حبس در شرع، زندان نمودن در مكان محدود ومخصوصى نيست بلكه معناى عامى دارد، وآن عبارتست از اينكه شخص را از آزادى عمل و ... بازدارند يا او رادر حركات وسكنات، محصور ومحدود سازند. (هر مكانى كه باشد) ولذا ملازمت مديون كه به وسيله داين صورت مى گرفت، نوعى حبس شرعى بود. «1» زندان درقانون، محلى است كه در آنجا متّهمان ومحكومان باقرار ياحكم كتبى مقام صلاحيتدار قانونى، موقت يا براى مدّت معّينى يابطور دائم نگهدارى مىشوند. مؤسسات اقدامات تأمينى وتربيتى، مؤسساتى هستند كه در آنجا محكومان قبل يا بعد يا ضمن اجراى مجازات ويامستقل از آن تا رفع حالتى كه آنها را در آينده در مظان ارتكاب جرم قرار مىدهد، به حكم مراجع قانونى براى مدت معينى نگهدارى مىشوند. «2» زندان در قرآن وحديث واژه سجن در قرآن باشكلهاى مختلف (اسم، فعل، مفرد وجمع) حدود ده مورد به كار رفته است (ودر دو آيه كلمه «سجين» به صيغه مبالغه آمده است) كه به علت اختصار از بحث وتفسير آيات خود دارى وفقط به ذكر يك نمونه وآدرس بقيه آنها در قرآن اكتفا مىكنيم؛ ازجمله آيه 42 در سوره يوسف: «فَلَبِثَ فِى السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ» پس (يوسف) چند سالى در زندان ماند. وهمچنين آيات 25، 32، 33، 34، 35، 39، 41 از همان سوره وآيات 29 شعراء و 7 و 8 از سوره مطففين. وامّا كلمه «حبس»