اسم الکتاب : شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه المؤلف : شریعتمداری، جعفر الجزء : 1 صفحة : 233
نكرده
است، راوى مىگويد: سؤال كردم گريۀ آسمان چه بود؟ فرمود: به هنگام طلوع و
غروب، سرخى مخصوصى در آسمان ظاهر مىشد[1]».
اما در
حديثى كه از پيامبر (ص) نقل شده مىخوانيم:
«هيچ
مؤمنى نيست مگر اين كه درى در آسمان دارد كه عملش از آن بالا مىرود، و درى كه
روزىاش از آن نازل مىشود، هنگامى كه مىميرد اين دو در بر او گريه مىكنند![2]»
در ميان اين روايات منافاتى نيست، زيرا در مورد شهادت امام حسين (ع) و يحيى بن
زكريا (ع) مسئله جنبۀ عمومى در تمام آسمان داشته، و آنچه در روايات اخير ذكر
شد جنبۀ موضعى دارد[3].
به هر
حال ميان اين تفسيرها تضادى نيست و مىتواند همه در مفهوم آيه جمع باشد.
آرى
براى مرگ «تبهكاران» «نه چشم فلك گريان، و نى خاطر خورشيد پژمان» گشت، آنها
موجودات خبيثى بودند كه گويى هيچ ارتباطى با عالم هستى و جهان بشريت نداشتهاند،
هنگامى كه اين بيگانگان از عالم طرد شدند كسى جاى خالى آنها را احساس نكرد، نه در
صحنۀ زمين، نه بر پهنۀ آسمان و نه در اعماق قلوب انسانها، و به همين
دليل هيچكس قطرۀ اشكى بر مرگ آنها فرونريخت.
سخن را
در اين آيات با نقل روايتى از امير مؤمنان على (ع) پايان مىدهيم:
در
روايتى آمده است هنگامى كه امير مؤمنان (ع) بر مداين گذشت و آثار كسرى (انوشيروان
و شاهان ساسانى) را مشاهده كرد كه نزديك به فروريختن است يكى از كسانى كه در خدمتش
بود اين شعر را به عنوان عبرت قرائت كرد:
جرت
الرّياح على رسوم ديارهم * فكأنّهم كانوا على ميعاد! «بادها بر آثار
باقيماندۀ سرزمينشان وزيدن گرفت (و چيزى جز صداى باد در ميان قصر آنها به
گوش نمىرسيد)، گويى آنها همگى وعدهگاهى داشتند و بهسوى وعدهگاهشان شتافتند!».
امير
مؤمنان على (ع) فرمود: چرا اين آيه را نخواندى: