responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 434

شنید برای ادای نماز از منزل بیرون رفت، شب دوّم نیز به همین ترتیب گذشت. چون شب سوّم هم به این‌گونه گذشت زیاد از قضیه آگاه گشت و به محضر رسول خدا رسید و عرض کرد: یا رسول الله! دستور فرمودید: دخترم را به جویبر تزویج کنم، با این که هم شأن ما نبود، اطاعت کردم و دخترم را به عقد جویبر در آوردم.

پیغمبر فرمود: مگر چه شده است؟ زیاد گفت: ما برای او خانه‌ای با تمام وسایل مهیّا کردیم، دخترم را به آن خانه فرستادیم. اما جویبر با قیافه‌ای غمگین با او روبرو شد، سپس ماجرای شب‌های گذشته را به عرض پیغمبر رسانید و عرض کرد: باز نظر، نظر شماست.

حضرت جویبر را به حضور خواست و به او فرمود: جویبر! مگر تو علاقه و میلی به زن نداری؟ جویبر گفت: یا رسول الله! مگر من مرد نیستم؟ اتفاقاً من به زن بیش از دیگران علاقه‌مندم. حضرت فرمود: من خلاف گفته تو را شنیده‌ام، می‌گویند: خانه‌ای با تمام لوازم برای تو تهیه کرده‌اند و همسرت دختر زیبایی است ولی تو تاکنون با عروس حتی صحبت هم نکرده و نزدیک او هم نرفته‌ای، علت این بی‌اعتنایی چیست؟

جویبر عرض کرد: یا رسول الله! هنگامی که وارد آن خانه وسیع شدم و تمام لوازم زندگی را در آن فراهم دیدم به یاد گذشته‌ام افتادم که چه روزهایی بر من گذشت و اکنون در چه حالی هستم! از این رو خواستم قبل از هر چیز شکر نعمت را بجا آورم، از این جهت شب‌ها را تا صبح مشغول تلاوت قرآن و عبادت گشتم و روزها را روزه گرفتم. ولی تصمیم دارم از امشب زندگی عادی را شروع کنم و رضایت همسر و خویشان او را جلب نمایم، دیگر از من شکایتی نخواهید شنید.

رسول خدا، زیاد را به حضور خواست و عین جریان را به اطلاع او رسانید. جویبر و ذلفا مدّتی با خوشی زندگی نمودند تا این که جهادی پیش آمد و جویبر با عزم

اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 434
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست