اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 292
وقتى كه
ثروتت تمام شود، به رنج و دشوارى مىافتى و پشيمان خواهى شد. لکن آن
پسر كه غرق در عيش و نوش و غافل از سرانجام كار بود، نصيحت من را نپذيرفت و به من اعتراض كرد و
گفت: آسايش زندگى حاضر را نبايد به خاطر رنج آينده به هم زد، اگر كسى چنين كند
برخلاف شيوه خردمندان رفتار كرده است. «اين نقد بگير و دست از آن نسيه بدار.»
خــداونـدان
كـــام و نيكبختــى چرا سختى خورند از بيم سختى؟
ديدم نصيحت من را نمىپذيرد و
دم گرم در آهن سرد او بیاثر است. همنشينى با او را ترك
كردم و ديگر نصيحتش نكردم و به گفتار حكيمان فرزانه دلبستم كه
گفتهاند: (بلغ ما عليك،
فان لم يقبلوا ما عليك) آنچه بر
عهده تو است برسان، اگر از تو نپذيرفتند بر تو خرده گيرى نيست.
مدّتى از اين ماجرا گذشت، همانگونه كه
من پيشبينى مىكردم، همانطور شد، آن فقير زاده
تازه به دوران رسيده بر اثر عياشى و اسراف آنچه را داشت نابود كرد، كارش به جايى
رسيد كه ديدم لباس پر وصله و پاره پاره پوشيده، لقمه لقمه به دنبال غذاست تا آن را
براى شبش بيندوزد، با ديدن آن وضع نكبتبار خاطرم دگرگون
شد، ولى ديدم از مردانگى به دور است كه اكنون نزدش بروم و با سرزنش نمك بر زخمش
بپاشم، پيش خود گفتم:
حريف
سفله اندر پاى مستى نينــديشــد ز روز تنگــدستـى