responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 211

هم آنان را به برادر سوّمی که بزرگ‌تر از او بود، راهنمایی کرد. هنگامی که پیش او آمدند با این که بزرگ‌تر از آن دو برادر بود، دیدند که وی در ظاهر از آن دو برادر دیگر، کوچکتر به نظر می‌رسد. از او پرسیدند: چگونه برادر کوچکتر، پیرتر و برادر بزرگ‌تر جوانتر است؟

او در پاسخ گفت: برادر کوچکم زنی تندخو و بداخلاق دارد که پیوسته او را ناراحت کرده و شکنجه می‌دهد، ولی وی در برابر اذیت و آزارش شکیبایی می‌کند، از ترس این که مبادا، گرفتار بلای دیگری گردد که نتواند در برابر آن صبر کند. از این رو او در سیما شکست خورده و پیرتر از من به نظر می‌رسد اما برادر دوّم من همسری دارد که گاهی او را ناراحت و گاهی خوشحال می‌کند، بدین جهت نسبت به اوّلی جوان‌تر مانده ‌است و اما من همسری دارم که همیشه در کنار من است، همیشه من را شاد و خوشحال نگاه می‌دارد. از وقتی که با او ازدواج کرده‌ام، تاکنون ناراحتی از جانب او ندیده‌ام، جوانی من به خاطر او است.

آنان جریان را برای برادر سوم نقل کردند او در جواب گفت: شما هم‌اکنون بروید و قبر پدر را بشکافید و استخوان‌هایش را خارج کنید و بسوزانید، سپس بیایید تا درباره شما قضاوت کنم و حقّ را از باطل جدا سازم. فرزندان مرد ثروتمند برگشتند تا گفته‌های او را انجام دهند.

هر سه برادر با بیل و کلنگ وارد قبرستان شدند، وقتی که دو برادر تصمیم گرفتند که قبر پدر را بشکافند، پسر کوچکتر گفت: قبر پدر را نشکافید من حاضرم سهم خود را به شما واگذار نمایم. پس از آن برادران نزد آن مرد برگشتند و قضیه را به او گفتند وی پاسخ داد: این کار شما در اثبات مطلب کافی است، بروید مال را نزد من بیاورید.

· امام باقر7 بعد از نقل این داستان فرمود: هنگامی ‌که مال را آوردند، مرد قاضی

اسم الکتاب : جلوه‌های دلنواز ماه المؤلف : ابن حسینی، سعید    الجزء : 1  صفحة : 211
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست