responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 430

سخنان بی‌پرده عبدالعزی در قبول آیین اسلام، عمو را به عملی ساختن تهدید خود وادار کرد. از این رو تمام اموال خود را از او گرفت، حتی پیراهنی که در تن داشت از تنش بیرون آورد او با بدن برهنه نزد مادر رفت و گفت: آهنگ مسلمانی دارم و از تو جز تن پوشی نمی‌خواهم مادر قطعه کتانی را به فرزند خود داد، او پارچه را گرفت و به دو نیم کرد و خود را با آن دو قطعه پارچه پوشاند و برای شرفیابی محضر پيامبر اکرم راهی مدینه شد.

او دلباخته حق و حقیقت بود، قلبی داشت لبریز از شور و هیجان، پاکی و خلوص، صمیمیت و صفا و مانند مرغی که از قفس آزاد شده و بال و پر گشوده، با سرعت می‌رفت تا هر چه زودتر به رهبر اسلام برسد و آزادانه از تعالیم حیات بخش او استفاده کند، خود را به شایستگی بسازد و موجبات سعادت واقعی و کمال انسانی خود را فراهم آورد.

بین الطلوعین در موقعی که مردم برای فریضه صبح گردِ هم آمده بودند وارد مسجد شد و نماز صبح را با پیامبر به جماعت خواند پس از نماز، پيامبر اکرمﷺ او را نزد خود طلبید و پرسید: تو کیستی؟ گفت: نامم عبدالعزی است و سرگذشت خود را به عرض رسول اللّه رسانید. حضرت فرمود: اسم تو از این به بعد، عبد‌اللّه است و چون پیامبر دید که او خود را با دو لباس پوشانده او را ذو البجادین «کسی که دو پارچه راه راه بر تن دارد» خواند و از آن پس بین مسلمانان به همان لقب شهرت یافت.

عبداللّه ذو البجادین برای شرکت در جنگ تبوک با دیگر سربازان در معیّت پيامبر اکرم از مدینه خارج شدند و در همان سفر شربت شهادت را نوشید. موقع دفنش پیامبر گرامی‌ به احترام او داخل قبر شد و جسد او را گرفت و با دست خود

اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 430
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست