اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 423
همه
پيمانها را فراموش نمودند.
چند سال
او در مكه گرفتار زندان و آزار بود و در آن مدّت، استقامت کرد و كوچکترين آثار
ذلت و شكست روحی از وی مشاهده نشد. رسول اكرم در مدينه برای
نجات او مكرر دعا میكرد. مسلمانان هم برای عياش
متأثر بودند تا سرانجام يكی از مسلمانان به طور پنهانی به مكه رفت و
با طرح نقشهای ماهرانه، موجبات فرار او را از زندان فراهم
نمود و به اتفاق هم به مدينه بازگشتند.[1]
15. غلامِ بيدار
دل
در زمان پيامبر اكرمﷺ
غلامی حبشى را به مكه آوردند و به يكى از اهالى مكه فروختند. غلام مدّتى با
مسلمانان هم صحبت شد و با عقايد دينى ايشان آشنا شد و چون اسلام را بر حق يافت،
نزد پيامبر رفت و مسلمان شد. پس از آن نزد مسلمانان رفت تا مسائل دينى خود را از
آنان بياموزد. روزى به رسول اكرم عرض كرد: پدر و مادرم به فداى شما! اى رسول خدا،
آيا خداوند آگاه و مطلع است؟
پيامبر فرمود: آرى خداوند همه چيز را میداند. خواه
آن چيز آشكار باشد خواه پنهان، خواه درگذشته واقع شده باشد يا در حال یا در
آينده. كردار باشد يا گفتار يا پندار، غلام چند لحظه فكر نمود و سپس عرض كرد: يعنى
موقعى كه من گناه مىكردم خداوند گناهان من را دیده است؟
پيامبر فرمود: بله، گناهان تو را ديده است. ناگهان آن غلام صيحهای
زد و بر زمين افتاد نالهای از روى پشيمانى بركشيد و سپس از
دنيا رفت.[2]
[1] .جوان از نظر عقل و احساسات، فلسفی،
علی، ج 2، ص 166.