اسم الکتاب : تعليم و تربيت در اسلام المؤلف : الهامى نيا، على اصغر الجزء : 1 صفحة : 39
اينكه استعداد او از لحاظ ترقى و تكامل از
هر حيوانى بيشتر است ولى از لحاظ غريزه و صفات اوليه طبيعى كه برايش لازم و ضرورى
است؛ بسيار ضعيف و ناقص مىباشد و گويى [خداى متعال] در خودِ طبيعت بشر اين
استعداد را قرار داده است كه بشر براى خودش آن روش تربيتى و آن خُلقى را كه لازم
است، انتخاب و اختيار بكند و معلمان و مربيانى بيايند و اين نقصى را كه به نظر مىرسد
در طبيعت [انسان] هست؛ تكميل و تتميم بكنند. ...
انسانيت انسان جز اين مسيرى ندارد كه ابتدا، انسان در طبيعت آن طور
ناقص آفريده شده، بعد دستگاههاى تربيتى و اخلاقى بيايند و آن نقص و ضعف را برطرف
بكنند.»[1]
ب- انديشمندان غير اسلامى
افلاطون، با اشاره به اينكه بدون تربيت هيچ يك از قواى طبيعى بدن در
جهت صحيح قرار نمىگيرد، مىنويسد:
«... كار تربيت اين نيست كه قوّه بينايى را در عضو مخصوص به آن جاى
دهد؛ زيرا اين عضو قبلًا داراى آن قوّه هست؛ منتها جهت توجه آن خطاست؛ يعنى نظر آن
معطوف به سمتى كه بايد باشد نيست و كار تربيت، اصلاح همين عيب است.»[2]
ژان ژاك روسو، معتقد است بهترين پرورش يافتگان كسانى هستند كه با
خوبيهاو بديهاى زندگى به نيكوترين وجهى كنار آمده باشند. او با تأكيد بر اينكه
تربيت بايد همزمان با زندگى انسان آغاز شود، مىگويد:
«در ميان ما، آن كس كه بتواند به بهترين وجهى خوبيها و بديهاى زندگى
را تحمل نمايد؛ به نظر من بهتر از سايرين پرورش يافته است. ... آموزش و پرورش با
زندگىمان آغاز مىشود.»[3]
امانوئل كانت، با اشاره به نقش اساسى تربيت در رشد و كمال آدمى،
انسانيت انسان را در گرو تربيت دانسته، مىگويد:
«بشر تنها با تعليم و تربيت آدم تواند شد و آدمى چيزى جز آنچه تربيت
از او مىسازد؛ نيست.»[4]