است؛ نه اینکه
فقط آن حضرت توان انجام دادن آنها را داشته است. تكرار «بِإذنِ
الله» براي جلوگيري از توهّم تثليث و فرزند خدا بودن
و نيز براي نشانه دانستن آن معجزات براي رسالت اوست.[1]
هفتم) قرآن
گزیده و به ایجاز سخن میگوید و اشاره نکردن بر
مطلبی، دلالت بر واقع نشدن آن ندارد. چنان چه درباره دعاها نیز قرآن
تنها به خود دعا اشارهکرده و از استجابت آن چیزی نگفته است. [2]
هشتم)
مفسرانی چون طبرسی، فخر رازی، بیضاوی، ابن حیان،
آلوسی ابن عاشور برخلاف المنار وقوع معجزه را پذیرفتهاند. [3]
نهم) دلالت
لفظی آیه بر اموری مانند قرائن لفظی، عقلی،
سیاق آیه و مانند آن استوار است. بنابراین، عدم ذکر معجزات حضرت
عیسی (ع) در عهدین،
دلالت لفظی آیه مورد بحث را نفی یا تضعیف نمیکند
همچنان که ذکر آنها در عهدین نیز در فرض عدم دلالت آیه،
نمیتواند برای آیه موردبحث دلالت ساز شود.[4]
[2] - شادی نفیسی، عقلگرایی
درتفاسیر قرن چهاردهم، ص ۲۱۰. نفیسی می
نویسد که آیا عبده بر این باور است که قرآن پس از نقل
عقاید باطل، سخنی بر رد آن نیز میآورد یا
این که چنین باوری ندارد؟ آیا نقل مطلبی درقرآن
بدون اظهار نظر درباره آن، با حکمت و هدفداری قرآن سازگار خواهد بود؟ هر
پاسخی که در این موضوع گفته شود، در بحث از معجزات حضرت
عیسی (ع) و شیوه بیان قرآن
در خصوص آن نیز صادق خواهد بود. همان.