمن به سوى نيروى خودى، پل يا گذرگاهى را ويران سازد.
2 - راه آهنى كه در پشت صفوف سپاه (اسلامى) كشيده شده، نابود شود تا اينكه براى تهاجم از پشت، مورد استفادۀ دشمن قرار نگيرد.
3 - به منظور فراهم آوردن امكان نشانهگيرى توپخانه عليه دشمن سراها يا ساختمانهايى ويران گردد.