اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 441
فريب
دادی ولی با این حال اميد است كه اسلام را بپذيری.
اعرابی
خندهای تمسخرآميز کرد و با لحنی تحقيرآميز
گفت: اين بچه را ببينید که چه میگوید،
امام حسن به او فرمود: تو با قوم بتپرست خود نشستيد و از روی
جهل، درباره پيامبر گستاخی کردید و گفتيد: محمّد ابتر «بینسل و
بیعقب» است همه اعراب با او دشمنند. اگر او كشته شود
«چون فرزندی ندارد» كسی خون او را طلب نمیكند و پنداشتی
كه اگر او را بكشی قومت معاش تو را تأمين میكنند از اين رو با اسلحه
به اينجا آمدی ولی در تنگنای سخت افتادی و چشمانت تيره و
تار شد و اينك با ترس و وحشت به اينجا آمدهای.
من اكنون از مسافرت تو خبر میدهم تو در شبی
ظلمانی در ميان طوفانی شديد حيران گشته و در تاريكی مرگ و وحشت
به سر میبردی و در فکر قتل پیامبر بودی و راه
طولانی پیمودی. ناگاه چشم باز كردی و خود را در نزد ما
ديدی در اين هنگام چشمت روشن شد و آرامش يافتی.
اعرابی گفت: ای پسر تو اين گفتار را از كجا
میگويی. از تيرگی قلبم پرده برداشتی و در همه جا همراه و
شاهد كارهای مخفی من بودی. تو بهرهای
از علم غيب داری. سخنان امام حسن که از درون آن فرد خبر میداد آن
چنان در اعرابی اثر كرد كه متمایل به قبول اسلام شد از اين رو پرسيد:
اسلام چيست؟
امام حسن فرمود: اسلام عبارت است از تكبير و گواهی
به يكتايی خدا و نبوّت محمّد. اعرابی همان دم مسلمان شد و در راه
اسلام پا برجا ماند. پيامبر اکرم آياتی از قرآن را به او آموخت او از پيامبر
اجازه خواست تا به ميان قوم خود برگردد و ماجرای خود را به آنها خبر
دهد. حضرت به او اجازه داد او نزد قوم خود بازگشت و ماجرای عجيب ملاقات با
پيامبر و امام حسن و گفتار معجزهآسا و شيرين وی را
برای قوم خود تعريف كرد... جماعتی از قومش تحت تأثير قرار گرفته و
همراه او نزد پيامبر
اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 441