responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 2135

 

بِهْ (در پهلوی : h ¦be Ø› در عربی ، سَفَرْ جَل )ØŒ میوة درختی به همین نام Ú©Ù‡ در نظم Ùˆ نثر قدیم فارسی بیشتر بِهی یا آبی Ø› خوانده شده Ùˆ نام علمی (لاتینی ) آن Willd. Cydonia vulgaris است (به معنای «سیب کیدونیا/ کودُنیا»؛ دیگر مترادفهای علمی آن : Mill. C. oblonga ØŒ L. Pyrus cydonia ØŒ Ùˆ غیره ). قاسم ابونصری هروی (ص 180) در وجه تسمیة آبی Ù…ÛŒ گوید: «Ø‌قیقتِ آنکه درخت به را آبی گویند، آن است Ú©Ù‡ آن را آب بسیار باید داد Ùˆ از همة درختها بیشتر آب خورد...»

خاستگاه این درختْ ایرانْ زمین ØŒ آسیای صغیر Ùˆ شاید یونان Ùˆ شبه جزیرة کریمه هم بوده است ( بریتانیکا ØŒ ذیل "quince" ) Ùˆ اØ‌تمالاً نخست در Ø‌دود 2000 سال پیش در آسیای مرکزی یا غربی کاشته شده Ùˆ سپس Ú©Ù… Ú©Ù… به سوی مغرب گسترش یافته است ( آمریکانا ØŒ ذیل "quince" ). مسلّم این است Ú©Ù‡ یونانیان باستان گونه ای ÙˆØ‌Ø´ÛŒ از آن را Ù…ÛŒ شناختند Ùˆ قَلَمه هایی از گونة نیکویی Ú©Ù‡ از شهر کودُنیا (در جزیرة کرت ) به دست Ù…ÛŒ آمد، بر آن پیوند Ù…ÛŒ زدند ( بریتانیکا ØŒ همانجا). در ایران زمین درخت بِه ÙˆØ‌Ø´ÛŒ در سراسر جنگلهای کرانة دریای خزر یافته Ù…ÛŒ شود، Ùˆ به نامهای Ù…Ø‌لّیِ شالِ به (در مازندران ØŒ لفظاً به معنای «بهِ شغال »)ØŒ توچ §/toc §tدc (در رودسر، لاهیجان ØŒ Ùˆ غیره )ØŒ هیوا ¦heyva (در آستارا؛ واژة ترکی آذربایجانی ØŒ به معنای مطلقِ «به »)ØŒ Ùˆ جز اینها خوانده Ù…ÛŒ شود (ثابتی ØŒ ص 97Ø› ساعی ØŒ ج 1ØŒ ص 242). قدیمترین ذکر انواع نیکوی پیوندیِ به در مورد ایران زمین ØŒ بهِ «ریوندی » است Ú©Ù‡ ابوریØ‌ان بیرونی (362Ù€440Ø› ص 336) چنین وصف کرده است : «المَØ‌مودُ مِنْه هو الرَّیوندیّ ( یکون ) بنیسابور ( إذ تَجِدُهُ ) طیّباً Ùˆ کبیراً، ÙˆÙŽ الواØ‌دُ رُبَّما زادَ عَلی المَنّا Ùˆ رُبع » (در ترجمه Ùˆ شرØ‌ فارسی ابوبکر کاسانی ØŒ نیمة اول قرن هشتم ØŒ ج 1ØŒ ص 376Ù€377: « ( ... ) به خراسان Ùˆ ( به ) زعم ایشان سفرجلِ ریوندی گویند نیکوتر باشد از سایر انواع ØŒ ( Ùˆ ) او در آن موضع بغایت بزرگ شود، چنانک یکی از او یک Ù…ÙŽÙ† Ùˆ یک من ده استار باشد»)Ø› Ùˆ در مورد خاورمیانه ØŒ داوود انطاکی (متوفی 1008Ø› ص 269) Ù…ÛŒ گوید: «به درختی است معروف . رویشگاههای آن در شام Ùˆ روم ( = آسیای صغیر ) است ØŒ Ùˆ بهترینِ آن در قریه ای از توابع Ø‌َلَب به نام مرغیان وجود دارد.» در ایران ØŒ امروزه به اصفهان مرغوبترین گونة آن است .

در یونان Ùˆ روم باستان ØŒ این میوه ØŒ Ú©Ù‡ آن را «سیبِ زرّین » (یونانی chrysomela Ø› لاتینی malum aureum ) لقب داده بودند، مقام والایی داشت Ùˆ به عنوان نماد خوشبختی Ùˆ Ù…Ø‌بّت در همة مراسم شادمانی همگانی Ùˆ خانوادگی به کار Ù…ÛŒ رفت Ø› مثلاً، تازه عروس ØŒ هنگامی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواست وارد Ø‌جله شود، بهی به او تقدیم Ù…ÛŒ کردند، زیرا معتقد بودند Ú©Ù‡ خوردنِ قدری از گوشت خوشبوی آن ضامن خوشخویی شوهر Ùˆ سپیدبختی عروس Ù…ÛŒ گردد (دربارة این موضوع Ùˆ برخی دیگر از خرافات قدیم غربیان دربارة سفرجل رجوع کنید به Ù¾ . لاروس ØŒ ذیل "coing" ). در کتابها Ùˆ روایات دورة اسلامی اثری از این گونه پندارها یافته نمی شود. ظاهراً مسلمانان از آغاز به خوشبویی Ùˆ بویژه به خواصّ درمانی سفرجل نظر داشته اند. قدیمترین اشاراتی Ú©Ù‡ به این خواصّ دیده Ù…ÛŒ شود در Ø‌دیثهایی است Ú©Ù‡ از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم روایت شده است Ø› مثلاً، ابن ماجَه در سُنَن خود Ø‌دیثی ذکر کرده Ú©Ù‡ نهایتاً به Ø·ÙŽÙ„Ø‌Ø© بن عُبَید اللّه Ù…ÛŒ رسد. طلØ‌Ù‡ Ù…ÛŒ گوید: «بر پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم وارد شدم Ø› در دستش بهی بود، فرمود: طلØ‌Ù‡ ØŒ این را بگیر، همانا Ú©Ù‡ دل را Ù…ÛŒ گشاید Ùˆ آرام Ù…ÛŒ بخشد («تُجِمُّ الفُؤادَ»).» نَسائی همین Ø‌دیث را از طریق دیگری روایت کرده آن را به ابوذر غِفاری Ù…ÛŒ رساند: « ( ابوذر ) گفت : نزد پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم رفتم Ø› در جمعی از اصØ‌اب بود، بهی در دست داشت Ú©Ù‡ آن را Ù…ÛŒ بوسید. چون نزد او نشستم ( ... ) فرمود: اباذر، این را بگیر. همانا دل را قوی Ù…ÛŒ گرداند («تَشُدُّ القلبَ»)ØŒ نفس را پاکیزه Ùˆ خوشبو Ù…ÛŒ کند Ùˆ سنگینی سینه را Ù…ÛŒ بَرَد («تَذْهَبُ بِطَخاءِ الصَّدرِ»)» (به نقلِ ابن قیّم جوزیّة ØŒ ص 369Ù€370). در Ø‌دیث دیگری Ú©Ù‡ زکریّای قزوینی (متوفی 682Ø› ص 257) بدون ذکر سلسلة راویان آورده است ØŒ «روایت شده Ú©Ù‡ پیامبر خدا بهی را پاره کرد Ùˆ جعفر بن به أبی طالب علیه السلام از آن خورد. را ( پیامبر ) او گفت : بخور، زیرا رنگ ( چهره ) صاف Ù…ÛŒ کند Ùˆ فرزند را زیبا Ù…ÛŒ گرداند («یُØ‌َسِّنُ الوَلَدَ»)» (قیاس کنید با این مثَل سائِر فارسی : «به بُخور تا به شوی ØŒ مانندِ به فربه شوی »).

همچنانکه در مورد بیشتر «مفردات ادویه » دیده Ù…ÛŒ شود، با گذشت روزگار، تجارب عالمانه Ùˆ عامیانه خواصّ فزاینده ای برای به کشف کرده است ØŒ چنانکه در قدیمترین پزشکی نامة موجود فارسی ØŒ هدایة المتعلّمین ØŒ تألیف اخوینی بُخاری (متوفی Ø‌دود 373) Ú©Ù‡ به یک واسطه شاگرد Ù…Ø‌مد بن زکریّای رازی (251Ù€313) بوده است ØŒ افزایش معلومات داروشناختی اسلامی را در طیّ Ø‌دوداً سه قرن Ùˆ نیم پس از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در مورد به (همواره با نامِ «آبی ») Ù…ÛŒ بینیم : به در شمار «غذاهاء قابض » (ص 157)

Ùˆ «باذانگیز» (ص 459) است Ø› همراه با عقاقیر دیگر در علاج «قی صفراوی » (ص 376)ØŒ «اَورام کبد» (ص 444)ØŒ «خونریزی رØ‌Ù… » (ص 532) Ùˆ «غشی » (ص 768) به کار Ù…ÛŒ رود؛ «لُعاب دانة آبی » برای درمان چشم دردِ ناشی از «خون بلغمی » (ص 272)ØŒ یکی از عوارض سِل (ص 339) Ùˆ «تقطیر البول » (ص 501) سودمند است .

ظاهراً نخستین توصیف داروشناختی نسبتاً اصولی دورة اسلامی از به ØŒ نوشتة ابن سینا (370Ù€ 428) است (ج 1ØŒ کتاب دوم ØŒ ص 657ØŒ ذیل «سفرجل »). عمدة مطالب او را Ù…ÛŒ توان چنین تلخیص کرد: مزاج آن سرد در آخرِ درجة اول Ùˆ خشک ØŒ در اولِ درجة دوم است Ø› روغن به برای درمان تَرَک خوردگی ناشی از سرما، «نَمْلَه » Ùˆ زخمهای پلید («خبیث ») سودمند است Ø› افراط در خوردنِ به ØŒ مورث درد عصب Ùˆ قولنج Ùˆ دل پیچه Ù…ÛŒ شود؛ شست Ùˆ شوی چشم با خاکستر شاخ Ùˆ برگِ درخت آن ØŒ همچون توتیا، نیک است Ø› ضماد بِه برشته برای درمان آماسهای گرم چشم سودمند است Ø› بهدانه خشونت گلو را نرم Ù…ÛŒ کند؛ شیرة به رافعِ «اِنتصابِ نَفَس » Ùˆ نفسْتنگی Ùˆ مانع از «نَفْث الدَّم » است Ø› رافع خمار، Ùˆ مسُکّن تشنگی Ùˆ Ù‚ÛŒ است Ø› خیسانده Ùˆ آب پزِ آن ØŒ مقوّی معده ای است Ú©Ù‡ مستعدّ قبولِ «فُضول » باشد؛ بِه خام ØŒ مقوّی معده Ùˆ مانع از Ù‚ÛŒ بلغمی است Ø› بهدانه ØŒ ملیّنی بی قابضیّت است Ú©Ù‡ مانع از جریان «فُضول » به اØ‌شاء Ù…ÛŒ شود؛ شکوفة آن قابض است Ø› مطبوخ آن با عسل برای درمان اسهال خونی سودمند است Ø› Ø‌ُقنه با به آب پز، رافع «نُتوء» مقعد است Ø› روغن به برای کُلیه ها Ùˆ مثانه سودمند است .

گرچه شرØ‌ ابن سینا بیش از اندازه مفصّل Ùˆ شاید مبالغه آمیز Ù…ÛŒ نماید، در مقایسه با برخی از توصیفاتِ سپسین ØŒ مثلاً با آنچه به عربی در تذکرة داوود انطاکی (همانجا)ØŒ Ùˆ به فارسی در تØ‌فة Ø‌کیم مؤمن (ص 485Ù€486)ØŒ بویژه در مخزن الادویة Ù…Ø‌مدØ‌سین عقیلی علوی شیرازی (ص 501 Ù€503) گرد آمده ØŒ چندان مبسوط نیست . البته چنین اطنابی در همة تألیفات پزشکی Ùˆ داروشناختی معاصران Ùˆ پسینیانِ ابن سینا دیده نمی شود؛ مثلاً ابوریØ‌ان بیرونی در الصیدنة خود (ص 335Ù€336)ØŒ فقط از «ابوالخیر» (Ùˆ او از «فِلَغْریوس ») نقل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ «به برای همة دردهای معده سودمند است » Ùˆ از قولِ خودِ ابوالخیر Ù…ÛŒ گوید: «مردی را Ú©Ù‡ مدّت یک سال هر روز سفرجل خورد به یاد دارم Ú©Ù‡ دچار لاغری Ùˆ پژمردگی شد.» تنها مطلب داروشناختی دیگر ابوریØ‌ان بیرونی ( از قولِ «بُولُس » ) این است Ú©Ù‡ «بَدَل ( به ) اِکْلیل المَلِک است ».

برخی از خواصّ دارویی به را از «عجائب » دانسته اند؛ مثلاً، قزوینی در عجائب المخلوقات (همانجا) این دو «عجیبه » را ذکر کرده است : «اگر زن ( باردار ) به خوردن سفرجل Ùˆ انار مداومت نماید، فرزندش باهوش ØŒ زیرک Ùˆ خوشخوی Ù…ÛŒ شود» Ùˆ دیگر این Ú©Ù‡ «اگر شیر در پستان زن منعقد شود، چون سفرجل را با عسل بپزند Ùˆ بر پستانش گذارند، درد آن را تسکین Ù…ÛŒ دهد Ùˆ آماسش را Ù…ÛŒ بَرَد». دو «غریبة » غیرپزشکی را هم نقل کرده است : «اگر سفرجل با کارد بریده شود، «مائیّت » (آبداری ) آن از میان Ù…ÛŒ رود ( یعنی ) Ú©Ù… آب تر از آنچه هست Ù…ÛŒ گردد، ولی اگر ( به وسیلة دیگری ) پاره شود، به خلافِ آن است » Ùˆ دیگری (از قولِ «صاØ‌ب الفِلاØ‌Ø© »، شاید ابن العَوّام ØŒ قرن ششم ): «سفرجل را در خانه ای یا جایی Ú©Ù‡ میوة دیگری در آن باشد، نگذارید زیرا هر میوه ای بجز خود را فاسد Ùˆ تباه Ù…ÛŒ کند» Ùˆ «عجیبة » دیگری را هم ابونصری هروی (همانجا)ØŒ در 921 از قول «جالینوسِ Ø‌کیم » ( ! ) ذکر کرده است Ú©Ù‡ «اگر سَگِ مُرده در بُن درخت ( به ) در خاک کنند، بَرِ ÙˆÛŒ کلان آید، Ùˆ درخت ÙˆÛŒ را از جای به جای دیگر بگردانند، نیکوتر شود Ùˆ بار بیشتر آورد».

ظاهراً با پیشرفت علوم پزشکی Ùˆ داروشناختی جدید غربی Ùˆ نفوذ آنها به ایران (Ùˆ دیگر کشورهای اسلامی ) در قرن سیزدهم / نوزدهم ØŒ بیشتر خواصّ به ØŒ مانند بسیاری از عقاقیر دیگر، Ú©Ù… Ú©Ù… فراموش شده یا مورد تردید واقع شده است . در 1874 میلادی ØŒ دکتر ÛŒ . Ù„ . شلیمّر هلندی ØŒ استاد علوم پزشکی دارالفنون ناصری ØŒ در تألیف دایرة المعارف گونة خود دربارة موضوعات مربوط به ایران ØŒ > مصطلØ‌ات پزشکی Ù€ داروسازی ... < ØŒ (ص 175Ù€176)ØŒ فقط چنین Ù…ÛŒ نویسد: «در ایران ØŒ به رسیده را مدرّ بول ØŒ تضمید با شیرة گرم آن را رافعِ (استسقای جِلدی )ØŒ Ùˆ خوردنِ به خام را درمان ویژة گِلخواری Ù…ÛŒ دانند. Ø‌قنة شیرة به را برای درمان قرØ‌Ù‡ های مهبل Ùˆ اØ‌لیل توصیه Ù…ÛŒ کنند. به رسیده Ùˆ در زیر خاکستر بریان شده گویا خوراک مناسبی در شکمروشهای مزمن است . بهدانه به مقدار زیاد از چندین ناØ‌یة ایران به هندوستان صادر Ù…ÛŒ شود، Ùˆ در هند بهدانه را برای پرداخت (آهارزنی ) پارچه های پنبه ای جلاداری Ú©Ù‡ در آنجا Ù…ÛŒ سازند، به کار Ù…ÛŒ برند.» ساعی (همانجا) فقط Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ « ( بهدانه ) را ( ... ) در داروسازی Ùˆ عطرسازی به کار Ù…ÛŒ برند Ùˆ جزو صادرات کشور به شمار Ù…ÛŒ رود». امروزه در ایران مصرف عمدة به مربّای بسیار مطلوب آن است ØŒ Ùˆ از آنهمه خواصّ قدیم

به ØŒ جزایری ØŒ «متخصّص غذاشناسی » معاصر، در درمان گیاهی خود، فقط در دو مورد از به یاد کرده است : در درمان «اسهال ساده Ùˆ خونی » (ص 60) Ùˆ «اختلالات عصبی » (ص 100). نظیر این تنزّل مقام درمانی به را در مصر، لوی در تعلیقات خود بر ترجمة انگلیسی اَقراباذین یعقوب بن اسØ‌اق کِنْدی (Ø´ 144ØŒ ص 282Ù€283) گزارش کرده است : «افشرة به یکی از رُبهای متعددی است Ú©Ù‡ در قرابادینهای خاوری به کار Ù…ÛŒ رود. در مصر امروزه ( لعاب ) بهدانه را در دارویی برای شستشوی چشم Ùˆ بواسیر به کار Ù…ÛŒ برند. به عنوان ملیّن ØŒ مُزلِّق Ùˆ مُرطِّب نیز به کار Ù…ÛŒ رود.»

برخلاف علما، ادبا بیشتر به رنگ Ùˆ بوی Ùˆ Ø´Ú©Ù„ سفرجل اعتنا داشته اند. در اشعار عرب توصیفهای زیبایی از به یافته Ù…ÛŒ شود؛ مثلاً رجوع کنید به توصیف سَری ( بن اØ‌مد ) الرُّفّاء، متوفی Ø‌ 366 (به نقل نویری ØŒ ج 11ØŒ ص 169) به این مَطْلَع «لَکَ فِی السفرجلِ مَنْظَرٌ تَØ‌ْظی ' بِه / Ùˆ تَفوزُ مِنْه بِشمِّه Ùˆ مَذاقِه ». در ادب فارسی نیز وصفها Ùˆ تشبیهات جالبی در بارة سفرجل هست ØŒ مثلاً وصف بی نظیر منوچهری (ص 148) «آبی Ú†Ùˆ یکی جوژک از خایه بِجَسْته / چون جوژککان از تنِ او موی برُسته // مادَرْش بجسته سرش از تن بِگُسسته / نیکو Ùˆ بِاَندام جراØ‌َتشْ بِبَسته // یک پایَکِ او را زِ بُن اندر بشکسته / Ùˆ آویخته او را بِدِگر پایْ نگونسار». برخی از شاعران به را به عنوان میوه ای خوشبو Ùˆ یا خوشمزه ذکر کرده اند، مثلاً: «مجلسی سازم با بَربط Ùˆ با Ú†Ù†Ú¯ Ùˆ رباب / با ترنج Ùˆ بهی Ùˆ نرگس Ùˆ با نُقل Ùˆ لَباب » (منوچهری ØŒ ص 162)Ø› ولی در شعر فارسی سفرجل ØŒ با رنگ زرد Ùˆ بالا Ùˆ پایین ناهموارِ خود، بیشتر به عنوان مُشَبَّه یا مُشبَّهٌبه چهرة زرد تُرنجیدة رنجوران Ùˆ عاشقانِ زار به کار رفته است ØŒ مثلاً: «تا سرخ بود چون رخ معشوقان نارنج / تا زرد بود چون رخ مهجوران آبی » (فرّخی ØŒ ص 455)Ø› «آبی مگر چون من زِ غم عشق زرد گشت / وز شاخ همچون Ú†ÙˆÚ© بیاویخت خویشتن » (بهرامی سرخسی ØŒ به نقل دهخدا، ذیل «آبی »)Ø› «چون دانة نار اشکِ بدخواهت / وز غصّه رخش Ú†Ùˆ چهرة آبی » (انوری ØŒ ج 1ØŒ ص 453). زنخ یا زنخدانِ یار را به «به » نیز تشبیه کرده اند، مثلاً، سعدی (ص 125): «به است آن یا زنخ یا سیب سیمین / لب است آن یا شکر یا جان شیرین ØŒ یا «بیمارِ فراق به نباشد/ تا بو نکند بهِ زنخدان » (ص 200).

منابع : ابن سینا، القانون فی الطب Ù‘ØŒ چاپ ادوار قش ØŒ بیروت 1408/ 1987Ø› ابن قیّم جوزیّة ØŒ الطبّ النّبوی ØŒ چاپ عبدالمعطی امین قلعجی ØŒ قاهره 1402/1982Ø› Ù…Ø‌مدبن اØ‌مد ابوریØ‌ان بیرونی ØŒ کتاب الصّیدنة فی الطّب ØŒ چاپ عباس زریاب ØŒ تهران 1370 Ø´ Ø› همان ØŒ ترجمة فارسی نیمة اول قرن هشتم هجری از ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی ØŒ چاپ منوچهر ستوده Ùˆ ایرج افشار، تهران 1358 Ø´ Ø› قاسم بن یوسف ابونصری هروی ØŒ ارشاد الزراعة ØŒ چاپ Ù…Ø‌مد مشیری ØŒ تهران 1346 Ø´ Ø› ربیع بن اØ‌مد اخوینی بخاری ØŒ هدایة المتعلّمین فی الطّب ØŒ چاپ جلال متینی ØŒ مشهد 1344 Ø´ Ø› داوود بن عمر انطاکی ØŒ تذکرة أولی الالباب والجامع لِلعØ‌ب العجاب ØŒ چاپ علی شیری ØŒ بیروت 1991Ø› علی بن Ù…Ø‌مد انوری ØŒ دیوان ØŒ چاپ Ù…Ø‌مدتقی مدرس رضوی ØŒ تهران 1364 Ø´ Ø› Ø‌بیب الله ثابتی ØŒ درختان جنگلی ایران ØŒ تهران 1326 Ø´ Ø› غیاث الدین جزایری ØŒ درمان گیاهی ØŒ تهران ( بی تا. ) Ø› Ù…Ø‌مد مؤمن بن Ù…Ø‌مد زمان Ø‌کیم مؤمن ØŒ تØ‌فة Ø‌کیم مؤمن ØŒ تهران ( تاریخ مقدمه 1402 ) Ø› علی اکبر دهخدا، لغت نامه ØŒ زیر نظر Ù…Ø‌مد معین ØŒ تهران 1325Ù€1359 Ø´ Ø› کریم ساعی ØŒ جنگل شناسی ØŒ ج 1ØŒ تهران 1327 Ø´ Ø› مصلØ‌ بن عبدالله سعدی ØŒ

غزلیات سعدی ØŒ چاپ Ø‌بیب یغمایی ØŒ تهران 1361 Ø´ Ø› Ù…Ø‌مد Ø‌سین بن Ù…Ø‌مد هادی عقیلی علوی شیرازی ØŒ مخزن الادویة ØŒ کلکته 1844ØŒ چاپ افست تهران 1371 Ø´ Ø› علی بن جولوغ فرّخی ØŒ دیوان ØŒ چاپ Ù…Ø‌مد دبیرسیاقی ØŒ تهران 1371 Ø´ Ø› زکریا بن Ù…Ø‌مد قزوینی ØŒ کتاب عجائب المخلوقات Ùˆ غرایب الموجودات ØŒ چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن 1967Ø› اØ‌مدبن قوص منوچهری ØŒ دیوان ØŒ چاپ Ù…Ø‌مد دبیرسیاقی ØŒ تهران 1347 Ø´ Ø› اØ‌مد بن عبد الوهاب نویری ØŒ نهایة الارب فی فنون الادب ØŒ قاهره ( بی تا. ) Ø›

The Encyclopedia Americana , Danbury 1984, s.v. "quince"; Ya ـ qu ¦b b. Ish ¤a ¦q al-Kind ¦â, The medical formulary or Aqra ¦ba ¦dh i ¦n of al-Kind i ¦, ed. & tr. Martin Levey, Madison 1966; Pierre Larousse, Grand dictionnaire universel du XIX e siةcle , Paris [1866-1876], s.v. "coing"; The New Encyclopaedia Britannica , Chicago 1985, Micropaedia ,

s.v. "quince"; J. L. Schlimmer, Terminologie mإdico- pharmaceutique et anthropologique franµaise-persane ..., Tehran 1874 (litho.), repr., Tehran 1970 (typo.).

/ هوشنگ اعلم /



اسم الکتاب : دانشنامه جهان اسلام المؤلف : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    الجزء : 1  صفحة : 2135
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست