اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 61
39. سفارش به مهربانی و احترام مضاعف به مادر
زکریا بن
ابراهیم ابتدا مسیحی بود سپس مسلمان شد و برای مراسم حجّ
به سوی مکّه حرکت کرد. در آنجا به محضر امام صادق7 رسید
و عرض کرد: من مسلمان شدهام. حضرت فرمود: از اسلام چه دیدهای که به
خاطر آن مسلمان شدی؟ او گفت:این آیه موجب هدایت من
گردید که خداوند به پیامبر خود میفرماید: (مَا كُنْتَ
تَدْرِی مَا الْكِتَابُ وَ لاَ الْإِيمَانُ وَ لٰكِنْ جَعَلْنَاهُ
نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ) ای
پیغمبر! قبل از آن که وحی بر تو برسد نه میدانستی کتاب
چیست و نه فهم آن را داشتی که راه ایمان و شرع کدام است. لیکن
ما قرآن را بر تو وحی کردیم و معرفت آن را به تو آموختیم.
از مضمون
این آیه دریافتم، اسلام دین کاملی است زیرا
کسیکه
هیچ مکتب و مدرسهای را ندیده و درسی نخوانده، چنین سخنان جامعی
در امور مختلف از او ممکن نیست حتماً به حضرت محمّدﷺ از جانب
خدا وحی شده است. حضرت فرمود: به راستی خدا تو را هدایت کرده
است.
زکریا بن
ابراهیم به آن حضرت عرض کرد: پدر و مادر و خانوادهام همه
نصرانی هستند و مادرم هم نابینا است، در بین آنان تنها من
مسلمان شدهام ولی
هنوز با آنان زندگی میکنم. آیا میتوانم در ظروفشان
غذا بخورم؟ حضرت فرمود: آنان گوشت خوک میخورند؟ گفتم: نه.
حتی دست به آن هم نمیزنند. حضرت فرمود: با آنان هم غذا بشو! مانعی
ندارد سپس نسبت به مادر او تاکید نمود که خیلی به او مهربانی
کن و اگر مُرد او را به دیگری واگذار نکن «خودت او را دفن و کفن کن»
زکریا وقتی به کوفه بازگشت، به مادر احترام کرد و با او بسیار
مهربانی کرد، به او غذا میداد و لباس و سرش را میشست.
روزی مادر
به او گفت: پسر جان! تو سابقاً این طور با من مهربانی نمیکردی،
اکنون چه شده که اینگونه با من رفتار میکنی؟ زکریا
گفت: من مسلمان شده و مردی از
اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 61