جانور/ جانورشناسی (2)
و) در ادبیات و فرهنگ تركی زبانها. در زبانهای گوناگون تركی ، صورتهای تركی شده كلمه عربی حَیوان ( حَیوان ، آیوان ، آیبان و غیره) بیانگر گونههای حیوانی غیر از انسان هستند. واژه قرقیزی جانیبار به همان معنا از جان (روح) فارسی و بار تركی (به معنای دارد) تشكیل شده است. جاناوار در تركی تركیه (گرفته شده از جانوَر فارسی بهمعنای ذیروح) معنای دقیقتری دارد؛ به معنای گرگ، گراز نر وحشی، حیوان درنده، جانور وحشی، و هیولاست. واژههای جانلی ، جاندیق و غیره كه از واژه فارسی جان مشتق شدهاند و تیریق ، دیری ، تینلیق و غیره از ریشههای تركی، برای همه موجودات جاندار، از جمله انسان، بهكار میروند.
بسیاری از قبایل ترك نام جانوران را بر خود میگذاشتند. قبایل دیگر، مثلاً 24 طایفهای كه از تبار اوغوز قاغان بودند، هر كدام نشان یك پرنده داشتند. بسیاری از اسامی تركی اشخاص از نام حیوانات مشتق شده است. علاوه بر این، بسیاری از باورها و رسومی كه امروزه با اصول اسلامی آمیخته، بقایای سنّت جانورپرستی است كه یكی از عناصر مهم مذاهب تركها، پیش از گرویدن به اسلام، بود. در این میان، گرگ جایگاه خاصی دارد: طبق گزارش منبعی چینی متعلق به قرن اول/ هفتم، تو ـ كئو حاصل ازدواج گرگی ماده با انسان بوده است ( رجوع كنید به د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل "Ergenekon" ؛ ( نیز رجوع كنید به مقاله ترك/تركها * ) ). آثاری از سنّت باستانی گرگپرستی در فرهنگ عامیانه مردم آناطولی، مؤید این مطلب است ( رجوع كنید به علی رضا، ج 1، ص200 و بعد، ج 2، ص 32 و بعد). خرس نیز شخصیت اصلی بسیاری از داستانهاست كه امروزه (دستكم در تركیه) به مثابه ماجراهای واقعی نقل میشوند؛ با وجود این، بقایای اسطورههای باستان به شمار میروند كه به زحمت میتوان قدمت آنها را تشخیص داد ( رجوع كنید به بوراتاو ، 1955). داستانهای قهرمانان افسانهای را، كه ماده شیری آنها را بزرگ كرده، میتوان در مقوله بقایای كیش حیوانی قرار داد ( رجوع كنید به كتاب دده قورقوت ، ص 193؛ دواداری، ج 7، ص 173 و بعد).
در تعدادی از حكایتهای شفاهی مربوط به جانوران، كه از حیث منشأ داستان در فهرست جهانی داستانهای جانوران یافت میشوند، داستانهایی هست كه جزئی از ماجرای طوفان نوحاند یا به هدهدسلیمان مرتبط میشوند. منبع این داستانها باید حكایتهای قرآن و كتاب مقدّس (تفسیرها و ملحقات) باشد. اما بسیاریاز افسانههای مربوطبه منشأ جانوران، یا داستانهای اصیل عامیانه تركاند یا بازنویسی موضوعاتیاند مأخوذ از سنّتهای مربوط به سنن كشورهایی كه تركها اشغال كردند. اسب، به سبب اهمیتش، در ادبیات داستانی جای نخست را اشغال كرده است، چنانكه در افسانههای بسیاری به شرح منشأ ماوراء طبیعی اسب پرداخته شده است، مثلاً میگویند نژادی از اسبها از نسل اسب نری هستند كه در اعماق آبها میزیسته (اسبی سركش و بالدار) یا نژادی از اسبها كه نیای آنها را قهرمانی افسانهای رام كرده بود و آن نیا «اسب آتش» نامیده میشد (در مورد این نژاد رجوع كنید بهدواداری، ج 7، ص180 و بعد). در رزمنامهها و دیگر داستانهای حماسی، اسب همراه فداكار قهرمان داستان است. در این داستانها اسب از قدرت تكلم برخوردار است و میتواند برای اندرز دادن به اربابش و برحذر داشتن وی از خطر با او سخن بگوید. در برخی موارد به نظر میرسد كه ستایش اسب، وی را در هالهای از تقدس قرار داده است. مقبره اسب سلطانعثمان دوم ( حك : 1027ـ1031 ) در اُسكُدار به زیارتگاه تبدیل شد. این اسب به آت ـ اولیاسی («قدیس اسبها») مشهور بود و اسبهای مریض را ( برای گرفتن شفا ) به این زیارتگاه میآوردند ( رجوع كنید به> دایرهالمعارف استانبول < ، ذیل " , At Evliyas "At Mezar ).
از دیدگاهی كلیتر، در خرافات عامیانه به برخی حیوانات نیروهای جادویی نسبت میدهند زیرا تصور میكنند آنها قادرند به ارواح شیطانی تجسّد بخشند ( رجوع كنید به د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل "Djinn" ). استحاله انسانها به حیوانات و ندرتاً تبدیل حیوانات به انسان، صرفنظر از اینكه جزئی از مجموعه داستانهای تخیلی است، به حوزه معجزات اولیای صاحب كرامت تعلق دارد.
برخی گونههای حیوانات، اولیای حامی خود را دارند كه معمولاً به شكل حیواناتِ تحتِ حمایتشان در میآیند. عمده خرافات، افسانهها و آیینهای مرتبط با این موجوداتِ ماوراءطبیعی را میتوان به آیینهای شكار و باورهای مربوط به آنها مرتبط دانست. در اصل، روحِ محافظ عیناً شبیه خودِ حیوان بود. این امر، وجه تسمیه حیوانات را (مثلاً در میان قرقیزها) به نام پیر حامی آنها توضیح میدهد، مانندِ اویسول آتا (اُویس قَرَنی) قدیس حامی شتران، قنبر آتا قدیس حامی اسبها و غیره. در تركیه، گوزن نر را هنوز مقدّس میشمارند و این اعتقاد وجود دارد كه پیرِ حامی گوزنهای نر (كه گاه یك زن است) به كسانی كه گوزنها را تعقیب كنند، حمله میكند ( رجوع كنید بهدمیرچیاوغلو، ص 115 و بعد، 120 و بعد). همچنین افسانههایی وجود دارد كه در آنها اولیا به گوزنهای نر بدل شده یا بر آنها سوار بودهاند (قس افسانه «اَبدال موسی» در ارگون ، ج 1، ص 166ـ169، و افسانه «گِییكْلی بابا» در گولپینارلی ، ص 10ـ13).
اولیا همچنین مالك قدرت حیوانات زیبا (از جمله حیوانات وحشی) و جانوران افسانهای نظیر اژدها هستند. انبوهی داستان و افسانه وجود دارد كه نمونههای آموزندهای از رفتار دوستانه اولیا را با حیوانات اهلی و وحشی حكایت میكند. گاو نر كه از آن برای شخمزدن زمین استفاده میشود، به ویژه در روستاهای بَكتاشیهای عَلَوی، از حرمت خاصی برخوردار است. چندین بخش از زندگینامه افسانهای حاجی بكتاش را داستانهایی ملهم از این حرمت تشكیل میدهد (صوفلی درویش، ص 53 به بعد، 83، ترجمه گراس ، ص 90، 93؛ حاجم سلطان، ص 28، 32). این اعتقاد وجود دارد كه چوپانان نوعی قدرت ماوراءطبیعی دارند كه عموماً دلیل قداست آنها تلقی میشود. بسیاری از داستانهای عامیانه بر وجود درك و تفاهم عمیق میان آنها و حیواناتشان تأكید میكنند و بخشی از قدرت جادویی چوپانان را آشكارا ناشی از این حیوانات میدانند.
هنر تركی، حتی در دوره اسلامی، از لحاظ مضامینِ مرتبط با حیوانات نسبتاً غنی بوده است. شماری از تصاویر كلیشهای روی پارچهها، گلدوزیها و بافتهها، نقشونگار حیواناتاند.
تنها عنصر تزئینی روی نوعی سجاده ــ كه از قدیمترین انواع
نمایانگر مرحلهای انتقالی میان استفاده از پوست واقعی حیوان ( بهعنوان سجاده ) و مرحله استفاده از سجادههای منقش به تصاویری از این دنیا بوده است ( رجوع كنید به دورول ، ص 65ـ66، تصویر 40 و 41).
در تصویرگری آثار پرطرفدار ولی گمنام و در آثار هنرمندان مشهور (طرحها، نقاشیها و نگارهها)، حیوانات غالباً به همان اندازه كه با مضامین تصنعی و حتی انتزاعی ترسیم شدهاند، با تصاویر كاملاً واقعگرایانه در متن زندگی روزمره نیز نشستهاند، مانند صحنههای شكار، پرورش دام، رام كردن حیوانات و غیره ( رجوع كنید به ایوب اوغلو و ایپشیر اوغلو ، > در باره آلبوم فاتح < ؛ آكسل ، 1960).
(2) Malik Aksel, Anadolu halk resimleri , Istanbul 1960; (3) Ali R za, "Anadolu , da Bozkurt", in Halk bilgisi haberleri ) = HBH ), vol.1-2, 1930; (4) Oktay Aslanapa, Turkish arts , Istanbul [n.d.(; (5) Ahat O. Bikkul, "Topkap Saray nda has ah r", Gدzel sanatlar , v (1949), 118-131; (6) P. N. Boratav, "Les histoires d , ours en Anatolie", Folklore fellows , communication , no. 152 (1955); (7) Y. Z. Demirciog §lu, Yدrدkler ve kخylدlerde hika yeler, masallar , Istanbul 1934; (8) Yusuf Durul, "Tدrkmen, Yدrدk, Af ar hal ve kilim motifleri دzerinde bir ara t rma", Tدrk etnografya dergisi , II (1957); (9) EI 2 , s.v v. "Ergenekon" (by P. N. Boratov), "Djinn"; (10) S. N. Ergun, Tدrk airleri , Istanbul )n.d.(; (11) S. Eyubog §lu and M.S.I ¬p irog §lu, Sur l , Album du Conquإrant , Istanbul )n.d.]; (12) Abdدlba ki Gخlp narl , Yunus Emre vetasavvuf , Istanbul 1961; (13) H ¤a ¦djim Sult ¤a ¦n, Vila ¦yetn ¦ame , ed. R.Tschudi and G.Jacob, Berlin1914; (14) I ¬stanbul Ansiklopedisi , Istanbul 1958- ; (15) Kita ¦b-i Dede K ¤ork ¤ut , ed. and tr. E. Rossi, Vatican 1952; (16) H. Z. Ko ay, "Hayvanc l k", Tدrk etnografya dergisi , III (1958); (17) J.P. Roux, "La faune et la flore dans les sociإtإs altaفques", doctoral thesis (in the press); (18) ـ Ali B . Mu ¦sa ¦Sدfl Derv , Manak b- Hac Bekta -Vel ) Vila yet-na me ), ed. Abdدlba ki Gخlp narl , Istanbul 1958, tr. E. Gross, Leipzig 1927;
برای افسانهها، باورها، و رسوم مربوط به دنیای حیوانات رجوع كنید بهP. N. Boratav, "Tدrk folklor ara t rmalar ", Oriens , x (1957 ff),
و كتابشناسیهای تدوین شده از همو در پایان فصلهای
L , إpopإe et la "h ¤ika ¦ye", Le conte et la legende ,
در
(19) Philologiae Turcicae fundementa , II , 38-44 and 62-67.
/ پرتو نایلی بوراتاو ( د. اسلام )/
2) جانورشناسی در میان مسلمانان. این بخش شامل این قسمتهاست.
الف) اشارات قرآنی
ب) در آثار دانشمندان
الف) اشارات قرآنی. غیر از مثلهایی كه ذكر شد ( رجوع كنید بهبخش 1، ه ) ، در ادبیات عامیانه عربستان باستان، به شكلی كه به ما رسیده، به ندرت اثری از داستانهای جانوران میتوان یافت ( رجوع كنید بهادامه مقاله). حداكثر افسانههایی در باره آفرینش یا تغییر ماهیت و استحاله برخی حیوانات مییابیم، از جمله اینكه موش (فَأرَه) همسر یك آسیابان یا زنی یهودی بوده كه به موش بدل شده است و برخی سوسمارها نیز سابقاً مأمور وصول مالیات بودهاند (جاحظ، 1955، ص 104ـ 105، ش 206). موضوع استحاله حیوانات (مسخ * ) حتی در دین اسلام نیز اهمیت خاصی دارد و این در حالی است كه قرآن ظاهراً مسئله را حل كرده است، زیرا مكرراً اعلام میدارد كه خداوند جانوران را آفرید (بقره: 164؛ لقمان: 10؛ شوری': 29؛ زُخرُف: 12؛ جاثیه: 3) كه ( در آغاز ) از آب خلق شدند (نور: 45) و از هر چیز یك جفت آفرید (ذاریات: 49). نقطه مقابل واژه «دابَّه» (جمع آن: دوابّ) ــ كه در اینجا به جای حَیوان بهكار رفته و مشخصاً بر حیوانات باركش و حیوانات اهلی دلالت دارد ــ در آیههایی كه به منظور تأكید بر عنایت و انعام الاهی نازل شده، اصطلاح «انعام» است به مفهوم چهارپایان اهلی كه خداوند هشت جفت از آنها را فرو فرستاد (زمر: 6؛ فرقان: 48ـ49؛ یس: 71؛ ( انعام: 142ـ144 ) ) ( و آنها را برای انسان و به منفعت او آفرید (نحل: 5 ـ 8) ) .
اما برخی آیات، باورهای قدیم در باره استحاله موقت یا دائمی برخی انسانها به حیوانات را تأیید میكنند، از جمله: «كسانی كه خداوند آنها را لعنت كرده و بر آنها خشم گرفته و آنها را به میمون و خوك تبدیل كرده است» (مائده:60)، یا «ما خطاب به آنها (كسانی كه پیمان روز سبت را شكستند) گفتیم: بوزینگانی طرد شده باشید» (بقره: 65؛ نیز رجوع كنید به اعراف: 166). مفسران قرآن دو مسئله را باید حل میكردند: نخست اینكه مشخص كنند آیههای مذكور به كدام رویدادها اشاره میكنند و دوم سرنوشت مقدَّرِ این موجودات مسخ شده را بررسی كنند. بدیهی است كه پاسخهای بسیاری برای مسئله نخست یافت شده است. از جمله به عقیده كسائی (ص 274 و بعد)، میمونها افرادی از بنیاسرائیل بودند كه در عهد داوود علیهالسلام بر اثر شكار و پختن ماهی در روز شنبه به میمون بدل شدند و خوكها (همان، ص 307) معاصران مسیحاند كه به او اعتقاد نداشتند. كسائی، پیرو دیگر مؤلفان، معتقد است حیواناتی كه از این استحالهها پدید آمدند زاد و ولد كردند و تكثیر شدند اما برخی دیگر، برعكس بر این باورند كه آنها بدون عقبه و اولاد از بین رفتند. بدین معنا كه خداوند انواع مورد بحث را بهطور مستقل خلق كرده بود ( رجوع كنید به جاحظ، 1388، ج 4، ص 68؛ ( نیز رجوع كنید بهبوزینه * ) ). اعتقاد به آفرینش انواع از طریق مسخ یا تبدیل برخی حیوانات به انواع دیگر هنوز وجود دارد (مثلاً ماسه ، ج 1،
ص 185 به بعد). موضوع مسخ با اعتقاد به تناسخ روح پیوند نزدیكی دارد یا دستكم برخی فرقهها و متكلمانی كه حلول روح به پیكر حیوانات را تأیید میكنند، وجود چنین رابطهای را باور دارند ( رجوع كنید به حلول و اتحاد * ؛ تناسخ * ). در عین حال باید گفت كه دابّهالارض * در معادشناسی اسلام با روز قیامت مرتبط است و مفسران از این آیه قرآن: «هیچ جنبدهای در زمین نیست و نه پرندهای كه به دو بالش بپرد مگر آنكه امتهایی همانند
شما هستند... سپس به سوی پروردگارشان بر انگیخته میشوند» (انعام: 38)، اینگونه برداشت میكنند كه حیوانات نیز حشر و قیامت را تجربه میكنند ( رجوع كنید به قیامت * ). علاوه بر این، قرآن
كه از چندین گونه جانور نام میبرد، حاوی پنج سوره با نام جانوران است: بقره (گاو)، نحل (زنبور)، نمل (مورچه)، عنكبوت و فیل و بدین طریق، كوچكترین و بزرگترین جانوران را شامل میشود.
منابع: (20) علاوه بر قرآن؛ (21) ( عمربن بحر جاحظ، التربیع و التدویر ، چاپ شارل پلا، دمشق 1955 ) ؛ (22) همو، كتابالحیوان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?( 1385ـ1389/ 1965ـ1969 ) ، چاپ افست بیروت 1388/1969؛ (23) محمدبن عبداللّه كسائی، قصص الانبیاء ؛
(24) H. Massإ, Croyances et coutumes persanes , Paris 1938.
/ ش. پلاّ ( د. اسلام ) /
ب) در آثار دانشمندان. در سطحی علمی ممكن است این اندیشه به ذهن خطور كند كه آن دسته از آثار ارسطو، بنیانگذار جانورشناسی عقلانی، كه به حیوانات اختصاص داشته، به آن گروه از محققان مسلمان كه مایل بودند از علوم یونانی بهره گیرند، امكان داد تا به پیشرفت عظیمی در اطلاع از قلمرو حیوانات دست یابند و جانورشناسی را همگام با علومی همچون جغرافیا، ریاضیات یا پزشكی توسعه دهند. با اینكه یحییبن بطریق كتاب > تاریخ جانوران < ارسطو را ( با عنوان الحیوان ( طباع الحیوان ) ) ترجمه كرد (سده دوم ـ سوم/ هشتم ـ نهم)، جانورشناسی هرگز رشتهای پرطرفدار نبود؛ و این نكته شایان توجه است كه جای پیوسته محدودتری را در طبقهبندیهای نظری گوناگون علوم اشغال میكرد. جانورشناسی در طبقهبندی ارسطو بخشی از طبیعیات است كه به روانشناسی مربوط میشود و در احصاءالعلوم فارابی (ص 99) آن را همچنان در میان علوم جسمانی و طبیعی ( العلم الطبیعی ) مییابیم ( رجوع كنید به گارده و قنواتی ، ص 106؛ ترجمه عربی، ج 1، ص 192). جانورشناسی در رسائل اخوانالصفا (ج 2، ص 178ـ 305) در هیئت علمی مستقل ظاهر میشود و در مفاتیح العلوم خوارزمی در زمره علوم «عجمی» طبقهبندی میشود (گارده و قنواتی، ص 111؛ ترجمه عربی، ج 1، ص 199ـ200) اما در احیاء علومالدین غزالی (همان، ص 117؛ ترجمه عربی، ج 1، ص 208) یا در مقدمه ابنخلدون دیگر وجود ندارد (همان، ص 123ـ124؛ ترجمه عربی، ج 1، ص 216ـ217). همچنین ظاهراً قَلقَشَندی نیز به آن توجهی نداشته است زیرا بهطور اخص هیچ اثر جانورشناسی در میان > «آثار كلاسیك نویسندگان مصری» < ذكر نشده است (ویت ، ص 50 ـ53).
توضیح علت این بیاعتنایی فزاینده به جانورشناسی در میان متفكران و نویسندگان مسلمان، به ویژه با در نظر گرفتن توجهی كه در فقه به حیوانات شده، بسیار دشوار است اما این وضع احتمالاً تا حد زیادی ناشی از فقدان پژوهش مدون و آثار تخصصی واقعاً علمی است، هرچند وجود باغهای جانوران (حَیرالوَحش) ــ كه در آنها نادرترین و درندهترین گونههای حیوانات را با صرف هزینه گزاف گردآوری كرده بودند ( رجوع كنید بهمتز ، ص 383، ترجمه انگلیسی، ص 404ـ 405، كه در آن ایجاد درگیری و نزاع عمدی ( میان حیوانات ) نیز ذكر شده است) ــ میبایست كنجكاوی محققان را برمیانگیخت و آنان را به مطالعات جامع ترغیب میكرد. اما جانورشناسی میان مسلمانان در سطح ادبی یا شاید بتوان گفت در مرحله مذهبی باقی ماند. حتی جانورشناسی موجود در آثار مؤلفانی را كه كوشیدند به حقایقی كه پیشتر كشف شده بود نظم دهند و آنها را بهصورت الفبایی فهرست كنند، نمیتوان توصیفی نامید. باعثِ سادهاندیش این نقص به احتمال بسیار، جاحظ، مؤلف اثر عظیم كتاب الحیوان است كه آنگونه كه خود اظهار كرده هدف از تألیف آن نه مطالعه علمی گونههای حیوانات، بلكه اثبات وجود خالق از طریق مشاهده مخلوق (ج 2، ص 109 به بعد، ج 3، ص 209 به بعد) و تجلیل از حكمت الاهی است كه هیچ چیز را بیفایده یا زیانمند خلق نكرده است، از جمله فایده حیوانات خطرناك یا موذی كه كشتن آنها مجاز است (ج 1، ص 307ـ 308)، در واقع امتحان انسانهاست (ج 3، ص300). جاحظ كاملاً با ارسطو آشنا بوده و گاه از او انتقاد (مثلاً ج 6، ص 17) و گاه مفصلاً از او نقلقول كرده ( رجوع كنید به حاجری، 1953 و سالهای بعد) اما بر این باور است كه هر چه در آثار جانورشناسی «فلاسفه» وجود دارد، برای اعراب چادرنشین (بدویها) عملاً شناخته شده بوده است (جاحظ، ج 3، ص 268) و بنابراین، وی هیچ نیازی به توسل به اندیشههای یونانیان ندارد. از اینروست كه هرچند صاحب المنطق را ستوده، به شیوهای نسبتاً منفی و غیرقابل درك اصول طبقهبندی ارسطو را آگاهانه نادیده گرفته است ( رجوع كنید به > در باره اجزاء جانوران < ، ج 1، ص 66؛ ( عنوان عربی: اجزاءالحیوان ) ) تا به یك تجربهگرایی بدوی وفادار بماند.
جاحظ پس از تقسیم مخلوقات به سه دسته متّفق، مختلف و متضاد، و پس از ابراز تردیدهایی در مورد جایگاه ستارگان و عناصر اربعه و غیره، مواد غیرآلی (جماد) و مواد آلی (نامی) را مشخص كرده است. سپس بخش آلی را به دو «قلمرو»، حیوان (حَیوان) و گیاه (نبات)، تقسیم نموده است. قلمرو حیوانی را نیز بنا بر نوع حركت حیوان به چهار شاخه تقسیم كرده است: حیواناتی كه راه میروند (ما یمشی)، پرواز میكنند (ما یطیر)، شنا میكنند (ما یسبَح) و میخزند (ما ینساح؛ ج 1، ص 26ـ 27). این طبقهبندی كه صرفاً بر مبنای مشاهده ظاهری صورت گرفته، همان تقسیمبندی تورات است (كتاب اول پادشاهان، 4:33: «سلیمان از بهائم، مرغان، حشرات و ماهیان نیز سخن گفت») و با یكی از معیارهای طبقهبندی افلاطونی مطابقت دارد. جاحظ پس از این طبقهبندی، با برخی اشكالات و آشفتگیها روبهرو میشد، زیرا نه تنها پذیرفت كه تقسیمبندی او عقلایی نیست (زیرا مجبور شده شترمرغ را از «دسته» پرندگان خارج سازد و در عین حال خفاش را در آن دسته قرار دهد)، بلكه چون نتوانست در تعریف صفات اصلی گونهها و جنسها از جزء به كل برسد، میبایست از تلاش برای تقسیمبندیهای كاملاً دقیق دست میكشید. او سرانجام معیارهای كاربردی و عادات زندگی را به هم آمیخت تا گونهها را معین سازد و هرچند تصور مبهمی از «رستهها» و «خانوادهها» و «جنسها»، در طبقهبندی روشمند امروزی، داشت، بهطور كلی به گونههایی كه به چهار دسته مذكور تقسیم كرده بود، وفادار ماند:
ب) حیواناتی كه پرواز میكنند. اینها سه «رسته»اند: 1) پرندگان گوشتخوار (سباع) كه خود تقسیم میشوند به باشكوه (احرار، یعنی پرندگان شكاری بزرگ، نظیر عقاب، كركس و غیره)، معمولی (بُغاث كه امكانات دفاعی كمتری دارند) و پرندگان كوچكی كه از حشرات تغذیه میكنند؛ 2) پرندگانی كه بهیمهاند، یعنی بهطوركلی دانهخوارند و برای حفاظت خود میگریزند؛ 3) هَمَج، حشرات بالدار.
وی در اثنای كار بهگونههای مختلف خزندگان برخورد كرده، اما آنها را در هیچیك از طبقات جانوران قرار نداده است. به همین ترتیب، ماهیان را ــ كه پستاندارانی نظیر وال (نهنگ) را نیز آگاهانه از جمله آنها شمرده ــ طبقهبندی نكرده و در هر مورد گفته كه شواهد معتبر كافی در اشعار قدیم نیافته و گزارش دریانوردان را قابل اعتماد ندانسته است (ج 6، ص 16).
ویژگی كتاب الحیوان ، كه اثری ادبی و نه اثری در باره علوم طبیعی است، به همریختگی و آشفتگی عظیم آن است. منابع این كتاب بسیار متنوعاند اما مهمترین آنها را اطلاعات ادبی تشكیل میدهد كه محققان سدههای دوم و سوم/ هشتم و نهم آنها را گردآوردهاند و با روایات شفاهی و اطلاعات به دست آمده از گفتگوها و مشاهدات روزمره و نیز آزمایشهای كوچكی كه خود مؤلف یا دوستان معتزلی او انجام دادهاند، غنی كردهاند. از جمله آزمایشها، بررسی تأثیر مشروبات الكلی بر حیوانات (ج 2، ص 228ـ229) یا تحقیقات او در مورد پدید آمدن موجوداتی چون مگسها از مواد طبیعت است (ج 3، ص 348)؛ وی از مدافعان سرسخت آن بود (مثلاً ج 3، ص 372، ج 5، ص 371) و در مقابل ادعای كسانی قرار داشت كه منكر آن و بر این اعتقاد بودند كه حیوان تنها از حیوانی دیگر به وجود میآید (ج 5، ص 349). جاحظ علاقه خاصی به حیوانات دو رگه داشت و رسالهای را به قاطر اختصاص داده كه در پی كتاب الحیوان نوشته شده است. او به پیروی از روش ارسطو ــ كه جانورشناسی را با مطالعه روح مرتبط كرده ــ در اثرش یادداشتهایی در باره روانشناسی حیوانات آورده (مثلاً ج 6، ص 69ـ70 در باره كِبر) و با قائل شدن اهمیت ویژه برای تأثیر محیط، بهشرح عقایدی پرداخته است كه خالی از اهمیت نیست. در مجموع تقریباً 350 حیوان را به شیوهای كمابیش عمیق، اما همواره بینظم و غیرروشمند، بررسی كرده است. برای پیبردن به موضوع موردنظر در این انبوه اطلاعات، باید از نمایه فوقالعادهای كه در ویراست عبدالسلام هارون عرضه شده، استفاده كرد. بدینترتیب، سنجش میزان دانش جانورشناسی عربهای قدیم امكانپذیر میشود و میتوان از عقاید آنها در باره برخی گونههای حیوانی تصوری به دست آورد. جاحظ، به عنوان یك معتزلی معتقد، همه چیز را با معیار خِرَد محك زده و ضمناً كوشیده است بطلان برخی افسانهها را نشان دهد (مثلاً، ج 2، ص 14) و اندیشههای شخصی خود را با روایاتی كه نقل كرده درهم آمیزد. اگر سبك نگارش او اینگونه آشفته و بینظم نبود، میشد جاحظ را در جایگاه افتخارآمیزی میان ارسطو و بوفون ( طبیعیدان فرانسوی، 1707ـ 1788 ) قرار داد.
هر چند عسكری به بیان جاحظ، تا حدی، نظم و قاعده بخشیده و مطالب را به شكلی مرتبتر در كتاب الصناعتین آورده است، اما كتاب الحیوان و جانورشناسی بهطوركلی برای نویسندگان پس از وی چندان منبع الهام نشد. در زمان شكوفایی ادب ، ابنقُتیبه در كتاب عیون الاخبار (ج 1، جزء 2، ص 153ـ 163) و كمی بعد ابوحیان توحیدی در كتاب الامتاع (ج 1، ص 159ـ 195) بخشهایی را به حیوانات اختصاص دادند اما آنها را طبقهبندی علمی نكردند. دایرهالمعارفهای معروف، از جمله المُسْتَطْرف اِبْشیهی (ج 2، ص 211ـ274)، نیز به روشی مشابه عمل كردند. از سوی دیگر، اِخوانالصفا در انتهای بخش دوم رسائل ( رجوع كنید به ج 2، ص 24ـ395) خود، سلسله مراتب مخلوقات را به وضوح ذكر كردهاند كه به ترتیب صعودی عبارتاند از: مواد معدنی، نباتات، حیوانات، انسان، موجودات آسمانی، در هریك از این طبقات، بالاترین مرتبه به پایینترین مرتبه طبقه بعد نزدیك است؛ از اینرو نخل كه به بالاترین مرتبه نباتات تعلق دارد، در فاصله بسیار كمی از حلزون كه تنها دارای حس لامسه است، قرار دارد زیرا حكمت الاهی به یك حیوان اندامهایی را كه بدانها نیاز ندارد، عطا نمیكند. بالاترین مكان در میان حیوانات از آنِ میمون است كه به انسان وحشی كه در پایینترین مرتبه زیرگروه بعدی قرار گرفته، نزدیك است. انسان طبقه مجزایی را تشكیل میدهد زیرا به تنهایی مالك همه امتیازاتی است كه بهطور جداگانه به حیوانات عطا شده است.
سرانجام در قرن هفتم، قزوینی (متوفی 682) به استفاده روشمند از اندیشههای پیشینیان مبادرت كرد و رسالهای در باب جانورشناسی در عجائب المخلوقات ِ خود گنجاند. او موجودات زنده را به سه قلمرو تقسیم كرد، حیوانات را در بالاترین مرتبه قرار داد و برای روشهای دفاعی آنها كه به عنوان معیار طبقهبندی به كار برد، اهمیت قابل ملاحظهای قائل شد:
الف) حیواناتی كه به واسطه قدرت خود دشمنان را میرانند، مانند شیر یا فیل.
ب) حیواناتی كه با گریز از دشمن از خود دفاع میكنند، نظیر آهو، خرگوش، پرندگان.
د) حیواناتی كه در محیطی محفوظ (حصن) زندگی میكنند، نظیر موش یا مار.
اما پس از آن حیوانات را به هفت دسته تقسیم كرد: انسان؛ جنّیان؛ دَوابّ (اسب، قاطر، خر)؛ حیوانات اهلی (نَعَم)؛ حیوانات وحشی؛ پرندگان؛ حشرات، خزندگان و غیره. او سه بخش آخر رساله خود را به یادداشتهایی در باره حیوانات بهترتیب الفبایی اختصاص داد. در آنها برخی اظهارات كلی و كاملاً غیرعلمی و به دنبال آن خواص جادویی یا دارویی اندامهای مختلف حیوان ذكر شده است. این اثر در قیاس با اثر جاحظ، حاكی از تنزلی آشكار است. همین مطلب را، در سطحی واقعاً علمی، در باره حیات الحَیوان الكُبری' تألیف دَمیری (متوفی 808) نیز میتوان گفت كه طبقهبندی جدیدی نكرده بلكه به بازآفرینی اثر جاحظ ( كتاب الحیوان ) بسنده نموده است، اما به صورتی مفید در یادداشتهایی كه برحسب حروف الفبا مرتب شدهاند، این موارد را ذكر كرده است: نكاتی در باره واژهشناسی تاریخی، روایتهای گوناگون، جایگاه فقهی حیوان موردبحث (با ذكر نظریات فقهای مذاهب مختلف)، مَثَلهایی كه با الهام از هر حیوان به وجود آمده، خواص جادویی یا درمانی اندامهای آن، و تعبیر خوابهایی كه این حیوان در آنها ظاهر میشود.
گاه پزشكان یا طبیعیدانهایی چون ابنبختیشوع ( كتاب منافع الحیوان )، ابنبیطار و انطاكی به حیوانات نیز توجه نشان دادهاند اما تنها شاخههای جانورشناسی كه واقعاً موضوع مطالعات عمیق و منظم قرار گرفته، اسبشناسی ( رجوع كنید به د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل "Faras" )، نعلبندی ( رجوع كنید به همان، ذیل "Khayl" ؛ نیز رجوع كنید به اسب * ) و نیز كاربرد پرندهشناسی در حوزه مربوط به پرندگان شكاری بودهاست ( رجوع كنید به همان، ذیل "Bayzara" ؛ نیز رجوع كنید بهبازداری * ).
تا آنجا كه مؤلف میداند، در خارج از حوزه زبان عربی محض هیچ اثر اصیلی یافت نشده است. عدنان آدیوار (ص 15، 76، 91) فقط از یك ترجمه تركی از حیات الحیوان كار یكی از معاصران دمیری به نام محمدبن سلیمان با افزودن مطالبی به آن و از كتاب تحفهالزمان و خَریدهالاَوان نوشته مصطفیبن علی الموقِّت، دایرهالمعارفنویس ترك، كه حاوی یك نظام جانورشناسی بر اساس نظریات دمیری و قزوینی است، و از ترجمهای فارسی از حیاتالحیوان یاد كرده كه حكیمشاه قزوینی برای سلیم اول انجام داده است. سرانجام حزین لاهیجی، نویسنده ایرانی، یك كتاب جانورشناسی به نام خواصالحیوان در قرن دوازدهم تألیف كرده است ( با عنوان رساله خواصّالحیوانات در رسائل حزین لاهیجی (ص 265ـ 326)، تهران 1377 ش، چاپ شده است ) .
منابع: (25) علاوه بر كتاب مقدّس. عهد عتیق؛ (26) ( محمدبن احمد ابشیهی، المستطرف فی كلّ فنّ مستطرف ، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1406/1986، چاپ افست قم 1368 ش؛ (27) ابنقتیبه، كتاب عیونالاخبار ، بیروت: دارالكتابالعربی، بیتا.؛ (28) ابوحیان توحیدی، كتابالامتاع و المؤانسه ، چاپ احمد امین و احمد زین، بیروت، بیتا.؛ (29) اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلاّ ن الوفاء ، بیروت: دارصادر، بیتا. ) ؛ (30) عمربن بحر جاحظ، كتابالحیوان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?( 1385ـ 1389/ 1965ـ1969 ) ، چاپ افست بیروت 1388/1969؛ (31) ط . حاجری، «تخریج نصوص ارسطاطالیه من كتابالحیوان للجاحظ»، مجله كلیه الاداب ، (1953 به بعد)؛ (32) محمدبن محمد فارابی، احصاءالعلوم ، چاپ عثمان امین، قاهره 1949؛ (33) ( لوئی گارده و جورج شحاته قنواتی، فلسفه الفكرالدینی بین الاسلام و المسیحیه ، نقله الی العربیه صبحی صالح و فرید جبر، بیروت 1978ـ1983 ) ؛
(34) A. Adnan Advar, Osmanl, Tدrklerinde ilim , Istanbul 1943; (35) A. J. Arberry, "An unknown work on zoology", JRAS , (1937), 481-483; (36) Aristoteles, Parties des animaux , tr. J. M. Le Blond, Paris 1945; (37) EI 2 s.vv. "Bayzara", "Faras", "Khayl" (by F. Virإ); (38) Louis Gardet and Georges C. Anawati, Introduction ب la thإologie musulmane: essai de thإologie comparإe , Paris 1981; (39) A. Hanoteau and A. Letourneux, La Kabylie et les coutumes kabyles , Paris 1893, vol.1, 208 ff (جانوران قبایل) ; (40) A. Malouf, Arabic zooldict., Cairo 1932 ( راهنمای مفیدی برای شناسایی اسامی جانوران) ; (41) Maswani, "Islam , s contribution to zoology and natural history", IC , XII (1938), 328-333; (42) A. Mez, Die Renaissance des Islams , Heidelberg 1922, 429-431, Eng. tr.: The renaissance of Islam , translated by Salahuddin Khuda Bukhsh and D. S. Margoliouth, London 1937, 455-458 and passim; (43) V. Monteil, Faune du Sahara occidental , Paris 1951; (44) J. B. Panouse, Les mammifهres du Maroc , Tanglers 1957, 191 ff.; (45) J. J. Rivlin, Gesetz im Koran, Kultus und Ritus , Jerusalem 1934; (46) D.Santillana, Istituzioni , Rome [n.d.], index, II , 665; (47) G. Wiet, "Les classiques du scribe إgyptien au XVe siإcle", SI , XVIII (1963).
ی) جانوران انقراض یافته و در معرض انقراض ایران جانوران ایران را به طور موردی از بررسیهای صورت گرفته در باره دستههای گوناگون جانوران میشناسیم، اما تلاش منظمی برای ثبت سامانمند تمام آنها، آنگونه كه در مورد گیاهان ایران (برای مثال از سوی رشینگر ) انجام شده، صورت نگرفته است. در ایران برخی دستههای بیمهرگان بهطور سامانمند مطالعه شدهاند؛ همچنین است تمام دستههای مهرهداران. اما آثار علمی فراوان و پراكنده است؛ بورگس و همكارانش در 1345 ش/ 1966 آثار مهم را در یك كتابشناسی مشروح بهصورت مقدماتی گردآوری كردند؛ كتابشناسی هنریفیلد از این اثر نیز مبسوطتر است. كتابشناسی بشیر آلوس در مورد مهرهداران عراق و كشورهای همسایه نیز بسیار مفید است، كتابشناسیهای آثار مربوط به ماهیان، دوزیستان و خزندگان تركیه، اثر ابراهیم باران و همكارانش و كتابشناسی پستانداران اثر هانس كومرلوف نیز آثاری جامعاند.
الف) بررسی آثار در باره جانوران ایران. اولین طبیعیدان اروپایی كه به ایران سفر كرد ساموئل گُتلیب گملین بود
كه در 1184ـ1186/1770ـ1772 دولت روسیه او را برای سفر اكتشافی به گیلان و مازندران استخدام كرده بود (1774؛ 1784؛ پالاس ، 1811ـ1842). مكتشفان سپسین كه مجموعههای جانورشناسی تهیه كردند از این قرارند: گیوم آ. اُلیویه كه در 1796 راهی اصفهان و تهران شد؛ ادوارد منتریه كه در كوههای طالش كار كرد؛ كارل ادوارد فن اشیوالد (1249ـ 1253؛ 1257/ 1834ـ 1837؛ 1841) كه در طی اكتشافش در كرانههای دریای خزر در 1240ـ1242/ 1825ـ1826، در دو ـ سه نقطه در ساحل ایران توقف كرد؛ اشر ـ الوی ، گیاهشناس فرانسوی كه از سفرهایش به شیراز، بوشهر، بندرعباس، كوههای بختیاری، همدان، تهران، و تبریز مجموعههای جانورشناسی تهیه كرد ولی از عهده توضیح محل دقیق هر نمونه بر نیامد؛ ویلیام ك. لفتوس كه در 1265ـ1269/ 1849ـ1852 برخی گونههای جانوری را در منطقه مرزی ایران و تركیه جمعآوری كرد؛ الكساندر كیسرلینگ كه در 1274ـ1276/ 1858ـ1859 برخی خزندگان و ماهیان خراسان را جمعآوری كرد؛ و تئودور كوچی ، مجموعهدار گیاهان، كه برخی خزندگان را بدون توضیح كافی در مورد مكان آنها، برای موزه تاریخ طبیعی وین برد.
ظاهراً فیلیپو دِ فیلیپی نخستین كسی بود كه مبادرت به گردآوری فهرست تمام مهرهداران شناخته شده ایران كرد، كه شامل 30 پستاندار، 167 پرنده، 39 خزنده، 3 دوزیست، و 22 ماهی بود. وی همچنین فهرستی از نرمتنان خاكی و آب شیرین تهیه كرد. هیئت تعیین مرز ایران و افغانستان تحت هدایت گلدسمید * چكیده سامانمندتر و كاملتری را از مهرهداران، به غیر از ماهیان، فراهم كرد. ویلیام توماس بلنفورد 89 پستاندار، 383 پرنده، 92 خزنده و 9 دوزیست را فهرست، و تاریخ طبیعی در ایران را تا 1876 بهطور علمی بررسی كرد. وی تحلیل توصیفی كوتاهی از جانوران در آن گنجاند و مناسبات میان جانوران نقاط مختلف ایران و نواحی همسایه را بررسی كرد. پس از مطالعه بلنفورد، آهنگ بررسی جانوران ایران سرعت گرفت. زارودنی پرندهشناس روس، در اواخر سده دوازدهم و اوایل سده سیزدهم/ هجدهم و اوایل سده نوزدهم طی سفرهای بسیاری كه به ایران كرد پرندهها و سایر مهرهداران را جمعآوری كرد (زارودنی، 1911؛ نیكُلسكی ، 1903؛ همو، 1907)؛ كه بخش اعظم مجموعههای او در موزه جانورشناسی سنپترزبورگ است. پرندگان ایران، به نسبت دیگر گروههای جانوران، شاید بهطور گستردهتر و از سوی عده بیشتری بررسی شدهاند (برای كتابشناسی رجوع كنید به د. ایرانیكا ، ذیل "Birds in Iran" ). مهمترین فهرستهای چكیده، راهنماها، و رسالهها شامل آثار جرویس رید (1337 ش؛ همو، 1968)؛ وری ؛ هوئه و اچكوپار ؛ هینزل و همكارانش؛ اسكات و همكارانش؛ كرمپ و سایمونز ؛ هریسن ؛ و دومینیك هالم و همكارانش است. به گفته اسكات در ایران باید 491 گونه وجود داشته باشد.
پستانداران، خصوصاً گونههای شكاری، نیز بررسی شدهاند، كه مهمترین آنها گزارشهای سازمان شكاربانی و نظارت بر صید است كه بعدها در سازمان حفاظت محیط زیست ادغام شد. جامعترین چكیده در باره پستانداران ایران، از آنِ داگلاسلی است كه در 1341ـ1342 ش/ 1962ـ1963 هیئت اكتشافی استریت را همراهی كرد. او زیستگاهها را توصیف، نمونههای جمعآوری شده توسط هیئت را ذكر، و فهرست چكیدهای از 125 گونه پستاندار را كه در 1967 در ایران شناخته شده بود، به همراه پراكندگیشان بهطور مختصر، ذكر كرد. میزون تحلیلی توصیفی از جغرافیای جانوری پستانداران با شروح و مشخصات مختصر آنها را چاپ كرد (1959؛ همو، 1968). هرینگتن > راهنمای پستانداران ایران < را به كمك سازمان محیط زیست تهیه كرد كه به جای نظام ردهبندی، بر اساس نوع زیستگاه مرتب شده، و شامل 148 گونه است كه از آن بین 112 گونه تصویر دارد. مشروحترین بررسی سامانمند از دستهای از پستانداران ایران احتمالاً مربوط به خفاشهاست كه دبلاس ، از همراهان هیئت اكتشافی استریت در 1968، عهدهدار آن بود؛ كه 38 گونه را تشخیص داد و گزارش مشروحی از هریك به همراه تحلیل مختصر جغرافیای جانوری در مورد خفاشان ایران تهیه كرد.
برخی از مقالههای تخصصی در مورد خزندگان ایران كه بعد از اثر بلنفورد چاپ شد عبارتاند از: مقالههای نیكُلسكی (1903؛ 1907)، بر مبنای مجموعههای زارودنی؛ ورنر ، كه فهرستی را از گونههای شناخته شده و جغرافیای جانوری توصیفی چاپ كرد و كار اندرسون (1963) كه شامل مقالهای در باره مجموعهای از جنوب ایران، شامل فهرستی از خزندگان، بحثی در زمینه جغرافیای جانوری، و یك كتابشناسی است. اندرسون (1968) تحلیلی از جغرافیای جانوری سوسمارها، و فهرستی روزآمد (1974) و چكیدهای (1979) از لاكپشتها، تمساحها و دوزیستان تهیه كرد. محمود لطیفی از مؤسسه رازی، كتاب مارهای ایران ، شامل راهنماهایی برای شناسایی، توضیحات، تصاویر، پراكنش، و اطلاعات در مورد مارگزیدگی گرد آورد؛ لویتن و زوگ فهرست اصلاح شدهای از مارهای ایران، بالغ بر 75 آرایه را تهیه كردهاند.
بهطور سنّتی دوزیستان را همراه با خزندگان مطالعه كردهاند. علاوه بر مقالات تخصصی ورنر و اندرسون (1963)، اندرسون ( رجوع كنید به د. ایرانیكا ، ذیل "Amphibians" ) شش گونه سمندر (هفتمین گونه «سمندر آتشین» ، پس از آن ثبت شد) و هفده گونه قورباغه را در ایران فهرست كرده است. تاكنون، مفصّلترین تحقیق در باره دوزیستان از ایسلت و اشمیتلر در مورد قورباغههای ایران است.
جدا از بررسیهایی كه سازمان محیط زیست در مورد گونههای از لحاظ تجاری مهم انجام داده است، ماهیها مورد توجه شماری از جانورشناسان بودهاند. اناندال و هرا (1920) در باره ماهیان سیستان گزارش دادهاند؛ برگ نخستین فهرست ماهیان آب شیرین را بعد از فهرست دِ فیلیپی تهیه كرد؛ و سعادتی به تهیه فهرستی سامانمند مبادرت كرد. ارمنتروت (1969؛ 1980) فهرست كاملی از ماهیان آب شیرین ایران گرد آورد، بریان كد (1979؛ 1980؛ 1987) در آثارش این فهرست را بسط داد و روزآمد كرد. او 155 گونه بومی ماهیان آب شیرین را ثبت، و تنها تحلیل جغرافیای جانوری چاپ شده را، تهیه كرده است.
حشرات بزرگترین بخش جانوران ایراناند. اگر چه اثر جامعی در مورد همه آنها تهیه نشده، ولی آثار فراوانی در باره گونههای منفرد وجود دارد. مجموعه مهم > مقالاتی در باره جانوران ایران < در > سالنامه جامعه حشرهشناسی فرانسه < چاپ شده است. در مجموعه مقالاتی در باره جانوران و جغرافیای جانوری خاورمیانه، ویراسته كروپ ، اشنیدر ، كینزلباخ ، تعدادی از مقالات تخصصی مهم، الگوهای پراكنش و مناسبات میان حشرات ایران و كشورهای مجاور را مشخص كردهاند، شامل سنجاقكان (اشنیدر)، سوزن بالان (اسپوك) ، بالموداران (مالیكی) ، و جنسی از بیدهای روز پرواز با نام Zygaena (نومان) .
بندپایانی كه در ایران مورد بررسی قرار گرفتهاند شامل شماری از عنكبوتیان است از قبیل كنهها، شپشها، عنكبوتها، عقربها (برای ردهبندی و پراكنش در خاورمیانه رجوع كنید به واكن و كینزلباخ)، كژدمهای دروغین (Pseudoscorpions) ، و رُتیلیان؛ صدپاییان؛ هزارپاییان؛ و انواعی از سختپوستان از قبیل خرچنگان آب شیرین و جورپاییان خاكی.
ب) مناسبات جانوران. گستره وسیع، خشك، و از لحاظ جغرافیای طبیعی پیچیدهای كه در سراسر شمال افریقا،
آسیای جنوبغربی، و شمالغربی هند امتداد یافته، منزلگاه گونههای پیچیدهای است كه بسیاری از آنان از گونههای افریقایی، آسیای گرمسیری، و اوراسیای معتدل شمالی متمایزند. ولی مناسبات آنها در سطوح جنسی و تیرهای بهطور عمده با جنسها و تیرههای اوراسیاست، و بخشی از جانورانیاند كه بهطور سنّتی دیرین شمالگانی نامیده شدهاند. ایران از لحاظ جغرافیایی پیچیدهترین ناحیه این منطقه است و در نتیجه بزرگترین تنوع زیستی را، نسبت به اندازه خود، در جنوبغربی آسیا دارد.
در این مقاله، صرفاً خطوط كلی توصیفی پراكنش جانوران ایران را با توجه به خصوصیات جغرافیای طبیعی و زیستمحیطی، صرفنظر از عوامل تاریخی كه گونههای كنونی را ایجاد كرده است، میتوان ارائه كرد. به استثنای عوامل جانوری مشترك با دیگر مناطق، گونههای جنوبغربی آسیا میان دو نوع چشمانداز پراكنده شدهاند: یكی منطقهای است كه عموماً به عنوان فلات ایران شناخته میشود كه از ارتفاعات آناطولی به ایران و افغانستان تا رشتهكوه سلیمان در جنوبشرقی امتداد یافته است. گونههای این منطقه را بیشترِ جغرافیدانان جانوری، ایرانی ـ تورانی نامیدهاند. اندرسون (1968) آنها را به عناصر ایرانی كه منحصر به مناطق مرتفعاند، و عناصر آرالی ـ خزری، كه عمدتاً در دشتها و حوضههای تركمنستان و جمهوریهای همجوارِ آسیای میانه است، تقسیم كرده است ( رجوع كنید به بخش 3 در ادامه مقاله). دومین گونه عمده چشمانداز، مناطق بیابانی پست در حاشیه جنوبی دیرین شمالگان از شمال افریقا تا شمالغربی هند، منزلگاه گونه صحرایی ـ سندی جانوران است. در این مناطق گونهها و كانونهای گونهها با پراكنش محدودتر وجود دارد، نویسندگان گوناگون كه جانوران غرب آسیا را یك كل میدانند، در تلاش برای روشمند كردن الگوهای پراكنش تمام جانوران آسیای غربی، مجموعهای آشفته از اصطلاحات را وارد كردهاند. علاوه بر نامهایی كه ذكر شد، شمالگان برای نواحی معتدل و شمالی نیمكره شمالی، شامل امریكای شمالی؛ دیرین شمالگانِ غربی و شرقی؛ اورو ـ سیبریایی برای نواحی شمالِ دیرین شمالگان؛ بیابانی برای نواحی صحرایی ـ سندی به علاوه قسمت خشك ایرانی ـ تورانی؛ اتیوپیایی یا افریقای گرمسیری برای ماورای صحرای افریقا ؛ شرقی برای آسیای جنوبی و جنوبشرقی، دیرین گرمسیری برای ناحیه اتیوپیایی و شرقی؛ مدیترانهای برای اروپای جنوبی و ساحل شمال افریقا به علاوه شرق مدیترانه؛ و تقسیمبندیهای فرعی گوناگون همگی كمابیش خودْ تبییناند. گرچه برخی نویسندگاناین اصطلاحات را توصیفی بهكار بردهاند؛ ولی برای دیگران آنها دلالت بر خاستگاهها دارند. در اینجا صرفاً بهصورت توصیفی بهكار رفتهاند.
ج) ماهیها. ماهیان بومی آب شیرین ایران مشتملاند بر 155 گونه در 24 تیره. كد در تحلیل فشرده خود از جغرافیای ماهیان ایران (1366 ش/ 1987) نوزده حوضه آبریز اصلی را مشخص كرده است كه تمام آنها به جز چهار حوضه درونریزند. ماهیان عمدتاً دیرین شمالگانیاند اما به خصوص در آن حوضههای اندكی كه به خلیج فارس میریزند، عناصر شرقی و اتیوپیایی هم دارند. حوضه سیستان نیز شامل گونههای
شرقی و گونههایی است از هندوكش سرچشمه گرفتهاند. سه تیره كپورماهیان (Cyprinidae) ، سگماهیان (Cobitidae) ، و ماهیان استخوانی (Gobiidae) روی هم 6ر73% از گونههای ایران را تشكیل میدهند. دریای خزر با پانزده تیره متنوعترین حوضه آبریز است، در حالی كه حوضه دجله دارای یازده تیره است. حوضههای آبریز خلیجفارس هریك پنج تا هفت تیره دارند، و حوضههای باقیمانده داخلی چهار یا كمتر.
به گفته كد، مهمترین عوامل برای مشخص كردن پراكندگی كنونی در سطح گونهها عبارتاند از: تفكیك برترِ دریای خزر كه با جانوران دریای سیاه/ مدیترانه عناصر مشترك دارد؛ زهكشی ناشی از كوهزایی و فرسایش، كه حركت ماهی را میان حوضههای مجاور امكانپذیر میسازد؛ شاهراههای رودخانهای كه در طول زمان زیستگاهها را در ارتفاعات مختلف به هم متصل كرده است (برای مثال رودخانه هلمند میانِ حوضه هندوكش و سیستان)؛ نفوذ دریا از یك حوضه به حوضه دیگر در جنوب ایران، كه سبب شده است ماهیان آب شیرین توانایی زندگی در آب شور را بیابند؛ و احتمالاً دخالت انسان. كد عقیده دارد كه به دلیل زمین ناهموار و اقلیم استثنایی، از لحاظ تاریخی بخش اعظم جابهجایی ماهیان بومی به دست انسان، بیش از آن كه میانْحوضهای باشد، درونْحوضهای بوده است.
تغییرات اقلیمی و گیاهزدایی بر تمام جانداران، اعم از گیاهی و جانوری، تأثیر میگذارد. كد تأثیر چنین تغییرات زیست محیطی را بر ماهیان آب شیرین مورد بحث قرار داده است (1980). شتاب و تأثیر گیاهزدایی با توسعه جمعیت و صنعتی شدن در ایران افزایش یافته است. چراندن بیش از حد گلههای هرچه بزرگتر چهارپایان اهلی و قطع درختان برای سوخت و پاكسازی زمین برای كشاورزی، اقلیم بومی را تغییر داده، بارش باران و نگهداری آبها را كاهش، و نرخ فرسایش و مسدود شدن رودها، دریاچهها و ماندابها را افزایش داده است. برنامههای آبیاری پردامنه، آب را از آبراههای طبیعی منحرف كرده، در عین حال زیستگاههای آبی جدیدی چون قناتها ایجاد كرده است. در حالی كه سدسازی میتواند سلسله تأثیرات زیانباری بر حیات آبزیان داشته باشد، چاهها نیز ممكن است سطح سفرههای آب را پایین برده، و بدون ایجاد زیستگاههای تازه برای ماهیان، منجر به از بین رفتن چشمهها و مردابها شوند. پسابهای كشاورزی و صنعتی، لای و لجن و موادشیمیایی سمّی را تبدیل به زیستگاههای آبی میكند. شماری از گونههای كمنظیر ماهیان را به منظور پیشگیری از ازدیاد پشهها و نیز جهت صید تجاری و تفریحی ماهیان، به آبراههای ایران هدایت كردهاند؛ چنین انتقالهایی مناسبات زیست محیطی را برهم میزند و ممكن است پیامدهای پردامنهای برای گونههای بومی داشته باشد. صید بیقاعده سبب كاهش نسل ماهیان خوراكی از قبیل استورژن خزر ، ماهی سفید خزری ، كُلمه/ تاجی خزری ، كپورماهی ، و گونه شاهماهی شده است.
د) دوزیستان. دوزیستان ایران بسیار كمشمارتر از دیگر گروههای مهرهداراناند، زیرا حیات آنها محدود به زیستگاههایی است كه دستكم از نظر آبِ فصلی برای تخمریزی تضمین شده باشد و بنابراین بیشتر در حوضههای آبریز كوهستانی شمال و غرب موجودند. دو تیره سمندر در ایران وجود دارد: Hynobiidae كه پراكنشاش آسیایی معتدل است، و دو نوع از آن از جنس Batrachuperus در شمال ایران وجود دارد، و تیره Salamandridae كه پراكنشاش شمالگان است، و دو جنس Salamandra و Triturus از یك نوع اروپایی یا اورو ـ سیبریایی و سه نوع از جنس آناطولی ـ ایرانی Neurergus از آن وجود دارد. اینها جملگی به چشمهها، غارها، و رودهای دائمی در دامنههای بادگیر رشتهكوههای زاگرس، البرز و كپتداغ محدودند. قورباغهها و وزغها در شرایط خشكی مقاومترند و بنابراین پراكنش آنها گستردهتر است. آنها چهار یا پنج جنس در چهار تیره با پراكنشِ گستردهاند. قورباغه درختی نمونه خاورمیانهای نوع اورو ـ سیبریایی جنسی است كه پراكنشاش اساساً مناطق نوگرمسیری است، همچنین شماری اندك از این قورباغه از انواع شمالگاناند؛ پراكنش آنها در ایران تقریباً مطابق با پراكنش سمندرهاست. وزغ بیلپای سوری كه زیستگاه آن كرانه جنوبی خزر است، نماینده دسته دیرین شمالگانِ غربی وزغهای بیلپاست. جنس وزغ ) Bufo ) تقریباً پراكنش جهانی دارد؛ دو نوع یا دسته موجود در ایران متعلق به دیرین شمالگانِ غربیاند: وزغ معمولی اروپایی دارای زیرگونهای است كه به تازگی وارد شمال ایران شده است و وزغ سبز با جمعیتهای متعدد، و انواع مجزای هم خانواده در تمام استانها و وزغ بلوچی و وزغ هندی/ مرمری در بلوچستان در شرق ایران یافت میشوند. قورباغهها در ایران چهار جنس دارند: قورباغه معمولی و قورباغه جنگلی كه متعلق به دیرین شمالگان غربیاند؛ قورباغه قفقازی/ راهراه كه متعلق به آناطولی است؛ و قورباغه (به گفته برخی مؤلفان Euphlyctis ) مردابی بلوچی نوعی شرقی كه تا سیستان و بلوچستان گسترش یافته است.
ه ) خزندگان. برای مسافر تیزبین، خزندگان بهویژه سوسمارها، از جمله آشناترین حیواناتاند، زیرا بسیاری از آنها روزگردند و در كم دماترین ساعتها بسیار فعالاند. برخی گونههای فراگیر بومشناختی در بیشتر نواحی جغرافیایی ایران، كه در آن 113 نوع سوسمار تاكنون شناخته شده است، یافت میشوند. سوسمارهای بزرگ صخره ـ زی آگاما از جنس ) Stellio ( Laudakia در مناطق كوهستانی و تپهها، كه شكافهای عمیق، پناهگاه به وجود میآورد، فراواناند. انواع كوچكتر جنس Trapelus از روی زمین به تودههای سنگی كوچك یا شاخههای درختچهها میروند، تا از آنجا در كمین حشراتِ در حال گذار باشند. در زمینهای هموار فلات مركزی سوسمارهای كلهقورباغهای phrynocephalus مینشینند و منتظر مورچهها، موریانهها، و دیگر طعمههای كوچك زمینی میشوند؛ انواع مختلف در جولانگاههای گوناگون یافت میشوند: شنروان، ماسه، گل و لای و غیره. در جنوبغربی ایران و فلات كه خاكهای آبرفتی امكان نقبزدن میدهد سوسمارهای بزرگ گیاهخوارِ خارْدُم گاهی دیده میشوند. بزرگترین سوسمارهای ایران، بزمجههای جنسِ Varanus اند كه در بیشتر استانها وجود دارند؛ آنها شكارگران چیرهدستی هستند كه دیگر سوسمارها و جوندگان، و جانوران اندازه خودشان را صید میكنند. دو سوسمار بدون پای دیرین شمالگان غربی از تیره انگوئید ها بهطور گسترده پراكنده، و تا شمال ایران گسترش یافتهاند. كَلْمَره ، شكارگر برلیسك ها و حلزونهای كف جنگلهای جنوب خزر (هیركانیا )، و لوس مار سوسمار شكارگر فعالتری كه تحمل شرایط خشكتر را دارد، در شمال ایران و كوهپایههای غربی زاگرس یافت میشود. جویندگان فعال حشرات، تقریباً در تمام محیط زیست ایران، سوسمارهای كوچك و تندروی خانواده لاسرتا (Lacertidae) هستند كه غالباً «دوندگان مسابقه» نامیده میشوند. جنسهای متعددی در جولانگاههای گوناگون یافت میشوند، و این سوسمارها در بیشتر زیستگاهها یافت میشوند. پراكنشِ جنسِ Lacerta معمولاً اورو ـ سیبریایی است و انواعی از آن در مناطق شمالی و كوهستانی ایران وجود دارد؛ Eremias جنسی است با انواع فراوان در سراسر منطقه ایرانی ـ تورانی و در دشتها، استپها، و كوهپایههای داخلی فلات ایران بهوفور یافت میشود، حال آنكه تنها یك جنس از Ophisops در فلات ایران وجود دارد. مسالینا و سوسمار پاشرابه جنسهای صحرایی ـ سندیاند؛ ویژگی بیشتر انواعِ جنس اخیر دویدن بر شن روان است. اسكینك های براق كمشمارترند، ولی در بیشتر زیستگاهها یافت میشوند؛ برخی گونهها با زیستگاههای صخرهای سازگار شدهاند، برخی دیگر با نقب زدن در شن روان. متنوعترین تیره سوسمارها در سطح جنس، گكوها هستند كه انواع بسیاری از آنها با شرایط زیستْمحیطی و جولانگاههای اختصاصی شده سازگار شدهاند. بیشتر اینها شبگردند، اما برخی پگاهگرد و اندكی حتی روزگردند. آشناترین انواع برای مسافران، انواعیاند كه پیرامون و درون خانهها به سر میبرند و هر غروب آنها را میتوان دید كه به دیوارهای گچ اندود چسبیده، و در كمین حشراتیاند كه بهسوی نور كشیده میشوند.
اندرسون در پژوهشاش در باره سوسمارها (1968) دریافت كه فقط انواع محدودی كه قابلیت سازگاری بومشناختی فراوان دارند در سراسر بخش اعظم مناطق صحرایی ـ سندی یا ایرانی ـ تورانی گسترش یافتهاند. گرچه در هر دو ناحیه انواع خاص ناحیه دیگر نفوذ كرده است، انواع نسبتاً كمی بهطور وسیع در هر دو منطقه پراكندهاند. عناصر مرتبط با گونههای اروپایی و اساساً گونههایی با پراكنش مدیترانهای از شمالغرب وارد جنوبغرب آسیا و ایران شدهاند. انواع بیابان آرالی ـ خزری در شمال ایران در مناطقی یافت میشوند كه امتداد جغرافیای طبیعی دشت آسیای میانه است. تعداد بسیار كمی عناصر جانوری شرقی در جنوبشرقی ایران، بیشتر در بلوچستان، یافت میشوند.
75 گونه و زیرگونه مار در زیای ایران وجود دارد (لطیفی، 1364 ش). اگرچه هر استانی از نظر تنوع گونهها غنی است، ولی مارها كمتر از سوسمارها به چشم میخورند، تا حدودی به این دلیل كه خود را به خوبی پنهان میكنند و در حضور جانوران بزرگ غالباً بیحركت میمانند. مارها چون در زنجیره غذایی بیشتر تغذیه میكنند نسبت به سوسمارها بسیار كم تعدادترند. همه آنها شكارگرند، گونههای بزرگتر بهطور عمده از جوندگان ارتزاق میكنند، در حالیكه انواعِ دارای اندازههای متوسط و كوچك از سوسمارها و گه گاه از پرندگان، و كوچكترین آنها از بندپاییان تغذیه میكنند. تعداد بسیار كمی، مثل مار علفی ( غیرسمّی ) ، ماهی، دوزیستان، یا هر دو را میخورند. گرچه بسیاری از انواع آنها را میتوان سودمند دانست چون از آفتهای جوندهای ارتزاق میكنند كه به محصولات و موادغذایی انبارشده انسانها آسیب میرسانند، شماری اندك برای بشر، خصوصاً اگر پای برهنه یا نیمهبرهنه باشند، خطرناكاند. چندین جنس و گونههایی از افعی و برخی، از قبیل افعیان كوچك جعفری از جنس مار جعفری ( Echis ) كاملاً مهاجماند، در حالیكه برخی دیگر از قبیل افعیان شاخدار Pseudocerastes و افعی Vipera lebetina بزرگاند و توانایی واردكردن مقادیری زهر را دارند. افعیان خود را به خوبی استتار میكنند، و بنابراین انسانهای بیاحتیاط و چهارپایان ممكن است آنها را لگد كنند. كُبرا، كفچهمار ، نوعی شرقی كه در شمال شرق ایران یافت میشود، شكارگر ماهری است كه به دلیل وجود جوندگان به روستاها كشیده میشود. بیشترین انواع مار به تیره Colubridae تعلق دارند؛ بسیاری روزگرد و فعالانه در جستجوی شكارند؛ شاید به همان تعداد نیز از جمله افعیها، دستكم در گرمترین فصول بیشتر شبگردند.
آبهای خلیجفارس از لحاظ انواع مارهای دریایی غنی است، آنها شكارشان اساساً ماهی است؛ همگی بهنحو خطرناكی سمّیاند و ماهیگیرانی كه با تور ماهیگیری میكنند در معرض خطر اینگونه مارها هستند. خویشاوندی مارهای ایرانی، خصوصاً در سطح جنس، دیرین شمالگان غربی است، تعداد بسیار كمی از جنسها در پراكنش شمالگانیاند، برای مثال Coluber ، Elaphe و Agkistrodon . اما هیچ نوعی شمالگانی نیست. بوا (Eryx) ، مارعلفی (Natrix) ، Malpolon ، سوسنمار (Telescopus) ، افعی، و مار جعفری، از جنسهای دیرین شمالگان غربیاند، مار كوتوله ) Eirenis ) و مار شاخدار پراكنش اصلیشان ایران است. Spalerosophis ، Lytorhynchus ، كبری' (Walterinnesia) و افعی شاخدار (Cerastes) صحرایی ـ سندیاند، در حالیكه مارگرگی Lycodon ، Oligodon ، Boiga ، و Naja شرقیاند. جنسهای مارهای آبی در طول سواحل اقیانوس هند بهطور گسترده پراكندهاند. در سطح انواع، مناسبات بسیار پیچیدهتر است.
در ایران تعداد اندكی لاكپشت وجود دارد كه شامل دو نوع آبزی هستند: لاكپشت بركهای اروپایی ) Emys orbicularis ) در شمالغرب ایران، در طول ساحل جنوبی دریای خزر، و لاكپشت مدیترانهای با گردن مخطط ) Mauremys caspica ) در نهرهای دائمی، آبگیرها و دریاچههای غرب و شمال ایران پراكندهاند. یك نوع آبزی سوم، یعنی لاكپشت فراتی است كه در آبریزهای دجله و فرات در رود كارون و احتمالاً برخی دیگر از آبریزهای غرب زاگرس یافت میشود. سنگپشتهای زمینی علفخوارِ مهمیزدار (نژاد غرب ایران) Testudo graeca ibera و مهمیزدار (نژاد شرق ایران) (Testudo graeca zarudnyi) كه با مناطق كمباران سازگاری یافتهاند در سراسر فلات غربی و مركزی ایران پراكندهاند. گونههای ایران ـ تورانی لاكپشت آسیایی ) horsfieldii Agrionemys ( Testudo نیز در فلات مركزی در خراسان پراكندهاند. لاكپشتهای دریایی شایع مناطق گرمسیری، لاكپشت سرخ ، لاكپشت سبز ، لاكپشت عقابی ، لاكپشت زیتونی ریدلی ، و لاكپشت چرمی در خلیجفارس گزارش شدهاند یا احتمال میرود در آنجا یافت شوند (اندرسون، 1979).
نوع خاصی تمساح، تمساح تالابی یا تمساح راهزن ، نوعی هندی است كه در رودخانه سرباز در جنوبشرق بلوچستان ایران در انزوا زندگی میكند (همانجا).
و) پرندگان و پستانداران. گونهها و حتی زیرگونههای بسیار كمی از پرندگان و پستانداران وجود دارند كه به لحاظ پراكندگی، محدودیتِ مثلاً سوسمارها را داشته باشند. پراكنش تعدادی از جانوران شناخته شده، شمالگان است. گرگ، روباه قرمز، سیاهگوش، خرس قهوهای، عقاب طلایی، عقاب ماهیگیر و مرغان دریایی مهاجر گوناگون را بهعنوان نمونه میتوان ذكر كرد. بسیاری از گونههای دیگر نشانه جنسهای شمالگانیاند.
اسكات ( رجوع كنید به د. ایرانیكا ، ذیل "Birds in Iran" ) دریافت كه از میان 324 گونه از پرندگانی كه در ایران تولید مثل میكنند تنها 24 پرنده دیرین شمالگانیاند، كه زیستگاههای محدودی در خاورمیانه دارند. وی پی برد كه 131 گونه ایرانی بهطور گسترده در منطقه دیرین شمالگان یافت میشوند؛ بهعلاوه تعداد 81 گونه به غربِ دیرین شمالگان تعلق دارند كه در ایران به شرقیترین مرزهای خود میرسند. در حالیكه نوزده گونه بهطور خاص به دیرین شمالگان شرقی تعلق دارند كه در ایران به غربیترین مرزهای خود میرسند. وی 25 گونه را خاص كمربند بیابانی صحرایی ـ سندی بازشناخت. وی پرندگان جنوب بلوچستان ایران و ساحل جنوبی خلیجفارس را عمدتاً شرقی دانسته، كه 29 گونه زادگیری پراكنش اولیه منطقه شرق، در ایران به مرزهای شمالغربی گسترهشان میرسند، در حالیكه جنوب غرب ایران كمی تحت تأثیر افریقای گرمسیری، شامل ششگونه زادگیری در اصل افریقایی، در پراكنش است. نُه گونه پرنده دریا و ساحل كه در سراسر اقیانوس هند یافت میشوند در جزایر خلیجفارس و تنگه هرمز زادگیری میكنند. جانوران ایران به دلیل قرار داشتن در مسیرهای اصلی مهاجرت سالانه پرندگان، بسیار غنی شده است. 86 گونه از مهاجران زمستانی (گونههایی كه به طور مستمر به یك جامعه جانوری تعلق ندارند و به صورت موقت به دنبال غذا یا محلی برای مخفی شدن در آنجا هستند) در شمال و مركز آسیا زادگیری میكنند؛ بسیاری از آنان پرندگان آبزی (از جمله گونههای شكاری مهم) و پرندگان شكاریاند. در بهار و پاییز 24 گونه بین محلهای زادگیری شمالی و محلهای زمستانی جنوبغربی یا جنوبشرقی مهاجرت میكنند. 57 گونه دیگر را به عنوان پرندگان آواره و جامانده كمیاب ثبت كردهاند (برای جزئیات و نمونهها رجوع كنید بههمانجا). هلم و همكارانش (1988) نقشههای پراكنش زادگیری گونههای خاورمیانه را منتشر كردهاند، و هریسن در نقشههایش از پرندگان دیرین شمالگان غربی، گسترههای تابستانی و زمستانی و اسكان آنها را درج كرده است. وی الگوهای پراكنش گونههای دیرین شمالگان غربی را باتوجه به مناطق آب و هوایی و پوشش گیاهی بررسی و، تلاش كرده است كه آنها را در متن رویدادهای پلئیستوسن تفسیر كند. وی همچنین دیرین شمالگان غربی را به مناطق جانوری تقسیم كرده كه دو قسمت آن شامل بخشهایی از ایران است: منطقه خزر و مدیترانه، كه پناهگاه بالقوهای برای شماری از گونهها طی تغییرات اقلیمی پلئیستوسن بوده، و خاورمیانه، كه به عقیده او با داشتن پناهگاههای احتمالی در طول درههای دجله و فرات و اطراف خلیج فارس، مركز گونهزایی برخی پرندگان بوده است.
میزون در مطالعه پستانداران (1968)، جانوران ایران را مركّب توصیف كرده است كه در آن افراد بومی با افرادی دارای ویژگی دیرین شمالگانی عامتر و با افراد افریقایی و هندیالاصل، درهم آمیختهاند. وی دریافت كه گونههای بومی در خراسان متمركز شده، به بلوچستان و غرب افغانستان (كه منطقهای مرتفع با سازگاریهای نیمه بیابانی است)،
و كردستان، منطقهای محصور با زمستانهای سختتر، راه یافتهاند.
هرینگتن 152 گونه پستانداران ایران را در راستههای زیر فهرست كرده است: حشرهخواران، 14؛ خفاشیان، 38؛ گوشتخواران، 28؛ خوك آبیان، 1؛ فرد سُمان، 1؛ زوج سُمان، 13؛ خرگوشیان، 2؛ جوندگان، 47؛ و آببازان، 8. پستانداران بزرگ بیشترین توجه عمومی را به خود جلب كردهاند، زیرا گونههای شكاری و نیز شكارگران گونههای شكاری و جانوران اهلی را در بر میگیرند. آنها همچنین در برابر تغییر بهرهگیری انسان از زمین و شكارِ بیش ازحد، آسیبپذیرتر از دیگر جانوراناند. سازمان حفاظت محیط زیست برای حفظ زیستگاههای آنها و حفاظت گونههای شكاری و غیره، با ایجاد پاركهای ملی و حفاظت شده تلاشهای گستردهای صورت داده است. گلههای قوچ كوهی و بز كوهی ایرانی ، نیای بز اهلی؛ در زیستگاههای صخرهای به سر میبرند. از جنس آهو سهگونه موجود است كه در استانهای جنوبی و استپهای فلات مركزی، شكار مطلوبیاند ( رجوع كنید به د. ایرانیكا ، ذیل .I" ¦hu ¦"A و "Chinkara" ). گوزن زرد كوچك ایرانی، كه روزگاری در سراسر جنوبغرب پراكنده بود، بهتدریج به جمعیت كوچكی در طول رود كرخه كاهش یافت، اما به لطف تلاشهای صورت گرفته برای حفظ و تولید مثل آنها، تا حدودی افزایش یافته است. گلههای مرال (مارال) در علفزارهای جنگلی منطقه خزر زندگی میكنند، درحالیكه شوكا كه كوچكتر و منحصر به فردتر است، در مناطق جنگلی آذربایجان، كردستان، گیلان و مازندران یافت میشود؛ كه هردو گونههای اروپایی ـ سیبریایی هستند كه بهطور گسترده پراكنده شدهاند. گراز (خوكِوحشی )، گونهای كه در سراسر مناطق دیرین شمالگانی و خاوری پراكنده است، در انواع زیستگاهها در ایران، هر كجا كه ذخایر دائمی آب موجود باشد، یافت میشود. گورخر ایرانی كه زمانی در بسیاری از استپها و مناطق بیابانی یافت میشد، اكنون بهطور عمده در پاركهای ملی و پناهگاههای حیات وحش در خراسان، كرمان، و فارس باقی مانده است؛ این گورخر، گونهای دیرین شمالگانی است كه در دورههای تاریخی از مدیترانه به مغولستان راه یافته است.
گوشتخواران بزرگ ومتوسط، گرگ، شغال، روباه (سهگونه)، خرس قهوهای، خرس سیاه بلوچستان، كفتار، گربه كوچك (چهارگونه)، سیاهگوش و كاراكال را شامل میشود. پلنگ در سراسر ایران، هر كجا كه گونههای بزرگ جانوران شكاری موجود باشد، یافت میشود. یوزپلنگ، زمانی در سراسر مناطق استپی خشكتر جنوبغرب آسیا فراوان بود اما با كاهش زیستگاهها و جمعیت صیدش، به خصوص آهو، در آستانه انقراض قرار گرفته است. در ایران پس از تعیین مناطق حفاظت شده و افزایش آهو، فقدان این جانور در شمالشرق كشور تا حدود زیادی جبران شده است. شیر ایرانی در جنگلهای بلوط، بنا به تاریخ مكتوب، تا سده چهاردهم/ بیستم وجود داشته، اما اكنون در تمام زیستگاه اورو ـ آسیاییاش منقرض شده است، جز تعداد اندكی در جنگل جیر در غرب هند. ببر خزر نیز در منطقه خزر مشهور بود اما از 1337 ش/ 1958 تقریباً بهطور قطع منقرض شده است. دوگونه خدنگ در جنوب ایران یافت میشوند كه در پراكنش اصلاً شرقیاند اما به شبهجزیره عربستان نیز راه یافتهاند. از میانِ هفت نوع در خانواده سمور و راسو (Mustelidae) ، ششگونه آرایههای رایج دیرین شمالگانیاند؛ گونه هفتم، رودك عسلخوار افریقایی ـ گرمسیری است كه به تعداد زیاد به آسیا راه یافته است.
دبلاس (1980) پراكنش 38 گونه خفاش ایرانی را بررسی كرده است: 27 گونه تقریباً یا به طور كامل به منطقه جانوری دیرین شمالگان منحصر شده است، یك گونه در تمام چهار منطقه جانوری اصلی نیمكره شرقی پراكنده است، دوگونه نیز در مناطق دیرین شمالگانی و افریقایی ـ گرمسیری بهطور گسترده پراكندهاند، و گونه سوم بیش از دیرین شمالگان در افریقایی ـ گرمسیری پراكنده است، و شش گونه كه در اصل دیرین گرمسیریاند، فقط در منطقه جنوبغربی آسیا كه با مناطق خاوری و افریقایی ـ گرمسیری مرتبط میشود، به منطقه دیرین شمالگان گسترش یافتهاند. خفاش میوهخوار تنها عضو بزرگ خفاشیان Megachiroptera) در ایران است كه در جنوبشرقی كشور یافت میشود، گرچه تعداد آن زیاد نیست.
پستانداران كوچك ایران روی هم رفته كمتر توجه سیاحان را به خود جلب كردهاند، تا حدودی به این دلیل كه بیشتر آنها خوی پنهانكاری دارند و بسیاری از آنان شبگردند. در میان حشرهخواران، چهار گونه خارپشت، هشت گونه حشرهخوار و دو گونه حفّار وجود دارند. در ایران تنها دو گونه خرگوش وجود دارد؛ خرگوش موش ، گونهای متعلق به شرق فلات ایران، و خرگوش صحرایی (خرگوش خاكی )، كه در افریقا، نیز اوراسیا و تمام استانهای ایران یافت میشود.
بزرگترین گروه پستانداران ایران جوندگاناند كه 47 گونه از نُهخانواده را دربرمیگیرند: سنجابها (Sciuridae) ، جوجهتیغیها ، نوتریاها ، دوپاها (Dipodidae) ، سنجابكها (Myoxidae) ، موشها (Muriane) ، هامسترها (Cricetinae) ، جربیلها و جردها (Gerbillina) و ولها (Arvicolinae) . یوخن نیتهامر (1987) فهرستی از تمام جوندگان خاورمیانه كه اخیراً مشاهده شده بهدست داده و آنها را كه به دلیل بزرگتر بودن جثهشان پراكنش وسیعتری دارند، گونههایی با اصلهای متفاوت و گونههای بومی را بررسی كرده است.
تنها خوك آبی بومی آبهای ایران، فُك خزر است. از راسته نهنگها (cetaceans) چند گونه در خلیجفارس به سر میبرند، از جمله چهارگونه وال و سه گونه دلفین. همه آنها در پراكنش یا جهانیاند یا از گونههای اقیانوس هند.