اسم الکتاب : تحليلى بر دعاهاى انبيا در قرآن المؤلف : خزائلی، محمدعلی الجزء : 1 صفحة : 129
را به صحرا بردند بيان كند و او معذرت خواست و يعقوب
عليه السلام تقاضاى نقل قسمتى از آن را نمود، يوسف عليه السلام عرض كرد مرا نزديك
چاه بردند و گفتند پيراهنت را از تن بيرون كن، من گفتم از خدا بترسيد و مرا برهنه
نكنيد ناگاه كارد به روى من كشيدند و گفتند اگر پيراهن را بيرون نكنى تو را مىكشيم،
ناچار من پيراهن را كندم و آنها مرا برهنه به چاه انداختند. چون كلام به اينجا
رسيد يعقوب صيحهاى زد و بيهوش شد و چون به هوش آمد فرمود: قصّه را تمام كن، يوسف
عرض كرد تو را به خداى ابراهيم و اسحاق قسم مىدهم كه مرا معاف بدارى و يعقوب عليه
السلام اجابت فرمود.
در مجمع البيان روايت نموده كه يوسف عليه السلام به
پدرش عرض كرد از رفتار برادران با من، مپرس و از رفتار خدا با من بپرس و پس از طىّ
مذاكرات روى نياز به درگاه قادر بىنياز و كارساز كرد و به دعاى زير پرداخت.
شكر و تقاضاى يوسف عليه السلام
(رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ اَلْمُلْكِ وَ
عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ اَلْأَحادِيثِ فاطِرَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ أَنْتَ
وَلِيِّي فِي اَلدُّنْيا وَ اَلْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصّالِحِينَ؛[1]پروردگارا!
بخشى (عظيم) از حكومت به من بخشيدى و مرا از علم تعبير خوابها آگاه ساختى اى
آفرينندۀ آسمانها و زمين! تو ولىّ و سرپرست من در دنيا و آخرت هستى، مرا
مسلمان بميران، و به صالحان محلق فرما.)
نكات آموزنده و تربيتى دعاى يوسف عليه السلام
1 - در آيات نود و نه و صد، حضرت يوسف الطاف خداوند
را نسبت به خود بيان مىكند و به يكى از آداب دعا كه ذكر نعمتهاى خدا است، مىپردازد
و مىفرمايد پدرم! اين تعبير خواب من است كه قبلاً ديدم يازده ستاره و ماه و
خورشيد در برابرم سجده مىكنند و خداوند به من احسان و نيكى كرد كه مرا از