responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 411

انگیز بود و با فکر و اندیشه دریافتم آیین آن‌ها بهتر از آیین پدران ماست. پدرم گفت: آیین پدرانت بهتر است. گفتم: نه! دین آن‌ها بهتر است. آن‌ها خدا را پرستش می‌کنند و به درگاهش عبادت می‌کنند ولی شما آتشی را می‌پرستید که با دست خود آن را روشن ساخته‌اید. هرگاه دست بردارید خاموش می‌گردد.

پدرم ناراحت شد و آن روز من را زندانی کرد و به پایم زنجیر بست. بعد از این ماجرا به مسیحیان پیغام دادم: من آیین آن‌ها را پذیرفته ام، مرکز این دین کجا است؟ گفتند: در شام است. گفتم: هر گاه کاروانی از شام آمد به من اطلاع دهید تا همراهشان به شام بروم. کاروان تجاری از شام آمد من از بند پدر گریختم و همراهشان به شام رفتم در مکتب اسقف‌های مسیحی پرسیدم: بزرگ‌ترین عالم دین مسیح کیست؟

گفتند: اسقف رییس کلیسا، به حضورش رسیده و گفتم: می‌خواهم در خدمت شما باشم من را تعلیم و تربیت کنید. او هم پذیرفت مدّتی در محضر وی به کسب و دانش پرداختم. او آدمی‌دنیا دوست بود. چندان مورد رضایتم نبود و بعد از مدّتی چشم از جهان فرو بست.

جانشین او آدمی ‌زاهد و متّقی بود، مدّتی با میل و رغبت نزدش ماندم، ولی طولی نکشید که او هم از دنیا رفت. پیش از فوتش از او راهنمایی خواستم که بعد از فوت تو نزد چه کسی بروم. گفت: فرزندم من دانشمندی را در موصل سراغ دارم که مرد وارسته‌ای است. پس از فوت من نزد او برو! من به موصل رفتم. محضر آن دانشمند رسیده و گفتم: فلانی من را به شما معرفی کرده است.

مدّتی نزد ایشان بودم، مرگ او هم فرا رسید قبل از فوتش به او گفتم: اگر شما مردید نزد چه کسی بروم؟ گفت: فرزندم شخص شایسته‌ای را سراغ ندارم جز آن که مردی در نصیبین است او انسانی لایق است پیش او برو! پس از فوت او به نصیبین رفتم و

اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 411
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست