اسم الکتاب : جلوههای دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید الجزء : 1 صفحة : 245
در آن
روز شادمان باشد، روزی است كه خدا به او توفیق صدقه و نيكی و
نفع به برادران دينی بدهد، امروز من ده نفر از برادران دينيم را که
همگی بیبضاعت و عيالمند بودند پذيرايی كردم
به هر يك مقداری كمك نمودم از اين رو شادمانم.
حضرت فرمود: به جان خود سوگند، اين شادمانی
برای تو شايسته است. به شرط اين كه آن عمل را نابود نكرده باشی يا
بعداً آن را نابود نكنی. عرض كرد: چگونه ممكن است از بين ببرم با اين كه من
از شيعيان خالص شما هستم؟
حضرت فرمود: هم اكنون نيكی و كمك به برادران خود را
نابود كردی. او پرسيد: به چه چيزی از بين بردم؟ امام اين آيه را قرائت
فرمود: (لٰا تُبْطِلُوا
صَدَقٰاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذیٰ).[1]
ای كسانی كه ايمان آوردهايد صدقات خود را با منّت گذاردن
یا آزار رساندن به دیگران باطل نكنيد. آن مرد عرض كرد: من به
اشخاصی كه به آنها كمك نمودهام، نه
منت گذارده و نه آنان را آزردهام.
حضرت فرمود: خداوند در آيه شریفه نفرمود: تنها آزار
رساندن به كسانی كه به آنها صدقه دادهايد
اعمال حسنه شما باطل میکند بلکه منظور هر نوع
اذيّتی است مطلقاً «خواه اذیت به فردی باشد که به او صدقه داده
یا به او خدمتی کردهاید خواه اذیت به
دیگران، به طور کلی آزار دیگران کارهای خیر را باطل
میکند» و تو در این لحظه من را آزردی با
همين سخنت كه گفتی: من از شيعيان خالص شما هستم! «خود را بزرگ دانسته و در
جایگاهی قرار دادی که شایسته نبودی» و با این
کار صدقه خود را باطل كردی، میدانی شيعه
خالص كيست؟ مرد با تعجّب عرض كرد: نه. حضرت فرمود: افرادی مثل سلمان، ابوذر،
مقداد و عمار، تو خود را با چنين اشخاصی برابر دانستی و با اين سخن ما
را آزردی؟
عرض كرد: استغفر الله و اتوب اليه، پس من چه بگويم؟ حضرت
فرمود: بگو: من