responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه المؤلف : شریعتمداری، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 35

ا ج ر

أجر: (اعراف/ 113.)[*]

به معنى هرگونه پاداش است، اما اين واژه در آيۀ مورد بحث به صورت نكره آمده است و نكره در اين گونه موارد براى تعظيم و بزرگداشت يك موضوع مى‌آيد كه آن به معناى اجر و پاداش مهم و فوق‌العاده است[**].

(در مفردات راغب مى‌خوانيم كه جمع أجر، اجور است: «... آتوهنأُجُورَهُنَّ‌...»نساء/ 24 كه كنايه از مهريّه و كابين زنان است. أجر و اجرت دربارۀ عقد پيمانهايى كه جارى مى‌شود به كار مى‌رود و همواره براى سود و نفع است:«... فَأَجْرُهُ عَلَى اَللّٰهِ‌...»شورى/ 40 كه اشاره به پاداش معنوى است، ولى واژۀ «جزاء» چه عقد پيمان جارى بشود يا نه و نيز در آن سود باشد يا زيان، هر دو به كار مى‌رود، مانند آيۀ:

«وَ جَزٰاهُمْ بِمٰا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً»انسان/ 12. و آيۀ:«فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ‌...»(نساء/ 93.) (ج 290/6.)

اج‌ل

أَجَلٌ‌:(انعام/ 2.)[***]

به معنى «عمر و مدت چيزى» است و گاه به نقطۀ پايان و انتها نيز «اجل» گفته مى‌شود، مثل اين كه مى‌گوييم: اجل فلان بدهى، فلان زمان است (يعنى سررسيد آن) و به


[*]وَ جٰاءَ اَلسَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قٰالُوا إِنَّ لَنٰا لَأَجْراً إِنْ كُنّٰا نَحْنُ اَلْغٰالِبِينَ‌. «ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: آيا اگر ما پيروز شويم اجر و پاداش مهمّى خواهيم داشت‌؟» اعراف/ 113.

[**] صاحب مقاييس اللغة، براى كلمه «اجر» دو معنى اصلى آورده و گفته است امكان دارد كه بين آن دو را جمع كرد يكى مزد عمل و ديگرى شكسته‌بندى استخوان شكسته. و معنى جمع بين اين دو آن است كه اجرت عامل، چيزى است كه رنج و خستگى ناشى از عمل را در عامل جبران كند.

[***]... ثُمَّ قَضىٰ أَجَلاً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ‌.«... سپس مدتى مقرر داشت (تا انسان تكامل يابد) و اجل حتمى نزد اوست» انعام/ 2.

اسم الکتاب : شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه المؤلف : شریعتمداری، جعفر    الجزء : 1  صفحة : 35
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست