دست دادن
چيزى است[1]. راغب معتقد است كه معناى اصلى اين واژه، تأخر از شىء و واماندگى از آن
است؛ چون تأخر عصاره ضعف و سستی است و در عرف، اين واژه به معناى نـاتوانى
از انجـام كـارى و متضـاد قدرت به كار میرود.[2]
ابن فارس
گوید که «عجز» دو اصل دارد: اولی بر ضـعف دلالـت مـیکنـد؛
میگویند: «أعَجِـزَنی فلان» وقتی از وصول و ادراک او
عاجز شوند. اصل دیگـر، عَجُـز و بـه معنـي قسمت مؤخرشی است.[3] اصطلاح إعجاز از اصل اول گرفتهشده و بـه ایـن معنا اسـت کـه فـرد، چیـزي بیاورد که دشمنش را عاجز گرداند[4]. درهرصورت، اعجاز در لغت به معنـاى نـاتوان کردن و عاجز ساختن است.
«تاء» در
کلمۀ معجزه برای نقل از حالت وصفی به حالت اسمی است
یا ممکن است این تاء برای مبالغه باشد؛ یعنی
چیزی که خیلی عجز ایجاد میکند و کسی
توانایی مقابلۀ با آن را ندارد.[5]
[1] - محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس
المحیط، بیروت: دار الکتب، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج
۲، ص ۲۹۰
[2] - حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات راغب،
ص ۵۴۷. «عجز الانسان: مؤخره و به شبه مؤخر
غیره. العجز اصله التأخر عن الشیء»
[3]
- احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج
۴، ص ۲۳۲-۲۳۳؛ «العَجُزُ: مؤخَّر
الشيء» اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغه و صحاح
العربیه (محقق: احمد بن عبدالغفور) بیروت: دارالعلم
للملایین، چاپ اول، ۱۳۷۶، ج3؛
ص۸۸۳
[4] - فخر الدین بن محمد طریحي، مجمع البحرین،
محقق/مصحح: احمد حسینی اشکوری، تهران: مرتضوی،
۱۳۷۵، چاپ سوم، ج ۴، ص ۲۴
[5]۵- مسعود
بن عمر، تفتازانى، شرح المقاصد، قم: منشورات الشریف الرضی چاپ: اول،
1409ق. ج ۵، ص ۱۱