اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 422
مقاومت
نمود، «عياش بن ابیربيعه» و نیز همسرش «اسماء
بنت سلامه» بود.
عياش، برادرِ مادری ابوجهل و حارث بود او در
موقعی قبول اسلام كرد که سنّش حدود سی سال بود و همسرش بيست سال داشت.
خانواده عياش از مسلمانی وی سخت به خشم آمده و برای آن كه او را
از پيروی پيامبر باز دارند، شكنجه و آزارش دادند ولی موثر واقع نشد و
او همچنان در آيين مقّدس اسلام ثابت قدم ماند. عياش و همسرش به همراه جمعی
از مسلمانان با موافقت پيامبر اكرم به حبشه مهاجرت نمودند ولی زودتر از
ديگران به مكه بازگشتند و مجدد گرفتار آزار مشركين شدند تا هجرت پيامبر پيش آمد و
مسلمانان به مدينه مهاجرت نمودند و از گزند دشمنان آسوده ماندند.
موقعی كه اسماء مادر عياش از مهاجرت پسرش آگاه شد،
قسم ياد كرد كه تا عياش برنگردد، سر خود را روغن نزند و در سايه ننشيند. ابوجهل و
حارث به مدينه مسافرت نمودند و سوگند مادر را به عياش خبر داده و گفتند: تو از همه
فرزندان، نزد مادر عزيزتری و به دينی عقيدهداری
كه نيكی به والدين را سفارش كرده است.
پس به مكه برگرد و خدای خود را در مكه عبادت كن،
همانطوركه اكنون در مدينه عبادت
میكنی! عياش برای مادر متأثر شد و گفتههای
برادران را تصديق كرد و از آنان عهد و پيمان گرفت كه اگر به مكه آمد به او خيانت
نكنند تا در آرامش و امنيت نزد مادر بيايد.
طبق همين قول و قرار از مدينه حركت كرد وقتی از شهر
دور شدند، آزار و اذيّت شروع شد. كتف عياش را بستند و به همان وضع خاص، او را در
روز روشن وارد مكه نمودند و به صدای بلند فرياد زدند: «ای مردم مكه!
با نادانهايی كه به اسلام گرويدهاند، اين
طور با خشونت رفتار كنيد، چنان كه با سفيهان چنين رفتار میکنید.
سپس او را در يك اتاق بدون سقف در سختترين شرايط زندانی كردند و
اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 422