مجهولات
مىپردازد. بر این اساس، عقل به معناى قوه استنباط گزارههاى نظرى از قرآن
به کار میآید.[1]
عقل به
معناى قوّه مستقل در ادراك حسن و قبح و قوه تشريع بشمار رفته است. همچنین عقل به معناى ادراك نظرى و قوه تأویل بخشی به ظواهر بهعنوان
مدرِك در تفسيرِ قرآن است كه اختصاص به تفسير شيعى و معتزلى باکمی تفاوت در
تلقی دارد. [2]عقل، «مصباح»
و ابزار شناخت و گاه خود منبع شناخت، «معيار» ارزيابى پارهاى از معارف دينى، «مفتاح»
دستيابى به بخشى ديگر از آنها، به شمار مىرود.
مفسری
که عقل را بهمثابه ابزار تفسیر میبیند بهظاهر آیات و
مدلول صریح آنها و یا شواهد نقلی اکتفا نمیکند بلکه به
تحلیل علمی آنها بر پایه اصول معتبر زبانشناسی و معناشناسی
میپردازد و به دنبال کشف ابعاد گوناگون معانی قرآنی، لوازم و
نتایج آنها در ابعاد مختلف است.[3]
[1] - فتح الله نجارزادگان، تفسير تطبيقى، ص 133-۱۳۴.
عقل دردرک مجازهاى عقلى قرآن كريم نقش بسزایی دارد. به عنوان نمونه
درآیه «... فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ
مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً ...؛ (بقره
۶۰) بايد جمله «فضرب بعصاه الحجر، پس باعصايش بر سنگ زد» درتقدير گرفت
زيرا شكافته شدن دوازده چشمه ازآن سنگ پس اززدن عصا به آن است و قرآن آن را نگفته
و به بداهت عقلى و اگذاشته است.