اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 62
فرزندان پیامبر خدا من را به
خوشرفتاری با مادر توصیه نموده است. مادر گفت:
خود او باید پیامبر باشد، زیرا چنین سفارشهایی
روش انبیاست.
زکریا گفت:
نه! او پسر پیامبر است زیرا بعد محمدﷺ دیگر
پیغمبری نخواهد آمد. مادر گفت: دین تو بهترین ادیان
است، آن را بر من عرضه کن! زکریا شهادتین را به او آموخت و او
نیز مسلمان شد و نماز خواندن را یاد گرفت و نماز ظهر و عصر و مغرب و
عشا را خواند. مادر بعد از مدّتی مریض شد، رو به پسر کرد و گفت: نور
دیدهام! آنچه
را به من آموختی تکرار کن! او شهادتین را برایش گفت. مادر شهادتین
را گفت و از دنیا رفت. صبحگاه مسلمانان او را غسل دادند و بر او نماز
خواندند و دفنش کردند.[1]
40. بیاحترامی
به وصیّ رسول اللهﷺ
امام
باقر7 و امام صادق7 توسّط
هشام به سوى مدينه تبعید شدند در اين ميان هشام بن عبد الملك نامهای توسّط
مأمورين حكومتى براى شهرها و روستاهاى بين راه فرستاد مبنى بر اين كه آن دو
بزرگوار، دروغ گو و مخالف اسلام هستند. كار آنها ايجاد تفرفه و
عداوت بين اهالى و گروههای مختلف مردم است، كسى آنها را به منزل
خود راه ندهد و هرگونه
معاشرت و معامله با آنان ممنوع است. از جمله شهرهاى بين راه، شهر مداين بود. قبل
از ورود امام به آنجا، نامه هشام به دست فرماندار مداين رسيد او
مردم را از هرگونه
ارتباط با امام منع كرد. امام صادق نقل میکند: چون ما نزديك
مداين رسيديم، دروازهها را به روى ما بستند و هر چه پدرم ايشان را موعظه کرد فایده نکرد
و آنان شروع به فحّاشى و ناسزاگویی كردند.
در نهايت چون
تبليغاتِ سوء بسيار بود با جسارت تمام گفتند: بايد از گرسنگى و تشنگى بميريد. بعد
از این برخورد، پدرم بالاى كوهى كه مُشرِف به شهر مداين بود