بÙهْ (در پهلوی : h ¦be Ø› در عربی ، سَÙَرْ جَل )ØŒ میوة درختی به همین نام Ú©Ù‡ در نظم Ùˆ نثر قدیم Ùارسی بیشتر بÙÙ‡ÛŒ یا آبی Ø› خوانده شده Ùˆ نام علمی (لاتینی ) آن Willd. Cydonia vulgaris است (به معنای «سیب کیدونیا/ کودÙنیا»؛ دیگر مترادÙهای علمی آن : Mill. C. oblonga ØŒ L. Pyrus cydonia ØŒ Ùˆ غیره ). قاسم ابونصری هروی (ص 180) در وجه تسمیة آبی Ù…ÛŒ گوید: «Øقیقت٠آنکه درخت به را آبی گویند، آن است Ú©Ù‡ آن را آب بسیار باید داد Ùˆ از همة درختها بیشتر آب خورد...» خاستگاه این درختْ ایرانْ زمین ØŒ آسیای صغیر Ùˆ شاید یونان Ùˆ شبه جزیرة کریمه هم بوده است ( بریتانیکا ØŒ ذیل "quince" ) Ùˆ اØتمالاً نخست در Øدود 2000 سال پیش در آسیای مرکزی یا غربی کاشته شده Ùˆ سپس Ú©Ù… Ú©Ù… به سوی مغرب گسترش یاÙته است ( آمریکانا ØŒ ذیل "quince" ). مسلّم این است Ú©Ù‡ یونانیان باستان گونه ای ÙˆØØ´ÛŒ از آن را Ù…ÛŒ شناختند Ùˆ قَلَمه هایی از گونة نیکویی Ú©Ù‡ از شهر کودÙنیا (در جزیرة کرت ) به دست Ù…ÛŒ آمد، بر آن پیوند Ù…ÛŒ زدند ( بریتانیکا ØŒ همانجا). در ایران زمین درخت بÙÙ‡ ÙˆØØ´ÛŒ در سراسر جنگلهای کرانة دریای خزر یاÙته Ù…ÛŒ شود، Ùˆ به نامهای Ù…Øلّی٠شال٠به (در مازندران ØŒ Ù„Ùظاً به معنای «به٠شغال »)ØŒ توچ §/toc §tدc (در رودسر، لاهیجان ØŒ Ùˆ غیره )ØŒ هیوا ¦heyva (در آستارا؛ واژة ترکی آذربایجانی ØŒ به معنای مطلق٠«به »)ØŒ Ùˆ جز اینها خوانده Ù…ÛŒ شود (ثابتی ØŒ ص 97Ø› ساعی ØŒ ج 1ØŒ ص 242). قدیمترین ذکر انواع نیکوی پیوندی٠به در مورد ایران زمین ØŒ به٠«ریوندی » است Ú©Ù‡ ابوریØان بیرونی (362Ù€440Ø› ص 336) چنین وص٠کرده است : «المَØمود٠مÙنْه هو الرَّیوندیّ ( یکون ) بنیسابور ( إذ تَجÙدÙÙ‡Ù ) طیّباً Ùˆ کبیراً، ÙˆÙŽ الواØد٠رÙبَّما زادَ عَلی المَنّا Ùˆ رÙبع » (در ترجمه Ùˆ Ø´Ø±Ø Ùارسی ابوبکر کاسانی ØŒ نیمة اول قرن هشتم ØŒ ج 1ØŒ ص 376Ù€377: « ( ... ) به خراسان Ùˆ ( به ) زعم ایشان سÙرجل٠ریوندی گویند نیکوتر باشد از سایر انواع ØŒ ( Ùˆ ) او در آن موضع بغایت بزرگ شود، چنانک یکی از او یک Ù…ÙŽÙ† Ùˆ یک من ده استار باشد»)Ø› Ùˆ در مورد خاورمیانه ØŒ داوود انطاکی (متوÙÛŒ 1008Ø› ص 269) Ù…ÛŒ گوید: «به درختی است معرو٠. رویشگاههای آن در شام Ùˆ روم ( = آسیای صغیر ) است ØŒ Ùˆ بهترین٠آن در قریه ای از توابع Øَلَب به نام مرغیان وجود دارد.» در ایران ØŒ امروزه به اصÙهان مرغوبترین گونة آن است . در یونان Ùˆ روم باستان ØŒ این میوه ØŒ Ú©Ù‡ آن را «سیب٠زرّین » (یونانی chrysomela Ø› لاتینی malum aureum ) لقب داده بودند، مقام والایی داشت Ùˆ به عنوان نماد خوشبختی Ùˆ Ù…Øبّت در همة مراسم شادمانی همگانی Ùˆ خانوادگی به کار Ù…ÛŒ رÙت Ø› مثلاً، تازه عروس ØŒ هنگامی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواست وارد Øجله شود، بهی به او تقدیم Ù…ÛŒ کردند، زیرا معتقد بودند Ú©Ù‡ خوردن٠قدری از گوشت خوشبوی آن ضامن خوشخویی شوهر Ùˆ سپیدبختی عروس Ù…ÛŒ گردد (دربارة این موضوع Ùˆ برخی دیگر از خراÙات قدیم غربیان دربارة سÙرجل رجوع کنید به Ù¾ . لاروس ØŒ ذیل "coing" ). در کتابها Ùˆ روایات دورة اسلامی اثری از این گونه پندارها یاÙته نمی شود. ظاهراً مسلمانان از آغاز به خوشبویی Ùˆ بویژه به خواصّ درمانی سÙرجل نظر داشته اند. قدیمترین اشاراتی Ú©Ù‡ به این خواصّ دیده Ù…ÛŒ شود در Øدیثهایی است Ú©Ù‡ از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم روایت شده است Ø› مثلاً، ابن ماجَه در سÙÙ†ÙŽÙ† خود Øدیثی ذکر کرده Ú©Ù‡ نهایتاً به Ø·ÙŽÙ„ØØ© بن عÙبَید اللّه Ù…ÛŒ رسد. طلØÙ‡ Ù…ÛŒ گوید: «بر پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم وارد شدم Ø› در دستش بهی بود، Ùرمود: طلØÙ‡ ØŒ این را بگیر، همانا Ú©Ù‡ دل را Ù…ÛŒ گشاید Ùˆ آرام Ù…ÛŒ بخشد («تÙجÙمّ٠الÙÙؤادَ»).» نَسائی همین Øدیث را از طریق دیگری روایت کرده آن را به ابوذر غÙÙاری Ù…ÛŒ رساند: « ( ابوذر ) Ú¯Ùت : نزد پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم رÙتم Ø› در جمعی از اصØاب بود، بهی در دست داشت Ú©Ù‡ آن را Ù…ÛŒ بوسید. چون نزد او نشستم ( ... ) Ùرمود: اباذر، این را بگیر. همانا دل را قوی Ù…ÛŒ گرداند («تَشÙدّ٠القلبَ»)ØŒ Ù†Ùس را پاکیزه Ùˆ خوشبو Ù…ÛŒ کند Ùˆ سنگینی سینه را Ù…ÛŒ بَرَد («تَذْهَب٠بÙطَخاء٠الصَّدرÙ»)» (به نقل٠ابن قیّم جوزیّة ØŒ ص 369Ù€370). در Øدیث دیگری Ú©Ù‡ زکریّای قزوینی (متوÙÛŒ 682Ø› ص 257) بدون ذکر سلسلة راویان آورده است ØŒ «روایت شده Ú©Ù‡ پیامبر خدا بهی را پاره کرد Ùˆ جعÙر بن به أبی طالب علیه السلام از آن خورد. را ( پیامبر ) او Ú¯Ùت : بخور، زیرا رنگ ( چهره ) صا٠می کند Ùˆ Ùرزند را زیبا Ù…ÛŒ گرداند («یÙØَسّÙن٠الوَلَدَ»)» (قیاس کنید با این مثَل سائÙر Ùارسی : «به بÙخور تا به شوی ØŒ مانند٠به Ùربه شوی »). همچنانکه در مورد بیشتر «مÙردات ادویه » دیده Ù…ÛŒ شود، با گذشت روزگار، تجارب عالمانه Ùˆ عامیانه خواصّ Ùزاینده ای برای به کش٠کرده است ØŒ چنانکه در قدیمترین پزشکی نامة موجود Ùارسی ØŒ هدایة المتعلّمین ØŒ تألی٠اخوینی بÙخاری (متوÙÛŒ Øدود 373) Ú©Ù‡ به یک واسطه شاگرد Ù…Øمد بن زکریّای رازی (251Ù€313) بوده است ØŒ اÙزایش معلومات داروشناختی اسلامی را در طیّ Øدوداً سه قرن Ùˆ نیم پس از پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در مورد به (همواره با نام٠«آبی ») Ù…ÛŒ بینیم : به در شمار «غذاهاء قابض » (ص 157) Ùˆ «باذانگیز» (ص 459) است Ø› همراه با عقاقیر دیگر در علاج «قی صÙراوی » (ص 376)ØŒ «اَورام کبد» (ص 444)ØŒ «خونریزی رØÙ… » (ص 532) Ùˆ «غشی » (ص 768) به کار Ù…ÛŒ رود؛ «لÙعاب دانة آبی » برای درمان چشم درد٠ناشی از «خون بلغمی » (ص 272)ØŒ یکی از عوارض سÙÙ„ (ص 339) Ùˆ «تقطیر البول » (ص 501) سودمند است . ظاهراً نخستین توصی٠داروشناختی نسبتاً اصولی دورة اسلامی از به ØŒ نوشتة ابن سینا (370Ù€ 428) است (ج 1ØŒ کتاب دوم ØŒ ص 657ØŒ ذیل «سÙرجل »). عمدة مطالب او را Ù…ÛŒ توان چنین تلخیص کرد: مزاج آن سرد در آخر٠درجة اول Ùˆ خشک ØŒ در اول٠درجة دوم است Ø› روغن به برای درمان تَرَک خوردگی ناشی از سرما، «نَمْلَه » Ùˆ زخمهای پلید («خبیث ») سودمند است Ø› اÙراط در خوردن٠به ØŒ مورث درد عصب Ùˆ قولنج Ùˆ دل پیچه Ù…ÛŒ شود؛ شست Ùˆ شوی چشم با خاکستر شاخ Ùˆ برگ٠درخت آن ØŒ همچون توتیا، نیک است Ø› ضماد بÙÙ‡ برشته برای درمان آماسهای گرم چشم سودمند است Ø› بهدانه خشونت گلو را نرم Ù…ÛŒ کند؛ شیرة به راÙع٠«اÙنتصاب٠نَÙَس » Ùˆ Ù†Ùسْتنگی Ùˆ مانع از «نَÙْث الدَّم » است Ø› راÙع خمار، Ùˆ مسÙکّن تشنگی Ùˆ Ù‚ÛŒ است Ø› خیسانده Ùˆ آب پز٠آن ØŒ مقوّی معده ای است Ú©Ù‡ مستعدّ قبول٠«ÙÙضول » باشد؛ بÙÙ‡ خام ØŒ مقوّی معده Ùˆ مانع از Ù‚ÛŒ بلغمی است Ø› بهدانه ØŒ ملیّنی بی قابضیّت است Ú©Ù‡ مانع از جریان «ÙÙضول » به اØشاء Ù…ÛŒ شود؛ Ø´Ú©ÙˆÙØ© آن قابض است Ø› مطبوخ آن با عسل برای درمان اسهال خونی سودمند است Ø› ØÙقنه با به آب پز، راÙع «نÙتوء» مقعد است Ø› روغن به برای Ú©Ùلیه ها Ùˆ مثانه سودمند است . گرچه Ø´Ø±Ø Ø§Ø¨Ù† سینا بیش از اندازه Ù…Ùصّل Ùˆ شاید مبالغه آمیز Ù…ÛŒ نماید، در مقایسه با برخی از توصیÙات٠سپسین ØŒ مثلاً با آنچه به عربی در تذکرة داوود انطاکی (همانجا)ØŒ Ùˆ به Ùارسی در تØÙØ© Øکیم مؤمن (ص 485Ù€486)ØŒ بویژه در مخزن الادویة Ù…ØمدØسین عقیلی علوی شیرازی (ص 501 Ù€503) گرد آمده ØŒ چندان مبسوط نیست . البته چنین اطنابی در همة تألیÙات پزشکی Ùˆ داروشناختی معاصران Ùˆ پسینیان٠ابن سینا دیده نمی شود؛ مثلاً ابوریØان بیرونی در الصیدنة خود (ص 335Ù€336)ØŒ Ùقط از «ابوالخیر» (Ùˆ او از «ÙÙلَغْریوس ») نقل Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ «به برای همة دردهای معده سودمند است » Ùˆ از قول٠خود٠ابوالخیر Ù…ÛŒ گوید: «مردی را Ú©Ù‡ مدّت یک سال هر روز سÙرجل خورد به یاد دارم Ú©Ù‡ دچار لاغری Ùˆ پژمردگی شد.» تنها مطلب داروشناختی دیگر ابوریØان بیرونی ( از قول٠«بÙولÙس » ) این است Ú©Ù‡ «بَدَل ( به ) اÙکْلیل المَلÙÚ© است ». برخی از خواصّ دارویی به را از «عجائب » دانسته اند؛ مثلاً، قزوینی در عجائب المخلوقات (همانجا) این دو «عجیبه » را ذکر کرده است : «اگر زن ( باردار ) به خوردن سÙرجل Ùˆ انار مداومت نماید، Ùرزندش باهوش ØŒ زیرک Ùˆ خوشخوی Ù…ÛŒ شود» Ùˆ دیگر این Ú©Ù‡ «اگر شیر در پستان زن منعقد شود، چون سÙرجل را با عسل بپزند Ùˆ بر پستانش گذارند، درد آن را تسکین Ù…ÛŒ دهد Ùˆ آماسش را Ù…ÛŒ بَرَد». دو «غریبة » غیرپزشکی را هم نقل کرده است : «اگر سÙرجل با کارد بریده شود، «مائیّت » (آبداری ) آن از میان Ù…ÛŒ رود ( یعنی ) Ú©Ù… آب تر از آنچه هست Ù…ÛŒ گردد، ولی اگر ( به وسیلة دیگری ) پاره شود، به خلاÙ٠آن است » Ùˆ دیگری (از قول٠«صاØب الÙÙلاØØ© »، شاید ابن العَوّام ØŒ قرن ششم ): «سÙرجل را در خانه ای یا جایی Ú©Ù‡ میوة دیگری در آن باشد، نگذارید زیرا هر میوه ای بجز خود را Ùاسد Ùˆ تباه Ù…ÛŒ کند» Ùˆ «عجیبة » دیگری را هم ابونصری هروی (همانجا)ØŒ در 921 از قول «جالینوس٠Øکیم » ( ! ) ذکر کرده است Ú©Ù‡ «اگر سَگ٠مÙرده در بÙÙ† درخت ( به ) در خاک کنند، بَر٠وی کلان آید، Ùˆ درخت ÙˆÛŒ را از جای به جای دیگر بگردانند، نیکوتر شود Ùˆ بار بیشتر آورد». ظاهراً با پیشرÙت علوم پزشکی Ùˆ داروشناختی جدید غربی Ùˆ Ù†Ùوذ آنها به ایران (Ùˆ دیگر کشورهای اسلامی ) در قرن سیزدهم / نوزدهم ØŒ بیشتر خواصّ به ØŒ مانند بسیاری از عقاقیر دیگر، Ú©Ù… Ú©Ù… Ùراموش شده یا مورد تردید واقع شده است . در 1874 میلادی ØŒ دکتر ÛŒ . Ù„ . شلیمّر هلندی ØŒ استاد علوم پزشکی دارالÙنون ناصری ØŒ در تألی٠دایرة المعار٠گونة خود دربارة موضوعات مربوط به ایران ØŒ > مصطلØات پزشکی Ù€ داروسازی ... < ØŒ (ص 175Ù€176)ØŒ Ùقط چنین Ù…ÛŒ نویسد: «در ایران ØŒ به رسیده را مدرّ بول ØŒ تضمید با شیرة گرم آن را راÙع٠(استسقای جÙلدی )ØŒ Ùˆ خوردن٠به خام را درمان ویژة Ú¯Ùلخواری Ù…ÛŒ دانند. Øقنة شیرة به را برای درمان قرØÙ‡ های مهبل Ùˆ اØلیل توصیه Ù…ÛŒ کنند. به رسیده Ùˆ در زیر خاکستر بریان شده گویا خوراک مناسبی در شکمروشهای مزمن است . بهدانه به مقدار زیاد از چندین ناØیة ایران به هندوستان صادر Ù…ÛŒ شود، Ùˆ در هند بهدانه را برای پرداخت (آهارزنی ) پارچه های پنبه ای جلاداری Ú©Ù‡ در آنجا Ù…ÛŒ سازند، به کار Ù…ÛŒ برند.» ساعی (همانجا) Ùقط Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ « ( بهدانه ) را ( ... ) در داروسازی Ùˆ عطرسازی به کار Ù…ÛŒ برند Ùˆ جزو صادرات کشور به شمار Ù…ÛŒ رود». امروزه در ایران مصر٠عمدة به مربّای بسیار مطلوب آن است ØŒ Ùˆ از آنهمه خواصّ قدیم به ØŒ جزایری ØŒ «متخصّص غذاشناسی » معاصر، در درمان گیاهی خود، Ùقط در دو مورد از به یاد کرده است : در درمان «اسهال ساده Ùˆ خونی » (ص 60) Ùˆ «اختلالات عصبی » (ص 100). نظیر این تنزّل مقام درمانی به را در مصر، لوی در تعلیقات خود بر ترجمة انگلیسی اَقراباذین یعقوب بن اسØاق Ú©Ùنْدی (Ø´ 144ØŒ ص 282Ù€283) گزارش کرده است : «اÙشرة به یکی از رÙبهای متعددی است Ú©Ù‡ در قرابادینهای خاوری به کار Ù…ÛŒ رود. در مصر امروزه ( لعاب ) بهدانه را در دارویی برای شستشوی چشم Ùˆ بواسیر به کار Ù…ÛŒ برند. به عنوان ملیّن ØŒ Ù…ÙزلّÙÙ‚ Ùˆ Ù…ÙرطّÙب نیز به کار Ù…ÛŒ رود.» برخلا٠علما، ادبا بیشتر به رنگ Ùˆ بوی Ùˆ Ø´Ú©Ù„ سÙرجل اعتنا داشته اند. در اشعار عرب توصیÙهای زیبایی از به یاÙته Ù…ÛŒ شود؛ مثلاً رجوع کنید به توصی٠سَری ( بن اØمد ) الرّÙÙّاء، متوÙÛŒ Ø 366 (به نقل نویری ØŒ ج 11ØŒ ص 169) به این مَطْلَع «لَکَ ÙÙÛŒ السÙرجل٠مَنْظَرٌ تَØْظی ' بÙÙ‡ / Ùˆ تَÙوز٠مÙنْه بÙشمّÙÙ‡ Ùˆ مَذاقÙÙ‡ ». در ادب Ùارسی نیز وصÙها Ùˆ تشبیهات جالبی در بارة سÙرجل هست ØŒ مثلاً وص٠بی نظیر منوچهری (ص 148) «آبی Ú†Ùˆ یکی جوژک از خایه بÙجَسْته / چون جوژککان از تن٠او موی برÙسته // مادَرْش بجسته سرش از تن بÙÚ¯Ùسسته / نیکو Ùˆ بÙاَندام جراØَتشْ بÙبَسته // یک پایَک٠او را ز٠بÙÙ† اندر بشکسته / Ùˆ آویخته او را بÙدÙگر پایْ نگونسار». برخی از شاعران به را به عنوان میوه ای خوشبو Ùˆ یا خوشمزه ذکر کرده اند، مثلاً: «مجلسی سازم با بَربط Ùˆ با Ú†Ù†Ú¯ Ùˆ رباب / با ترنج Ùˆ بهی Ùˆ نرگس Ùˆ با Ù†Ùقل Ùˆ لَباب » (منوچهری ØŒ ص 162)Ø› ولی در شعر Ùارسی سÙرجل ØŒ با رنگ زرد Ùˆ بالا Ùˆ پایین ناهموار٠خود، بیشتر به عنوان Ù…Ùشَبَّه یا Ù…Ùشبَّهٌبه چهرة زرد تÙرنجیدة رنجوران Ùˆ عاشقان٠زار به کار رÙته است ØŒ مثلاً: «تا سرخ بود چون رخ معشوقان نارنج / تا زرد بود چون رخ مهجوران آبی » (Ùرّخی ØŒ ص 455)Ø› «آبی مگر چون من ز٠غم عشق زرد گشت / وز شاخ همچون Ú†ÙˆÚ© بیاویخت خویشتن » (بهرامی سرخسی ØŒ به نقل دهخدا، ذیل «آبی »)Ø› «چون دانة نار اشک٠بدخواهت / وز غصّه رخش Ú†Ùˆ چهرة آبی » (انوری ØŒ ج 1ØŒ ص 453). زنخ یا زنخدان٠یار را به «به » نیز تشبیه کرده اند، مثلاً، سعدی (ص 125): «به است آن یا زنخ یا سیب سیمین / لب است آن یا شکر یا جان شیرین ØŒ یا «بیمار٠Ùراق به نباشد/ تا بو نکند به٠زنخدان » (ص 200). منابع : ابن سینا، القانون ÙÛŒ الطب Ù‘ØŒ چاپ ادوار قش ØŒ بیروت 1408/ 1987Ø› ابن قیّم جوزیّة ØŒ الطبّ النّبوی ØŒ چاپ عبدالمعطی امین قلعجی ØŒ قاهره 1402/1982Ø› Ù…Øمدبن اØمد ابوریØان بیرونی ØŒ کتاب الصّیدنة ÙÛŒ الطّب ØŒ چاپ عباس زریاب ØŒ تهران 1370 Ø´ Ø› همان ØŒ ترجمة Ùارسی نیمة اول قرن هشتم هجری از ابوبکر بن علی بن عثمان کاسانی ØŒ چاپ منوچهر ستوده Ùˆ ایرج اÙشار، تهران 1358 Ø´ Ø› قاسم بن یوس٠ابونصری هروی ØŒ ارشاد الزراعة ØŒ چاپ Ù…Øمد مشیری ØŒ تهران 1346 Ø´ Ø› ربیع بن اØمد اخوینی بخاری ØŒ هدایة المتعلّمین ÙÛŒ الطّب ØŒ چاپ جلال متینی ØŒ مشهد 1344 Ø´ Ø› داوود بن عمر انطاکی ØŒ تذکرة أولی الالباب والجامع Ù„ÙلعØب العجاب ØŒ چاپ علی شیری ØŒ بیروت 1991Ø› علی بن Ù…Øمد انوری ØŒ دیوان ØŒ چاپ Ù…Øمدتقی مدرس رضوی ØŒ تهران 1364 Ø´ Ø› Øبیب الله ثابتی ØŒ درختان جنگلی ایران ØŒ تهران 1326 Ø´ Ø› غیاث الدین جزایری ØŒ درمان گیاهی ØŒ تهران ( بی تا. ) Ø› Ù…Øمد مؤمن بن Ù…Øمد زمان Øکیم مؤمن ØŒ تØÙØ© Øکیم مؤمن ØŒ تهران ( تاریخ مقدمه 1402 ) Ø› علی اکبر دهخدا، لغت نامه ØŒ زیر نظر Ù…Øمد معین ØŒ تهران 1325Ù€1359 Ø´ Ø› کریم ساعی ØŒ جنگل شناسی ØŒ ج 1ØŒ تهران 1327 Ø´ Ø› Ù…ØµÙ„Ø Ø¨Ù† عبدالله سعدی ØŒ غزلیات سعدی ØŒ چاپ Øبیب یغمایی ØŒ تهران 1361 Ø´ Ø› Ù…Øمد Øسین بن Ù…Øمد هادی عقیلی علوی شیرازی ØŒ مخزن الادویة ØŒ کلکته 1844ØŒ چاپ اÙست تهران 1371 Ø´ Ø› علی بن جولوغ Ùرّخی ØŒ دیوان ØŒ چاپ Ù…Øمد دبیرسیاقی ØŒ تهران 1371 Ø´ Ø› زکریا بن Ù…Øمد قزوینی ØŒ کتاب عجائب المخلوقات Ùˆ غرایب الموجودات ØŒ چاپ Ùردیناند ووستنÙلد، ویسبادن 1967Ø› اØمدبن قوص منوچهری ØŒ دیوان ØŒ چاپ Ù…Øمد دبیرسیاقی ØŒ تهران 1347 Ø´ Ø› اØمد بن عبد الوهاب نویری ØŒ نهایة الارب ÙÛŒ Ùنون الادب ØŒ قاهره ( بی تا. ) Ø› The Encyclopedia Americana , Danbury 1984, s.v. "quince"; Ya Ù€ qu ¦b b. Ish ¤a ¦q al-Kind ¦â, The medical formulary or Aqra ¦ba ¦dh i ¦n of al-Kind i ¦, ed. & tr. Martin Levey, Madison 1966; Pierre Larousse, Grand dictionnaire universel du XIX e siØ©cle , Paris [1866-1876], s.v. "coing"; The New Encyclopaedia Britannica , Chicago 1985, Micropaedia , s.v. "quince"; J. L. Schlimmer, Terminologie mØ¥dico- pharmaceutique et anthropologique franµaise-persane ..., Tehran 1874 (litho.), repr., Tehran 1970 (typo.). / هوشنگ اعلم /