(وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اِتَّبَعَكُمَا اَلْغالِبُونَ‌؛[1]و برادرم هارون از نظر زبان فصيح‌تر است او را همراه من بفرست تا مدد كار من باشد و مرا تصديق كند، مى‌ترسم مرا تكذيب كنند. خداوند فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسيله برادرت محكم (و نيرومند) مى‌كنيم و براى شما سلطه و برترى قرار مى‌دهيم و به بركت آيات ما، بر شما دست نمى‌يابند، شما و پيروانتان پيروزيد. آن حضرت از خداوند خواست هارون را كه برادر پدر و مادرى او بود، وزير و كمك او قرار دهد كه موجب قوت او و شريك در امور رسالتِ وى گردد و با اعطاء مقام رسالت و نبوت بيشتر راغب به كمك برادرش موسى شود.)

و گفته‌اند هارون سه سال از برادرش بزرگتر بود و هيكلش درشت‌تر و رنگش سفيدتر و زبانش گوياتر بود و سه سال زودتر از آن حضرت رحلت فرمود.

تقاضاى وزارت براى هارون

حضرت موسى عليه السلام وقتى از خداوند جهت انجام رسالت و تبليغ توحيد از خداوند تقاضاى كمك و وزيرنمود برادرش هارون را پيشنهاد كرد و آنرا اهل و شايسته خود يافت و گفت زبانش از من فصيح‌تر و گوياتر مى‌باشد و او را براى تقويت بازوان خود نيروى مناسبى يافت و قبل از آن وقتى خواست به ملاقات و ميقات پرودگار بمدت چهل شبانه روز برود برادرش هارون را خليفه و جانشين خود قرار داد و به او سفارش كرد بجاى او در ميان قوم بنى اسرائيل باشد و به صلاح و شايستگى عمل كند و از راه مفسدين پيروى ننمايد: (وَ قالَ مُوسى لِأَخِيهِ هارُونَ اُخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِيلَ اَلْمُفْسِدِينَ‌.)[2]

و در قضيه هدايت فرعون و فرعونيان، از خداوند درخواست نمود ايشان را

[1]- قصص آيات 34 و 35

[2]- اعراف / 142