اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 287
بود و به
او گفت: اى ابوبكر آيا چنین چیزی در كتاب خدا است كه دخترت از
تو ارث ببرد و من از پدرم ارث نبرم؟ ابوبكر گريه كرد و اشكش جارى شد، سپس از منبر
پایين آمد و نامهاى در خصوص واگذارى فدك به فاطمه داد، ولی بعد مجدّد
از این کار منصرف شد. [1]
نکته: «ارث» در آیه شریفه(یُوصیکُمُ
اللّه فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَیَیْن)مطلق
است و مقیّد به قید خاصی مثل نبوّت نشده است لذا دليلى ندارد كه
مفهوم آيه را محدود كنيم و بگوییم: فرزندان پیامبران ارث
نمیبرند. ضمن این که این امر با عدالت و حکمت خداوند هم سازگار
نیست که هر کس از دنیا برود فرزندانش از او ارث ببرند ولی
فرزندان انبیای الهی خصوصا فرزندی که جانشین او است
از او ارثی نبرد.
علاوه بر این اگر ملتزم شویم
که پیامبران فقط علوم خود را به ارث میگذارند و
از خود هیچ مالی را به ارث نمیگذارند و
بعد از فوتشان اموالشان متعلق به بیت المال و مسلمانان است نه فرزندان و
همسران آنان، لازمه این کلام (إنَّا
مَعَاشِرَ الأنبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ) آن است
که بعد از فوت رسول الله همه زنان پیامبر نعوذ بالله غاصب بوده باشند.
زیرا خانههای رسول الله با همه وسایل موجود در آن
از اموال پیامبر بوده و در اختیار همسران پیامبر بوده است.
طبق این کلام برای هیچ
یک از همسران و فرزندان پیامبر تصرف در هیچ یک از اموال پیامبر
«اعم از خانه و وسایل زندگی» جائز نبوده است بلکه طبق این قول
حتی تصرف زنان و فرزندان انبیای سلف هم در اموال و خانه و
زندگی پیامبران به مجرد فوتشان جائز نبوده است و اگر برای
یک لحظه هم بعد از فوت پیامبر در خانه او باقی مانده باشند غاصب
محسوب شده و فعل حرامی را مرتکب شدهاند و
حال آن که هیچ کس چنین حرفی را نزده و از کسی هم نقل نشده
که بعد از فوت پیامبران
[1].[430]
سيره حلبى، ج 3 ص 391، تفسير نمونه، ج 15، ص: 426.
اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 287