اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 286
مال
اختصاصی رسول اللّه است.
پس از رحلت رسول خدا، وقتی ابوبکر بر مسند خلافت
نشست؛ عامل رسول اللّه را از فدک، بیرون راند. فاطمه h نزد ابوبکر
آمد و فرمود: ارثی که از ناحیه پدرم رسول خدا رسیده، به من
برگردانید. ابوبکر گفت: پیامبران از خود ارث نمیگذراند. (إنَّا
مَعَاشِرَ الأنبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ) حضرت
فاطمه فرمود: آیا سلیمان از پدرش داود ارث نبرد؟ خداوند میفرماید:
(وَ وَرِثَ
سُلَیْمانُ داودَ) ابوبکر خشگمین
شد و گفت: پیامبر ارث نمیگذارد.
حضرت فاطمه دوباره فرمود: آیا حضرت زکریا در
دعا به خدا عرض نکرد: به من فرزندی عطا فرما تا وارث اموال من باشد: (هَبْ لی
مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً وَ یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ
یَعْقُوب) زكريا
چون فرزندی نداشت، میترسید پسر عموهايش وارثش
شوند (إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِی
مِنْ وَرائي) لذا از
خدا درخواست کرد فرزندى به او بدهد كه وارثش شود بديهى است كه ترس از ارث در
اموالش داشت که نکند پسر عموهایش در راههای
نامشروع مصرف کنند نه ترس از ارث نبوت! زيرا او مىدانست كه اشخاص ناشايسته به اين
مقام نمىرسند.
ابوبکر باز سخن قبل خود را تکرار کرد. حضرت فاطمه در جواب فرمود:
آیا خدا در قرآن نمیفرماید: (یُوصیکُمُ
اللّه فی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الاُنْثَیَیْن) شما را در
مورد فرزندانتان، سفارش میکنم که برای فرزند پسر، مطابق
نصیب دو دختر قرار بدهید. ابوبکر حاضر نشد که فدک را به فاطمه
تسلیم کند و به طور قاطع و مکرّر میگفت: پیامبر
از خود ارث نمیگذارد. [1]
در سیره حلبی از کتب تاریخی معتبر
اهلسنت آمده که ابوبکر از کار خود پشیمان شد و آن
هنگامی بود که فاطمه مجدّد نزد ابوبكر آمد در حالى كه او بر منبر
[1]. کشف الغمه، بهاء الدين
علی بن عيسى الإربلي ، ج 2 ص 37.
اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 286