- تفسير كلام الهى به همان طريقى كه كلام خلق تفسير مىشود. «1» ارزيابى نظريهها: برخى از نظريههاى ذكر شده صحيح نيستند؛ مثلًا تفسير آيات متشابه بهطور مطلق، تفسير به رأى نيست، بلكه تفسير آن آيات بدون ارجاع به محكمات و مطابق فكر و برداشت خويش تفسير به رأى است و همچنين نظريه ششم؛ زيرا لازم نيست در تفسير به گفتههاى صحابه و تابعين استناد كنيم و ما هيچ دليلى بر حجّيت كلام آنان نداريم. نظريه نهم نيز درست نيست؛ چون هم آيات قرآنى داراى ظهور هستند و هم ظهورشان قابل فهم است. پيش از اين نيز گفتيم: قرآن كه بيانكننده همه چيز است، بهطور قطع بيان كننده خود نيز هست. نظريههاى ديگر پذيرفتنىاند و مىتوان برخى از آنها را به برخى ديگر بازگرداند و نظريه واحدى به حساب آورد گرچه بهتر است بين تفسير ممنوع و تفسير به رأى تمايز قائل شويم بدين معنا كه مراد از تفسير ممنوع، تفسير قرآن بدون تهيه مقدمات لازم، يا تفسير قاطعانه بدون دليل قطعى است و تفسير به رأى را شامل دو مورد زير بدانيم: اول: تفسيرى كه مفسّر با انتخاب عقيدهاى و با پيشداورى خاصى سعى دارد آيات را همساز آن بهكار گيرد و معانى دلخواه و مناسب مذهب خود را بر آنها بار نمايد. از روايات تفسير به رأى نيز مىتوان اين معنا را بهدست آورد؛ زيرا حرف «ب» كه بر سر كلمه «رأى» آمده براى سببيّت است و مىرساند كه سبب اين نوع تفسير، عقيده خاص مفسّر است. دوم: تفسير آيه بدون در نظر گرفتن آيات ديگر قرآن. تذكر اين نكته ضرورى است كه گاه مفسّر به آيات ديگر نيز رجوع مىكند، ليكن بر اثر آگاهى نداشتن از آيات محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و ...، ترتيب معنوى مفاهيم و معانى آيات بههم مىخورد و سرانجام او پيام قرآن را بهطور صحيح نمىگيرد و اين همان عملى است كه در برخى روايات با عنوان «ضرب بعضى قرآن به بعض ديگر» آمده است. روايتى كه فرموده: «هيچ كس بعضى از قرآن را به بعض ديگرش نمىزند مگر كافر مىشود» ناظر به اينگونه مفسران است. «2»