به سوى كشف دنياهاى تازه در جهت رسيدن به آن زيبايى مطلق رهسپار شد. پس مىتوان گفت هنر مقدّس دينى نوعى «ذكر» ، «تذكّر» و بلكه عين «تذكار» و «هشيارى» است، چراكه ما با هنر دينى مقدّس، خود را در حضور خداوند، آن كمال زيبايى، مىيابيم؛ خداوندى كه با هستى است، با ماست، و جغرافيا و تاريخ و جامعه با همۀ ابعاد و اجزاى وجوديشان ذهن ما را بهستم از او غافل مىكنند. راز خويشاوندى هنر مقدّس و كتاب مقدّس در اين است كه هر دو به يكسو اشارت مىكنند و يك حقيقت واحد را نشان مىدهند، و درست به همين دليل، در فرهنگ اسلامى ما خوشنويسى قرآنى و تلاوت ملحون كتاب خدا نمونههايى اصيل از هنر قدسىاند. در واقع، هنر قدسى مىكوشد براى بشر كه در دل جغرافياى آهن و سيمان و تاريخ ماشين و تكنولوژى گم شده و به حيرانيّت رسيده است، آن تجلّى الهى و نور آسمانى را زنده و ملموس حفظ كند و بشر را از ظلمت به سوى نور و انسان را از قالبها و صورتهاى مادى به سوى ملكوت صور و روشنى و شفافيّت هدايت كند. هنر دينى از فرديّت خود مىگذرد، و در عين داشتن خصايص ويژه و شخصى خود، رو به فناى در كل دارد، چراكه زيبايى را ذاتاً تجلّى آن حقيقت كلى جهانى مىداند.
2-2. هدف هنر دينى
يكى از صاحبنظران در بارۀ هدف هنر دينى مىگويد:
هدف هنراسلامى به طور كلى ايجاد فضايى است كه بشر را در مسير شناخت شأن ازلى خويش يارى رساند. پس، از هرآنچه بتواند حتى بهطور نسبى و موقت به صورت بت درآيد، پرهيز مىكند؛ هيچ چيز نبايد بين انسان و حضور غيبى خداوند فاصله اندازد. [1]
[1] . جاودانگى و هنر، «مقالۀ ارزشهاى جاودان در هنر اسلامى» ، ص 16.