قرآنى نيست بلكه خود، امالمباحث (مادربحثهاى) علوم قرآنى است؛ زيرا علم تفسير كه هدف روشن سازى مقاصد قرآن را در بردارد و آن نيز گامى بسيار لازم و ضرورى در راه هدف نزول قرآن كه هدايت انسانهاست، مى باشد؛ بدون استخدام ديگر مباحث علوم قرآنى در خدمت خودش، راه به جايى نمىبرد، دليل اين مطلب اين كه ندانستن شأن نزول يك آيه و يا اعراب صحيح يك كلمه، گاهى مفسر را از رسيدن به معناى صحيح آيه باز مى دارد. همچنين نشناختن آيات ناسخ از منسوخ و يا آيات مكى از مدنى و ... گاهى مفسر را دچار چنان خطايى مى گرداند كه قابل جبران نمىباشد. كوتاه سخن درباره رابطه علوم قرآنى و تفسير اين كه، علوم قرآنى بيشتر شامل مباحثى است كه به بحث از ظاهر قرآن، كيفيت نزول، محل نزول، كميتآيات و سور، قراءات و ... مىپردازد و تفسير بيشتر به بحث از پيامهاى آيات قرآنى برمى گردد. علوم قرآنى در خدمت تفسير است و تفسير براى نزديك كردن انسان به هدف قرآن كه تربيت انسانهاست، مىباشد. تاريخچه تدوين علوم قرآنى در صدر اسلام اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله، قرآن و معارف آن را به طور مستقيم از ايشان فرا مىگرفتند و نيازى به تدوين نبود، ولى بعد از رحلت آن بزرگوار هر چه از زمان نزول آيات دورتر مىشدند، هم كنايهها، مثالها و استعارههاى قرآن ناشناخته مى ماند و هم زمان و مكان و موقعيتهاى ورود و نزول آيات از نظرها فراموش مىشد؛ در نتيجه فهم و درك قرآن دشوار مى گشت. از اين رو، عدهاى از اصحاب، تابعين و سپس شاگردان تابعين با تلاش فراوان به بررسى جزء جزء مسائل قرآن پرداختند و علاوه بر علم اسباب نزول، ناسخ و منسوخ و غريب قرآن، علومى ديگر از قبيل اعراب قرآن، مبهمات قرآن، مجاز قرآن، قرائتهاى قرآن و ... را به وجود آوردند و دانشمندان هر قرن نيز با تحقيق و تفحص و تدوين كتابهاى مختلف بر شكوفايى آن افزودند ودر اختيار نسلهاى بعدى قرار دادند. «1»