responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5760

 

حائرى یزدى ، عبدالكریم، از مراجع تقلید شیعه و بنیان‌گذار حوزه علمیه قم. او در خانواده‌اى غیرروحانى در مِهرجِرد میبد به دنیا آمد. پدرش، محمدجعفر، را فردى متدین و پرهیزكار توصیف كرده‌اند كه به خریدوفروش كرباس و گوسفند و احتمالاً گاهى به كشاورزى اشتغال داشته است (رجوع کنید به مرتضى حائرى یزدى، ص 47؛ شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 22؛ كریمى جهرمى، ص 13ـ14؛ درباره تولد عبدالكریم، كه یگانه فرزند او بوده است رجوع کنید به مرتضى حائرى یزدى، ص 44ـ45؛ اراكى، 1382ش، ص 71ـ72). در بیشتر منابع، سال تولد عبدالكریم 1276 ذكر شده (از جمله رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 3، ص 1158؛
شریف رازى، 1352ـ1354ش، ج 1، ص 283؛
بامداد، ج 2، ص 275)؛
ولى فرزندش، مرتضى (ص 47؛
نیز رجوع کنید به كریمى جهرمى، ص 18؛
استادى، ص 49)، احتمال داده است كه وى در حدود 1280 به دنیا آمده باشد.

شوهرخاله عبدالكریم، میرابوجعفر، او را داراى استعداد فراوان یافت و در خردسالى وى را به محل زندگى خود، اردكان، برد و به مكتب سپرد؛
ازاین‌رو، حائرى همیشه خود را مدیون او می‌دانست. طولى نكشید كه عبدالكریم پدرش را از دست داد و مدتى در مهرجرد نزد مادرش ماند (رجوع کنید به مرتضى حائرى یزدى، ص 48، 55ـ57؛
كریمى جهرمى، ص20ـ21)، اما پس از چندى به یزد رفت و با سكونت در مدرسه محمدتقی‌خان، معروف به مدرسه خان، ادبیات عرب و برخى دیگر از درسهاى مقدماتى حوزه را نزد عالمانى چون سیدحسین وامق و سیدیحیى بزرگ، معروف به مجتهد یزدى، فراگرفت (شریف رازى، 1352ـ 1354ش، همانجا؛
مرسلوند، ج 3، ص 59).

او در 1298 (قس آیتى، ص 428؛
حسینى زنجانى، ج 1، ص 105؛
دانشنامه مشاهیر یزد، ذیل مادّه) براى ادامه تحصیل، به همراه مادرش، راهى عراق شد. نخست به كربلا رفت (قس د. ایرانیكا، ذیل «حائرى، شیخ عبدالكریم یزدى») و حدود دو سال زیرنظر فاضل اردكانى (عالم بزرگ و رئیس حوزه علمیه كربلا) به تحصیل پرداخت و درسهاى سطوح میانى فقه و اصول را در آنجا آموخت (مرتضى حائرى یزدى، ص 46ـ47، 74؛
كریمى جهرمى، ص 23ـ24). از على بفروئى یزدى (متوفى 1324) به عنوان یكى از استادان او در كربلا یاد شده است (ریحان یزدى، ص 31؛
حسینى زنجانى، همانجا). سپس حائرى، به توصیه فاضل اردكانى كه استعداد او را فراتر از ظرفیت آن زمان حوزه علمیه كربلا یافته بود (رجوع کنید به على محقق داماد، ص 53) و با معرفی‌نامه‌اى از جانب او براى میرزاى بزرگ، محمدحسن شیرازى، به سامرا رفت. میرزا او را به‌گرمى پذیرفت و از او خواست كه با فرزندش، سیدعلی‌آقا، مباحثه كند (مرتضى حائرى یزدى، ص80ـ82، 88؛
نیز رجوع کنید به على محقق داماد، ص 53ـ54).

دوره تحصیل حائرى در سامرا از 1300 تا 1312 یا 1313 (قس حسینى زنجانى، همانجا)، تأثیر ژرفى در شكل‌گیرى شخصیت علمى او داشت تا جایى كه می‌توان او را از اصحاب مكتب سامرا (رجوع کنید به ادامه مقاله) دانست. در سامرا، او نخست دو تا سه سال درسهاى سطوح عالى فقه و اصول را نزد استادانى چون شیخ فضل‌اللّه نورى، میرزا ابراهیم محلاتى شیرازى و میرزامهدى شیرازى (متوفى 1308، خواهرزاده میرزامحمدتقى شیرازى) به اتمام رساند و سپس در درسهاى خارج فقه و اصول سیدمحمد فشاركى اصفهانى و میرزامحمدتقى شیرازى، و مدتى در مجلس درس میرزا محمدحسن شیرازى شركت كرد (مرتضى حائرى یزدى، ص 87ـ88، 93ـ94؛
آقابزرگ طهرانى، 1362ش، ص 156؛
همو، 1404، قسم 3، ص 1158؛
حسینى زنجانى، همانجا؛
كریمى جهرمى، ص 36ـ37؛
نیز رجوع کنید به على محقق داماد، ص 49ـ51) و از میرزاحسین نورى (مشهور به محدّث نورى، صاحب مستدرك الوسائل) اجازه روایت دریافت كرد (مدرس تبریزى، ج 1، ص 68؛
حبیب‌آبادى، ج 6، ص 2118).

در میان استادان حائرى، نقش فشاركى بسیار جدّی‌تر و پررنگ‌تر و مدت فراگیرى حائرى از او طولانی‌تر از دیگران بوده (قس موسوى اصفهانى، ج 2، ص 118)، تا جایى كه از بهترین و نزدیك‌ترین شاگردان او به شمار می‌رفته است؛
بنابراین حائرى، به تعبیرى، دست‌پرورده فشاركى بوده است. این استاد و شاگرد چند ماه پس از درگذشت میرزاى بزرگ (1312) از سامرا به نجف نقل مكان كردند (قس شریف‌رازى، 1352ـ1354ش، ج 1، ص 283ـ284). حائرى در نجف نیز همواره در درس استادش شركت می‌كرد و در ماههاى آخر عمر فشاركى، از او مراقبت هم می‌كرد (رجوع کنید به مرتضى حائرى یزدى، ص 39، 87ـ 88، 93ـ94؛
كریمی‌جهرمى، ص 37ـ39). حائرى در 1313 حج گزارد (حسینى زنجانى، همانجا؛
استادى، ص 44، 51).

به گزارش شمارى از منابع، حائرى در نجف در زمان حیات فشاركى، در درس آخوند خراسانى هم شركت می‌كرده است (مثلا رجوع کنید به حسینى زنجانى، همانجا؛
مرتضى حائرى یزدى، ص 116ـ117؛
استادى، ص 51)؛
اما به گزارش شمارى دیگر، او پس از درگذشت فشاركى (1316) به حلقه درس آخوند پیوست (مثلا رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1404، همانجا؛
شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 23؛
موسوعة طبقات‌الفقهاء، ج 14، قسم 1، ص 365). گزارشهاى اخیر، نادرست به نظر می‌رسند، زیرا مستلزم آن‌اند كه حائرى در مجموع، قبل و بعد از دوره اول اقامتش در اراك (رجوع کنید به ادامه مقاله)، فقط حدود یك یا دو سال در درس آخوند خراسانى حاضر شده باشد و این با گزارشهاى دیگر، كه جایگاه مؤثر حائرى و حضور طولانی‌تر او را در این درس نشان می‌دهد، سازگارى ندارد، از جمله اینكه او درس آخوند را براى برخى شركت‌كنندگان، تقریر می‌كرده (رجوع کنید به ریحان یزدى، ص 31؛
استادى، ص 44)؛
اشكالات خود را بر درسهاى طول هفته، چهارشنبه‌ها مطرح می‌كرده و گاهى نظر استاد را تغییر می‌داده؛
او مجموعه سؤال و جوابهاى مبحث علم اجمالى در كفایةالاصول خراسانى را به اشكالات خود در آن درس مربوط دانسته است (رجوع کنید به طبسى، ص 63ـ64)؛
آخوند درس عمومى خود را براى چند نفر، از جمله حائرى و نائینى، مفید ندانسته و براى آنها درس خصوصى دایر كرده است (رجوع کنید به مصطفى محقق داماد، ص 36) و از همه مهم‌تر اینكه حائرى خود اذعان داشته كه در تألیف جلد دوم دُررالفوائد از آموزه‌هاى آخوند استفاده كرده است (رجوع کنید به طبسى، ص 63). حائرى و آقاضیاء عراقى و محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى، هم‌بحث بوده‌اند كه احتمالا به سالهاى اقامت حائرى در نجف مربوط است (مصطفى محقق داماد، ص 35).

حائرى پس از درگذشت فشاركى با اصرار و همراهى دوست خود، محمود عراقى (فرزند آقامحسن عراقى، روحانى متمكّن و متنفذ اراك)، به ایران بازگشت و در سلطان‌آباد (اراك كنونى) حوزه درس پررونقى دایر كرد. شمارى از منابع، سال بازگشت او را 1316 (مثلا رجوع کنید به عبدالكریم حائرى یزدى، 1408، ج 1، مقدمه، ص20، به نقل از آیت‌اللّه اراكى؛
ستوده، ص 27؛
عبدالحسین حائرى، ص 152ـ153؛
استادى، ص 44ـ45،51) و شمارى دیگر، 1318 گزارش كرده‌اند (مثلاً رجوع کنید به حسینى زنجانى، همانجا؛
عبدالهادى حائرى، ص 179؛
د. اسلام، چاپ دوم، تكمله 5ـ6، ذیل «حائرى، شیخ عبدالكریم یزدى»؛
صادقى فدكى، ص 197). بسیارى از منابع نیز از این دوره اقامت شش یا هشت ساله او در اراك، یادى نكرده و به گونه‌اى گزارش داده‌اند كه گویا او تمام این مدت را در نجف یا كربلا به سر می‌برده است (از جمله رجوع کنید به مدرس تبریزى، ج 1، ص 66ـ67؛
آقابزرگ طهرانى، 1404، همانجا؛
ناصرالشریعه، ص 341؛
شریف رازى، 1352ـ1354ش، ج 1، ص 283ـ284؛
موسوعة طبقات الفقهاء، همانجا).

حائرى در 1324، هم‌زمان با آغاز نهضت مشروطه، به نجف بازگشت (قس بامداد، ج 2، ص 275). درباره علت این بازگشت دو گزارش متفاوت وجود دارد: یكى، احساس استقلال نداشتن در اداره كردن حوزه اراك و دیگرى، بر هم خوردن آرامش آنجا به‌سبب نهضت مشروطه (رجوع کنید به عبدالهادى حائرى؛
عبدالحسین حائرى، همانجاها؛
مصطفى محقق‌داماد، ص 43ـ44؛
صدرایى خویى، ص17؛
نیكوبرش، ص46ـ47). او در این نوبت، دوباره به حلقه درس آخوند خراسانى پیوست و در درس سید محمدكاظم طباطبایی‌یزدى نیز شركت كرد؛
ولى به منظور دور ماندن از نزاع شدید میان موافقان و مخالفان مشروطه ــكه در حوزه نجف و در میان عالمان طراز اول، از جمله این دو استاد او، جریان داشت ــ پس‌از چندماه (قس مدرس‌تبریزى، ج1،ص67؛
موسوی‌اصفهانى، ج 2، ص 118؛
على محقق داماد، ص38)، به اتفاق دوست صمیمى خود، محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى، به كربلا رفت (رجوع کنید به كریمی‌جهرمى، ص55؛
مصطفى محقق‌داماد، ص41ـ42).

وى این‌بار قصد توطن كرد و حدود هشت سال (قس محمدى اشتهاردى، ص40) در كربلا ماند و از آن زمان به حائرى ملقب شد. او در كربلا به تدریس پرداخت و، به منظور حفظ بی‌طرفى خود در صف‌آراییهاى مشروطه، كتابى از آخوند خراسانى و كتابى از طباطبائی‌یزدى را درس می‌داد. شاگردان برجسته او در این دوره، علی‌اكبر كاشانى، مصطفى كشمیرى، احمد مازندرانى و سیدصدرالدین صدر (از معاونان و مشاوران حائرى در اداره حوزه علمیه قم و سپس مرجع تقلید) بودند (رجوع کنید به كریمى جهرمى، ص 55ـ56؛
استادى، ص 51؛
حسینى یزدى، ص 24؛
نیكوبرش، ص 26؛
مصطفى محقق داماد، ص 43).

در اثناى اقامت حائرى در كربلا، از او براى بازگشت به اراك درخواستهاى زیادى شد. سرانجام، او در 1332 یا اوایل 1333 (قس صفوت تبریزى، ص 73؛
عبدالهادى حائرى، ص 179)، با این شرط كه در اداره حوزه علمیه مستقل باشد، به اراك رفت و در مدت اقامت هشت ساله‌اش در آنجا، علاوه بر اداره حوزه، به تدریس فقه و اصول پرداخت. حائرى كه دهه ششم زندگى خود را می‌گذراند و نام و نشان بیشترى یافته بود توانست طلابى را از سایر مناطق به اراك جذب كند و حوزه‌اى با حدود سیصد علم‌آموز (قس استادى، ص 45) شكل دهد. او در پاسخ به نامه استادش، میرزامحمدتقى شیرازى، پس از فوت سیدمحمدكاظم یزدى (1337) كه از او خواسته بود به عتبات برگردد و خود را براى مرجعیت شیعه مهیا سازد، اقامت در ایران را وظیفه خود خواند و از قرارگرفتن ایران و ایرانیان در مسیر تباهى و انحطاط فكرى اظهار نگرانى كرد (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 3، ص 1164؛
شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 15، 23؛
كریمى جهرمى، ص 56؛
عبدالحسین حائرى، ص 153ـ157؛
مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص 319؛
صدرایى خویى، ص 17ـ18).

حائرى در 1337 به قصد زیارت مرقد امام رضا علیه‌السلام عازم مشهد شد و در مسیر خود چند روز در قم ماند و با اوضاع این شهر و حوزه علمى آن آشنا شد و از مهجورى و غربت مدارس علمى آنجا افسوس خورد (رجوع کنید به شریف رازى، 1352ـ 1354ش، ج 1، ص 286؛
مرسلوند، ج 3، ص 59ـ60). در ماه رجب 1340 (در آستانه نوروز 1301ش؛
قس فیض‌قمى، ج 1، ص 332؛
كریمی‌جهرمى، ص 59) بار دیگر، در پى دعوت تنى چند از عالمان قم از او (از جمله دعوت كتبى میرزامحمد فیض) و نیز براى زیارت مرقد حضرت معصومه، با همراهى چند تن، از جمله فرزند خردسالش مرتضى، به قم رفت و با استقبال بسیارى از علما و مردم قم و درخواست آنان براى اقامت او در این شهر مواجه شد. نخست تردید داشت، ولى پس از پافشارى شمارى از عالمان، به‌ویژه محمدتقى بافقى*، حائرى استخاره كرد و سپس تصمیم گرفت در قم بماند؛
تصمیمى كه در پى آن حوزه‌اى بزرگ در آن شهر تأسیس شد و حائرى، «آیت‌اللّه مؤسس» لقب گرفت (آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 3، ص 1159؛
شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 15ـ16، 21ـ 22؛
فیض‌قمى، ج 1، ص 331ـ334؛
سپهرى اردكانى، ج 1، ص 212؛
نیز رجوع کنید به عبدالحسین حائرى، ص 154ـ155؛
براى استخاره مذكور رجوع کنید به شریف رازى، 1352ـ1354ش، ج 1، ص 287ـ 288؛
كریمی‌جهرمى، ص 58ـ59).

حائرى تصمیم خود را به شاگردانش اعلام كرد (رجوع کنید به حسینى زنجانى، ج 1، ص 106). علاوه بر سیدمحمدتقى خوانسارى، كه همراه حائرى به قم رفته بود، بسیارى از شاگردان او، از جمله شاگردان برجسته‌اى چون سیداحمد خوانسارى، سید روح‌اللّه خمینى (امام خمینى)، سیدمحمدرضا گلپایگانى و محمدعلى اراكى (براى برخى افراد دیگر رجوع کنید به استادى، ص 54ـ64)، به قم منتقل شدند. با این هجرت و آغاز شدن درس حائرى در قم و همراهى و همكارى عالمان قم (رجوع کنید به على محقق داماد، ص 35ـ37)، حال و هواى مدارس دینى آنجا دگرگون و حوزه علمى قم پرتحرك شد (رجوع کنید به ریحان یزدى، ص 33). گر چه قم در گذشته هم در دوره‌هایى، حوزه‌هاى علمى پررونقى داشت، اما هیچگاه بدین درجه از شكوفایى و اعتبار نرسیده بود و در ردیف حوزه‌هاى درجه اول جهان اسلام به‌شمار نمی‌رفت (رجوع کنید به حوزه علمیه*). سیدابوالحسن اصفهانى و محمدحسین نائینى ــكه پس از تبعید شدن از عراق (درباره این تبعید رجوع کنید به طبسى، ص 66) در 1302ش، حدود هشت ماه در قم ماندندــ نیز در تثبیت این حوزه نقش مهمى داشتند. به گزارش بسیارى از منابع، حائرى با استقبال از حضور آن دو در قم و فراهم كردن مقدمات تدریسشان، شاگردان خود را به حضور در درس آنان تشویق كرد. بنابر برخى گزارشها، حائرى حتى درس خود را به احترام آنها تعطیل كرد (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 3، ص 1160ـ 1161؛
شریف رازى، 1332ـ 1333ش، ج 1، ص 24ـ 25؛
صفوت تبریزى، ص 77؛
ذاكرى، ص 211؛
براى آگاهى از گزارشهاى گوناگون درباره نحوه مواجهه حائرى با آنان رجوع کنید به عبدالهادى حائرى، ص 181ـ182).

با پرآوازه شدن حوزه علمیه قم و ورود شمارى از عالمان و مدرسان و بسیارى از محصلان سایر حوزه‌ها یا محصلان جدید، تعداد طلاب از هزار تن گذشت (رجوع کنید به آیتى، ص 429؛
شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 23ـ24؛
استادى، ص 77ـ 78؛
براى آمارهاى دیگر رجوع کنید به مدرس تبریزى، ج 1، ص 67؛
موسوى اصفهانى، ج 2، ص 118؛
امین، ج 8، ص 42؛
براى آگاهى از اسامى بیش از 350 تن از آنان رجوع کنید به فیاضى، ص 152ـ 159). از آن پس، نام شیخ عبدالكریم ــكه دوستان و شاگردانش بیشتر از او با عنوان «حاج شیخ» یاد می‌كردند (رجوع کنید به مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص 315)ــ با نام حوزه قم پیوند خورد. او از سه جایگاه در تثبیت و توسعه حوزه علمى قم مؤثر بود: مرجعیت؛
تدریس و زعامت علمى؛
و اداره امور حوزه. هرچند حائرى هیچگاه خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداده و بلكه با ترك حوزه علمى عراق، از آن فاصله گرفته بود، پس از درگذشت سیدمحمدكاظم یزدى و شیخ‌الشریعه اصفهانى و میرزامحمدتقى شیرازى، در فاصله سالهاى 1337 تا 1339 كه حائرى هنوز در اراك به سر می‌برد، شمارى از كسانى كه در تكاپوى انتخاب مرجع تقلید بودند، به او رجوع كردند. پس از هجرت او به قم و افزایش شهرتش، رفته‌رفته بر مقلدان او افزوده شد تا اینكه بسیارى از ایرانیان و برخى شیعیان سایر كشورها، از جمله عراق و لبنان، از مقلدان او شدند. از جمله عوامل مهم و مؤثر در مرجعیت حائرى را توجه ویژه میرزامحمدتقى شیرازى به او، از جمله ارجاع مقلدان خود به حائرى در مسائل مورد احتیاط، دانسته‌اند (رجوع کنید به مستوفى، ج 3، ص 601؛
آقابزرگ طهرانى، 1404، قسم 3، ص 1158ـ 1159، 1164؛
مرتضى حائرى یزدى، ص 56؛
مهدى حائرى یزدى، ص 18، 76؛
عبدالهادى حائرى، ص 84؛
كریمى جهرمى، ص 107ـ108).

حائرى در قم با جدیت به تدریس فقه و اصول پرداخت. او به روش مكتب سامرا و با الهام از میرزاى بزرگ شیرازى درس می‌داد. در این شیوه، پس از طرح مسئله، بدون هیچ اظهارنظرى، نخست دیدگاههاى گوناگون و دلایل هریك بیان می‌شد، سپس استاد ضمن نظرخواهى از شاگردان و تبادل‌نظر با آنها به جمع‌بندى آرا می‌پرداخت، آنگاه نظر خود را می‌گفت و در پایان اجازه می‌داد شاگردانش با او درباره این نظر بحث كنند و به نقد آن بپردازند. همچنین حائرى هر روز موضوع درس بعدى را مشخص می‌كرد تا شاگردانش پیشاپیش آن را مطالعه كنند. او بر آن بود كه مباحث اصول فقه باید مختصر و كاربردى مطرح شود؛
ازاین‌رو، در تألیف دررالاصول (رجوع کنید به ادامه مقاله) به این نظر عمل كرد و نیز دوره كامل درس اصول فقه را در مدت تقریبآ چهار سال تدریس می‌كرد (رجوع کنید به كریمى جهرمى، ص74ـ 75؛
على محقق‌داماد، ص 50، 55؛
عیسی‌نژاد، ص 108). از حوزه درس حائرى، عالمان بزرگى سر برآوردند كه تنى چند از آنان در عصر خود به مقام مرجعیت رسیدند. میرزاهاشم آملى، محمدعلى اراكى، سیداحمد حسینى زنجانى، امام خمینى، سیداحمد خوانسارى، سیدمحمدتقى خوانسارى، سیدمحمد داماد، سیدابوالحسن رفیعى قزوینى، سیدكاظم شریعتمدارى، سیدصدرالدین صدر، سیدكاظم گلپایگانى، سیدمحمدرضا گلپایگانى، آخوند ملاعلى معصومى همدانى، سیدشهاب‌الدین نجفى مرعشى و میرسیدعلى یثربى همدانى از جمله شاگردان او بودند (رجوع کنید به شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 59، 87ـ88؛
براى فهرست اسامى دهها تن از دیگر شاگردان نامدار او رجوع کنید به همان، ج 1، ص 87ـ88، 235).

مهم‌ترین جایگاه و اصلی‌ترین مسئولیت حائرى، مدیریت حوزه نوپاى قم بود. او وظیفه اصلى خود را ایفاى درست این نقش می‌دانست و از هرچه با آن تعارض داشت پرهیز می‌كرد. این نگرش در مشى سیاسى ـ اجتماعى او بی‌تأثیر نبود (رجوع کنید به ادامه مقاله). او باتوجه به آشنایى با حوزه‌هاى بزرگ شیعى سامرا و نجف و كربلا، و اطلاع از شیوه مدیریت و ضعفها و قوّتهاى پیشینیان خود و نیز تجارب خویش در حوزه اراك، بیش از هر چیز به برنامه‌ریزى براى تثبیت حوزه و پیشرفت و بالندگى آن می‌اندیشید. تحول در روشهاى آموزش در حوزه، تخصصى شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانش‌پژوهان حوزه، حتى آموزش زبانهاى خارجى، و به‌طور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامه‌ها یا آرزوهاى او بود (رجوع کنید به حسینى زنجانى، ج 1، ص 124؛
اراكى، 1382ش، ص 82ـ83؛
كریمی‌جهرمى، ص 47؛
سیدكبارى، ص 384؛
مصطفى محقق داماد، ص 67ـ 68، 87ـ88، 92؛
>دایرةالمعارف جهان اسلام آكسفورد<، ج 4، ص 64). برخى اهتمام او را به حفظ حوزه قم مهم‌ترین دلیل اجتنابش از ورود در بسیارى از رویدادهاى سیاسى و رویارویى با حكومت دانسته‌اند. به نظر اینان، حائرى آگاهانه و هوشمندانه به مسائل مرتبط با حكومت وارد نمی‌شد، زیرا بر این باور بود كه موضع‌گیرى در برابر رضاشاه پهلوى در آن اوضاع و احوال، نتیجه‌اى جز برچیده شدن حوزه نخواهد داشت؛
بنابراین، با دوراندیشى و درایت و بردبارى، حیات حوزه و بلكه حیات دین و مذهب را در ایران استمرار بخشید (مثلا رجوع کنید به شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 29ـ30، 53ـ54؛
امینى، 1383ش، ص 198).

با اینكه این نظر را نمی‌توان یكسره نادیده گرفت، شواهد زیادى وجود دارد كه به استناد آنها می‌توان شخصیت حائرى را اساسآ غیرسیاسى قلمداد كرد. به نظر می‌رسد كه كناره گیرى شدید او از دخالت در مسائل سیاسى، به حدى كه حیرت و بلكه اعتراض برخى را برانگیخت (رجوع کنید به كریمى جهرمى، ص 61ـ62؛
فلسفى، ص 82؛
عبدالحسین حائرى، ص 161ـ162)، بیش از آنكه بنا به مصلحت‌جویى بوده باشد از روحیه او ناشى می‌شده است. رویه حائرى پیش از ورود به قم، درباره مسائل سیاسى نامرتبط با حكومت ایران، نیز همین‌گونه بود. منابعى كه حوادث دهه سوم و چهارم قرن چهاردهم را ثبت كرده‌اند مملو از اسامى عالمانى هستند كه در اعتراض به حضور بیگانگان و اشغال بخشى از سرزمینهاى اسلامى (به‌ویژه عراق) در جنگ جهانى اول، یا در اعتراض به برخى سیاستهاى حاكمان این سرزمینها، اعلامیه داده، حكم صادر كرده و حتى به پا خاسته‌اند. در میان آنان با آنكه نام تنى چند از استادان حائرى و بسیارى از همدرسان او زیاد دیده می‌شود، از حائرى نامى نیست. مثلا در میان عالمانى كه در محرّم 1330، هم‌زمان با حضور حائرى در كربلا، در اعتراض به نیروهاى اشغالگر خارجى از نجف و كربلا به كاظمین رفتند و حدود سه ماه در آنجا ماندند، نام كسانى چون میرزامحمدتقى شیرازى، شیخ‌الشریعه اصفهانى، نائینى، سیدابوالحسن اصفهانى و آقاضیاء عراقى در منابع تاریخى ثبت شده است (براى نمونه رجوع کنید به نظام‌الدین زاده، ص 154ـ155)، ولى نشانى از حائرى نیست. برخى برگشت او را از اراك (در سفر اول) به نجف و در پى آن، هجرت از نجف به كربلا را به منظور دورماندن از حوادث انقلاب مشروطه و منازعات دو طیف مشروطه‌خواه و مشروعه‌خواه دانسته‌اند؛
بنابراین می‌توان حائرى را، همچون استادش فشاركى، از عالمانى دانست كه نه تنها هیچگاه در مسائل سیاسى فعال نبوده، بلكه از حوادث سیاسى و جنجالى گریزان بوده‌اند (رجوع کنید به عبدالهادى حائرى، ص 179ـ180، 190؛
حسینیان، كتاب 1، ص450ـ 451؛
قس شكورى، ص 116 به بعد؛
امینى، 1383ش، ص 191، به نقل از عبدالحسین حائرى). با این همه، جایگاه اجتماعى او، به‌ویژه در دهه آخر عمرش، مانع از آن بود كه به كلى از هر آنچه رنگ و بوى سیاسى داشت، كناره‌گیرى كند (رجوع کنید به حسینیان، كتاب 1، ص 453).

مهم‌ترین چالش آیت‌اللّه حائرى در این سالها نحوه تعامل و مناسباتش با رضاخان (بعدآ رضاشاه) بود. این مناسبات را می‌توان به سه دوره متمایز تقسیم كرد: در دوره نخست، دوره سردار سپهى، رئیس‌الوزرایى و نیز اوایل سلطنت رضاخان، روابط نسبتآ خوبى با یكدیگر داشتند (رجوع کنید به دولت‌آبادى، ج 4، ص 289). از یك‌سو، رضاخان كه می‌كوشید به حوزه علمیه و عالمان دینى نزدیك شود، بسیار به حائرى توجه داشت و با او محترمانه رفتار می‌كرد (رجوع کنید به مهدى حائرى یزدى، ص 17، 65)، تا جایى كه خود را مقلد او معرفى كرد (اراكى، 1365ش، ص 27 و اظهارنظر خود او در این باره ). از سوى دیگر، حائرى در تأیید و تا حدى تثبیت رضاخان بی‌تأثیر نبود؛
مثلا اعلامیه مشترك او و نائینى و اصفهانى در نفى جمهوریت، پس از ملاقات رضاخان با آن سه، در مجموع به سود رضاخان تمام شد (رجوع کنید به مستوفى، ج 3، ص 601ـ602؛
مكى، ج 3، ص 15؛
عبدالهادى حائرى، ص 188ـ190؛
درباره جمهوری‌خواهى در آن دوره رجوع کنید به بهار، ج 2، ص 27 به بعد). سه مسئله را می‌توان در این رویكرد حائرى مؤثر دانست: تمایلات دینى و مذهبى رضاخان یا دست‌كم تظاهر به آن تا آن زمان (براى نمونه رجوع کنید به اعظام قدسى، ج 2، ص 51ـ52)، وعده‌هاى او مبنى بر تقویت اسلام و جلوگیرى از افكار ضددینى (رجوع کنید به هدایت، ص 368)، و اقتدار او و درنتیجه ایجاد امنیت و ثبات نسبى در كشور (رجوع کنید به پهلوى*، سلسله: بخش 1 و 3؛
نیز رجوع کنید به مصطفى محقق داماد، ص70ـ73).

در دوره دوم، از زمان تثبیت سلطنت رضاشاه تا پیش از طرح مسئله كشف حجاب، مناسبات میان آنها نه حسنه نه تیره بود (رجوع کنید به مهدى حائری‌یزدى، ص 64). در این دوره، حائرى در پاره‌اى مسائل، مشى بی‌طرفانه اتخاذ كرد و درنتیجه، گاهى توانست با میانجیگرى از به وجود آمدن بحران جلوگیرى كند؛
مانند نقش او در ماجراى مخالفت با نظام وظیفه اجبارى به رهبرى حاج‌آقا نوراللّه اصفهانى (رجوع کنید به فیض قمى، ج 1، ص320؛
امینى، 1383ش، ص 199ـ201، اسناد1ـ3، ص 204ـ208، اسناد 10ـ14) و نیز در موضوع اجبارى كردن پوشش متحدالشكل مردان، كه از سویى مجبور كردن مردم را به یكسان لباس پوشیدن، ناپسند می‌دانست و از سوى دیگر، سرپیچى مردم از این دستور دولت را تأیید نكرد (رجوع کنید به مصطفى محقق داماد، ص 78ـ81؛
على محقق داماد، ص 34ـ35). حائرى حتى گاهى با تصمیم كلى حكومت، همراهى نشان داد ولى كوشید با تغییراتى، آن را در جهت اهداف و برنامه‌هاى خود مدیریت كند، مانند تصمیم دولت درباره امتحان گرفتن از طلاب به منظور اعطاى جواز استفاده از لباس روحانیت (رجوع کنید به امینى، 1374ش، ص 16ـ18، اسناد 1ـ5). اما او در بسیارى از مسائل، با اینكه موافق عملكرد دولت نبود، بردبارانه سكوت كرد و رو در روى حكومت قرار نگرفت؛
مانند برخورد حكومت با بافقى و سیدحسن مدرس. در تحلیل رفتار كژدارومریز حائرى با رضاشاه در این دوره، علاوه بر روحیه غیرسیاسى او و نیز اهمیتى كه به ماندگارى حوزه می‌داد، می‌توان این نگرش او را نیز مؤثر دانست كه دربار پهلوى را تحت نفوذ انگلیس و جنگ با آن را بی‌ثمر می‌دانست. روى هم رفته، حائرى در این دوره هرچند بر ضد حكومت و در حمایت از مخالفان موضع نمی‌گرفت، اما حكومت هیچگاه نمی‌توانست از سلوك وى به نفع خود بهره‌بردارى كند (رجوع کنید به كریمی‌جهرمى، ص60، 64؛
عبدالحسین حائرى، ص 169ـ170، 175؛
مصطفى محقق داماد، ص 57، 72).

در دوره سوم، از واقعه كشف حجاب (1314ش) تا درگذشت حائرى (1315ش)، مناسبات میان آن‌دو تیره بود. در پى این ماجرا، حائرى با اصرار و نیز فشار دیگران (رجوع کنید به فلسفى، ص 81ـ82)، در 11 تیر 1314 در تلگرامى به رضاشاه، اوضاع را برخلاف قوانین شرع اعلام كرد و جلوگیرى از آن را خواستار شد (رجوع کنید به همان، ص 83، پانویس، ص 456؛
براى پاسخ نسبتآ غیر محترمانه احتمالا نخست‌وزیر یا وزیر دربار به این تلگرام رجوع کنید به همان، ص 84، پانویس، ص 457). از آن پس، مناسبات آنها به كلى قطع شد و حتى آمد و شدهاى نزد حائرى به شدت تحت نظر بود (مهدى حائرى یزدى، ص 65). به نقل برخى منابع، موضوع كشف حجاب چنان بر حائرى گران آمد كه پس از آن خانه‌نشین شد و حتى به باور شمارى از شاگردان و نزدیكانش، از غصه مرد (رجوع کنید به اراكى، 1382ش، ص 81؛
مرتضى حائرى یزدى، ص 205؛
غروى تبریزى، ص 43).

حائرى در ذیقعده 1355 (بهمن 1315)، پس از حدود پانزده سال اقامت در قم، درگذشت. با وجود محدودیتهاى حكومتى، پیكر او تشییع باشكوهى شد و سپس در مسجد بالاسر، كنار مرقد حضرت معصومه، به خاك سپرده شد (رجوع کنید به شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 66ـ67؛
حسینى زنجانى، ج1، ص107؛
عاقلى، ج1، ص300؛
براى محدودیتهاى ایجاد شده در برگزارى مجالس ترحیم او رجوع کنید به امینى، 1374ش، ص20، 36ـ37، اسناد 18ـ19؛
مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص110).

برخى ویژگیهاى آیت‌اللّه حائرى را چنین برشمرده‌اند : خوش‌اخلاقى، شوخ‌طبعى، اعتدال و پرهیز از ریاكارى. نیز گفته‌اند كه او در مصرف وجوهات شرعى، بسیار محتاط بود و بر زندگی‌اش زهد و ساده‌زیستى حاكم بود و حتى می‌كوشید از برخى لوازم عرفى ریاست هم پرهیز كند (رجوع کنید به شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 54ـ55؛
كریمى جهرمى، ص 52ـ 54؛
على محقق‌داماد، ص 47ـ48)؛
مثلا وجوه شرعى را معمولا نزد خود نگاه نمی‌داشت، بلكه آنها را به‌امانت به اشخاص معتمد خود می‌سپرد و نیازمندان و مصرف‌كنندگان وجوه را به آنان ارجاع می‌داد (براى نمونه رجوع کنید به امین، ج 8، ص 42). حائرى به آسایش و رفاه مردم و كاستن از مشكلات گوناگون آنان توجه بسیار داشت؛
از جمله كارهاى عام‌المنفعه او تأسیس بیمارستان سهامیه قم و تشویق به ساختن بیمارستان فاطمى قم بود (رجوع کنید به اطلاعات، سال 5، ش 1301، 30 فروردین 1310، ش 1302، 31 فروردین 1310). وى در حادثه سیل قم در 1313ش با جدیت به یارى و اسكان سیل‌زدگان مبادرت كرد (براى فهرستى از این كارها رجوع کنید به ریحان یزدى، ص 33ـ42؛
شریف رازى، 1352ـ1354ش، ج 1، ص 288ـ289)؛
به تأمین معاش طلاب و برطرف كردن مشكلاتشان توجه ویژه داشت، گاهى شخصاً به حجره‌هاى آنان می‌رفت، از میزان توجه آنان به درس و مطالعه آگاه می‌شد و افراد پركار و كوشا را تشویق می‌كرد (رجوع کنید به شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 56ـ57؛
على محقق‌داماد، ص 41ـ42)؛
به اهل‌بیت علیهم‌السلام سخت علاقه‌مند بود؛
در جوانى در سامرا ــكه به توصیه میرزاى شیرازى اهل علم دسته عزادارى ویژه داشتندــ وى نوحه‌خوان این مراسم بود و برپایى سوكوارى در ایام فاطمیه دوم (اول تا سوم جمادی‌الآخره) را در ایران مرسوم كرد، به جاى مراسم تعزیه و شبیه‌خوانى، مجالس روضه‌خوانى را رواج داد و براى جلوگیرى از نقل مطالب بی‌مأخذ در این مجالس و تحریف‌زدایى از مراسم عزادارى كوشید (رجوع کنید به شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج1، ص60ـ61؛
كریمی‌جهرمى، ص 48ـ50؛
رضوى، ص 151ـ 154).

حائرى پنج فرزند داشت: دو پسر به نامهاى مرتضى (رجوع کنید به حائرى یزدى*، مرتضى) و مهدى (رجوع کنید به حائرى یزدى*، مهدى)، و سه دختر كه به ترتیب سن، با شیخ محمد تویسركانى، شیخ‌احمد همدانى (پدر عبدالحسین و عبدالهادى حائرى) و سیدمحمد محقق داماد، ازدواج كردند (رجوع کنید به فیاضى، ص 114ـ 115).

حائرى مانند استادانش، فشاركى و شیرازى، و به‌ویژه به سبب اشتغالات فراوان در دوره اقامتش در قم، كمتر به تألیف پرداخت. با این حال، آثار ارزشمندى از او برجاى مانده است كه می‌توان آنها را چهار نوع دانست: نخست، تألیفِ تقریرات درس استادانش كه از این نمونه، فقط از تقریرات درس اصول فقه فشاركى یاد شده است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 4، ص 378). دوم، تقریرات درسهاى خود او كه شاگردانش آنها را تدوین كرده‌اند، مانند رساله الاجتهاد و التقلید (رجوع کنید به ادامه مقاله)، كتاب البیع (قم 1415) و كتاب التجارة، هر سه به قلم محمدعلى اراكى (براى آگاهى از حذف بخشى از كتاب التجارة به هنگام چاپ رجوع کنید به على محقق‌داماد، ص 59ـ60)، و تقریرات درسهاى او به قلم سیدمحمدرضا گلپایگانى و میرزامحمود آشتیانى (رجوع کنید به كریمی‌جهرمى، ص 105ـ106؛
مدرسى طباطبائى، ص 370).

سومین و مهم‌ترین نوع، پنج اثرى (قس ناصرالشریعه، ص 342) است كه خود او تألیف كرده است؛
یكى در اصول فقه به نام دُرَرُالفوائد (رجوع کنید به ادامه مقاله)، و چهار اثر دیگر در فقه: كتاب النكاح، كتاب الرضاع، كتاب المواریث و كتاب الصلوة (رجوع کنید به كریمی‌جهرمى، ص 99ـ101). در میان كتابهاى فقهى او، كتاب الصلوة كه در كربلا تألیف شده (حسینى زنجانى، ج 1، ص 105)، مهم دانسته شده (رجوع کنید به كریمی‌جهرمى، ص 100ـ 101، به نقل از آخوند خراسانى و بروجردى) و برخى عالمان در آثار خود به آن ارجاع داده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به امام خمینى، 1373ش، ج 1، ص 291). این اثر با نظارت اراكى و گلپایگانى در 1353، و چند بار دیگر پس از آن (از جمله قم 1362ش)، به‌چاپ رسیده است (رجوع کنید به مشار، ج 3، ستون 917؛
كریمی‌جهرمى، ص100).

چهارمین نوع از آثار او، رساله‌هاى عملیه و فتاواى او با نامهاى گوناگون هستند كه یا مستقلا منتشر شده‌اند (مانند ذخیرةالمعاد، مَجمع‌الاحكام، مَجمع المسائل، مُنتخب‌الرسائل، وسیلةالنجاة و مناسك حج) یا به صورت حاشیه بر آراى دیگران نوشته شده‌اند (مانند حاشیه بر عروةالوثقى اثر سیدمحمدكاظم یزدى و حاشیه بر اَنیسُالتجّار اثر ملامهدى نراقى؛
رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 2، ص 453، ج20، ص 15، ج 22، ص 405ـ 406، ج 25، ص 87؛
مشار، ج 3، ستون 916ـ917). همچنین رساله‌هایى در پاسخ به استفتائات گوناگون از او، با عنوان سؤال و جواب، تدوین شده است (رجوع کنید به حسینى اشكورى، ج1، ص326؛
عبدالكریم حائری‌یزدى، 1383ش، ص153؛
براى گزیده یكى از آنها رجوع کنید به همان، ص 153ـ174). حائرى كتابى نیز با عنوان اربعین حدیث دارد (رجوع کنید به حسینى اشكورى، ج 1، ص 365).

مهم‌ترین تألیف حائرى، دررالفوائد است كه دُرَرُالاصول هم نامیده شده است. این اثر از یك سو، ریشه در مبانى اصولى فشاركى دارد و نشان‌دهنده تأثیرپذیرى فراوان حائرى از نظریات استاد خویش است تا جایى كه برخى این اثر را برآمده از تقریرات او از درس فشاركى معرفى كرده‌اند (براى نمونه رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، 1403، ج 4، ص 378، ج 8، ص 118)؛
اما دست‌كم می‌توان گفت كه مواد اصلى این كتاب از دل این تقریرات فراهم شده (كریمی‌جهرمى، ص 43) و بسط یافته است و ازاین‌رو می‌توان حائرى را از مهم‌ترین شارحان مبانى اصولى فشاركى به شمار آورد. از سوى دیگر، این كتاب از آراى مهم آخوند خراسانى در قلمرو اصول فقه برآمده است. حائرى، بنابر اظهار خود، در تألیف جلد اول كتاب (چاپ 1337) از فشاركى و در جلد دوم آن (چاپ 1338) از آخوند خراسانى استفاده كرده است (رجوع کنید به طبسى، ص 63). بهترین چاپ این كتاب با اعمال تغییراتى كه در نظر مؤلف رخ داده بود (رجوع کنید به عبدالكریم حائرى یزدى، 1408، ج 1، مقدمه، ص 5ـ6) و با حاشیه‌هاى اراكى و تحقیق مؤسسه نشر اسلامى قم، هر دو جلد در یك مجلد، انتشار یافته است. چون درر فاقد مبحث اجتهاد و تقلید است، در این چاپ (ج 2، ص 687 به بعد)، رساله الاجتهاد و التقلید اراكى، كه تقریرات درس حائرى است، ضمیمه شده است (براى چاپهاى دیگر دررالفوائد رجوع کنید به مشار، همانجا). محمدكاظم شیرازى (متوفى 1326ش) و نیز تنى چند از شاگردان حائرى، از جمله میرزامحمود آشتیانى، میرزامحمد ثقفى، محمدعلى اراكى و سیدمحمدرضا گلپایگانى، بر دررالفوائد حاشیه نوشته‌اند كه شمارى از آنها به‌چاپ رسیده است؛
از جمله حاشیه گلپایگانى به نام اِفاضةالعوائد تعلیقٌ على دررالفوائد، در دو جلد، كه شامل آخرین نظرات حائرى است و بیشتر آن در زمان حیات حائرى نوشته شده و حدود یك سال پس از درگذشت او به اتمام رسیده است (رجوع کنید به حسینی‌اشكورى، ج 1، ص 324؛
كریمی‌جهرمى، ص 103ـ105). زین‌العابدین گلپایگانى نیز حواشى نقادانه‌اى بر درر نوشته است (رجوع کنید به مرتضى حائرى یزدى، ص 96). عالمان بزرگى به آراى حائرى در دررالفوائد توجه داشته یا به آن ارجاع داده‌اند، مانند محمدحسین اصفهانى در نِهایةُالدرایة فى شرح الكفایة (براى نمونه رجوع کنید به ج 2، ص200ـ201، ج 3، ص 36، 110)، محمدرضا نجفى اصفهانى در وِقایةُالاذهان (براى نمونه رجوع کنید به ص 155، 456، 607) و حاج‌آقا حسین بروجردى در درسهاى خود (براى نمونه رجوع کنید به امام خمینى، 1379ش، ص 26، 219؛
اشتهاردى، ص 52).


منابع :
(1) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذریعة الى تصانیف الشیعة، چاپ علی‌نقى منزوى و احمد منزوى، بیروت 1403/1983؛
(2) همو، طبقات اعلام الشیعة: نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، مشهد 1404؛
(3) همو، میرزاى شیرازى: ترجمه هدیة الرازى الى الامام المجدد الشیرازى، تهران 1362ش؛
(4) عبدالحسین آیتى، كتاب تاریخ یزد، یزد 1317ش؛
(5) محمدعلى اراكى، «تأسیس حوزه علمیه قم بروایت خاطره : مصاحبه با آیت‌اللّه اراكى»، یاد، سال 1، ش 4 (پاییز 1365)؛
(6) همو، «مصاحبه با استاد بزرگوار آیت‌اللّه العظمى اراكى»، در آیینه‌داران حقیقت: مصاحبه‌هاى مجله حوزه با عالمان و دانشوران حوزوى، تهیه و تدوین: مجله حوزه، ج 1، قم: بوستان كتاب قم، 1382ش؛
(7) رضا استادى، یادنامه حضرت آیةاللّه العظمى اراكى (ره)، (اراك) 1375ش؛
(8) علی‌پناه اشتهاردى، تقریرات فى اصول الفقه، تقریرات درس آیةاللّه بروجردى، قم 1417؛
(9) محمدحسین اصفهانى، نهایةالدرایة فى شرح الكفایة، ج 2، چاپ رمضان قلی‌زاده مازندرانى، قم 1375ش، ج 3، چاپ مهدى احد امیركلائى، قم 1374ش؛
(10) حسن اعظام قدسى، خاطرات من، یا، روشن شدن تاریخ صد ساله، تهران 1349ش؛
(11) امام خمینى، لمحات الاصول، تقریرات درس آیةاللّه بروجردى، قم 1379ش؛
(12) همو، منهاج الوصول الى علم الاصول، قم 1373ش؛
(13) امین؛
(14) داود امینى، «اهتمام آیةاللّه حاج شیخ عبدالكریم حائرى در تأسیس و حراست از حوزه علمیه قم»، در مؤسّس حوزه: یادنامه حضرت آیةاللّه حاج شیخ عبدالكریم حائرى قدّس‌سرُّه، به كوشش محمدكاظم شمس، عبدالهادى اشرفى، و جواد آهنگر، قم: بوستان كتاب قم، 1383ش؛
(15) همو، «مرورى بر زندگى آیت‌اللّه حاج‌شیخ عبدالكریم حائرى یزدى: بنیانگذار حوزه علمیه قم به روایت اسناد»، گنجینه اسناد، سال 5، دفتر 3 و 4 (پاییز و زمستان 1374)؛
(16) مهدى بامداد، شرح‌حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجرى، تهران 1347ـ1351ش؛
(17) محمدتقى بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسى ایران، تهران 1323ـ1363ش؛
(18) عبدالحسین حائرى، «مصاحبه با استاد عبدالحسین حائرى»، حوزه، سال 21، ش 5 (آذر و دى 1383)؛
(19) عبدالهادى حائرى، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران 1364ش؛
(20) عبدالكریم حائرى یزدى، دررالفوائد، مع تعلیقات محمدعلى اراكى، قم 1408؛
(21) همو، «گزیده استفتائات حضرت آیةاللّه شیخ عبدالكریم حائرى یزدى»، به‌كوشش حسن فاطمى، در مؤسس حوزه، همان، 1383ش؛
(22) مرتضى حائرى یزدى، سرّدلبران: عرفان و توحید ناب در ضمن داستان‌ها، به كوشش رضا استادى، قم 1377ش؛
(23) مهدى حائرى یزدى، خاطرات دكتر مهدى حائرى یزدى، به‌كوشش حبیب لاجوردى، تهران 1381ش؛
(24) محمدعلى حبیب‌آبادى، مكارم الآثار در احوال رجال در قرن 13 و 14 هجرى، ج 6، اصفهان 1364ش؛
(25) احمد حسینی‌اشكورى، فهرست نسخه‌هاى خطى كتابخانه عمومى حضرت آیةاللّه العظمى گلپایگانى، ج 1، قم 1357ش؛
(26) روح‌اللّه حسینیان، تاریخ سیاسى تشیع تا تشكیل حوزه علمیه قم : مقدمه‌اى بر انقلاب اسلامى ایران، كتاب 1، تهران 1380ش؛
(27) احمد حسینی‌زنجانى، الكلام یجرّ الكلام، قم 1368ش؛
(28) صادق حسینی‌یزدى، شرح زندگانى حضرت آیت‌اللّه مؤسس و فرزند برومندشان آیت‌اللّه حاج‌شیخ مرتضى حائرى (ره)، قم 1381ش؛
(29) دانشنامه مشاهیر یزد، به اهتمام میرزامحمد كاظمینى، یزد: بنیاد فرهنگى، پژوهشى ریحانةالرسول، 1382ش؛
(30) یحیى دولت‌آبادى، حیات یحیى، تهران 1362ش؛
(31) علی‌اكبر ذاكرى، «رفتارشناسى سیاسى آیت‌اللّه حائرى»، حوزه، سال 21، ش 6 (بهمن و اسفند 1383)؛
(32) عباس رضوى، «حاج شیخ عبدالكریم حائرى و سامان دادن به تبلیغات دینى»، حوزه، همان؛
(33) علیرضا ریحان یزدى، آینه دانشوران، با مقدمه و تعلیقات و اضافات ناصر باقرى بیدهندى، قم 1372ش؛
(34) على سپهرى اردكانى، نگاهى به تاریخ اردكان، ج 1، اردكان 1364ش؛
(35) محمدتقى ستوده، «مصاحبه با استاد ستوده»، در آیینه‌داران حقیقت، همان؛
(36) علیرضا سیدكبارى، حوزه‌هاى علمیه شیعه در گستره جهان، تهران 1378ش؛
(37) محمد شریف رازى، آثارالحجة، یا، تاریخ و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، قم 1332ـ(1333ش)؛
(38) همو، گنجینه دانشمندان، تهران 1352ـ1354ش؛
(39) ابوالفضل شكورى، «مرجع دوراندیش و صبور: آیت‌اللّه حائرى، مؤسس حوزه علمیه قم»، یاد، ش 17 (زمستان 1368)؛
(40) عباس صادقى فدكى، «اندیشه‌ها و عملكرد آیت‌اللّه حائرى در احیاى حوزه علمیه قم»، حوزه، سال 21، ش 5 (آذر و دى 1383)؛
(41) على صدرایی‌خویى، آیت‌اللّه اراكى : یك قرن وارستگى، تهران 1382ش؛
(42) محمدعلى صفوت تبریزى، «زندگی‌نامه آیةاللّه حاج شیخ‌عبدالكریم حائرى»، به كوشش على صدرایی‌خویى، در مؤسّس حوزه، همان؛
(43) محمدرضا طبسى، «مصاحبه با آیت‌اللّه حاج شیخ محمدرضا طبسى»، حوزه، سال 6، ش 4 (مهر و آبان 1368)؛
(44) باقر عاقلى، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامى، تهران 1376ش؛
(45) محمد عیسی‌نژاد، «شیخ عبدالكریم حائرى، حوزه علمیه قم و تولید علم در سده معاصر ایران»، حوزه، سال 21، ش 6 (بهمن و اسفند 1383)؛
(46) عبدالحسین غروى تبریزى، «مصاحبه با آیةاللّه عبدالحسین غروى تبریزى»، حوزه، سال 11، ش 2 (خرداد و تیر 1373)؛
(47) محمدتقى فلسفى، خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى، تهران 1376ش؛
(48) عمادالدین فیاضى، زندگینامه و شخصیت اجتماعى ـ سیاسى آیت‌اللّه العظمى حاج شیخ‌عبدالكریم حائرى (مؤسس حوزه علمیه قم)، تهران 1378ش؛
(49) عباس فیض قمى، كتاب گنجینه آثار قم، قم 1349ـ1350ش؛
(50) على كریمی‌جهرمى، آیةاللّه مؤسّس مرحوم آقاى حاج‌شیخ عبدالكریم حائرى (قدّس سرُّه‌الشّریف)، قم 1372ش؛
(51) على محقق داماد، «مصاحبه با حضرت آیت‌اللّه حاج سیدعلى آقا محقق داماد»، حوزه، سال 21، ش 6 (بهمن و اسفند 1383)؛
(52) مصطفى محقق داماد، «مصاحبه با حجةالاسلام و المسلمین دكتر سیدمصطفى محقق داماد»، حوزه، سال 21، ش 5 (آذر و دى 1383)؛
(53) محمد محمدى اشتهاردى، «نگاهى به زندگى آیةاللّه العظمى شیخ عبدالكریم حائرى، مؤسس حوزه علمیه قم»، در مؤسس حوزه، همان؛
(54) محمدعلى مدرس تبریزى، ریحانةالادب، تهران 1374ش؛
(55) حسین مدرسى طباطبائى، مقدمه‌اى بر فقه شیعه: كلیات و كتابشناسى، ترجمه محمد آصف‌فكرت، مشهد 1368ش؛
(56) مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارش‌هایى از آیات عظام نائینى، اصفهانى، قمى، حائرى و بروجردى، 1292 تا 1339 شمسى، به‌كوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، 1379ش؛
(57) حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج 3، تهران 1373ش؛
(58) عبداللّه مستوفى، شرح زندگانى من، یا، تاریخ اجتماعى و ادارى دوره قاجاریه، تهران 1360ش؛
(59) خانبابا مشار، مؤلفین كتب چاپى فارسى و عربى، تهران 1340ـ1344ش؛
(60) حسین مكى، تاریخ بیست ساله ایران، ج 3، تهران 1362ش؛
(61) موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانى، قم: مؤسسة الامام الصادق، 1418ـ1424؛
(62) محمدمهدى موسوى اصفهانى، احسن الودیعة فى تراجم اشهر مشاهیر مجتهدى الشیعة، او، تتمیم روضات‌الجنات، بغداد [? 1348[؛
(63) محمدحسین ناصرالشریعه، تاریخ قم، چاپ على دوانى، تهران 1383ش؛
(64) محمدرضا نجفى اصفهانى، وقایة الاذهان، قم 1413؛
(65) حسن نظام‌الدین‌زاده، هجوم روس و اقدامات رؤساى دین براى حفظ ایران، به‌كوشش نصراللّه صالحى، تهران 1377ش؛
(66) فرزانه نیكوبرش، بررسى عملكرد سیاسى آیت‌اللّه حاج شیخ عبدالكریم حائرى یزدى از سال 1301 تا سال 1315ه .ش، تهران 1381ش؛
(67) مهدیقلى هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1363ش؛


(68) EIr., s.v. "Haeri, Shaikh Abol-al-Karim Yazdi", (by Hamid Algar);
(69) EI2, suppl. fascs. 5-6, Leiden 1982, s.v. "Hairi,Shaykh Abd al-Karim Yazdi" (by Abdul-Hadi Hairi);
(70) The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world, ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "Shii Islam: modern Shii thought" (by Hamid Dabashi).

/ محمد رئیس‌زاده /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 5760
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست