فرشتگان به حضرت زکریا بشارت دادند که
خداوند به وی فرزندی پارسا که پیامبری از شایستگان
باشد، عطا میکند و حضرت از خداوند نشانهای خواست. قرآن میفرماید: «قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِي
آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ إِلَّا رَمْزًا
و اذْكُرْ رَبَّكَ كَثِيرًا و سَبِّحْ بِالْعَشِيِّ و الْإِبْكَارِ»[1]
عبده
وقوع حادثه خارقالعاده را نمیپذیرد و بیان میدارد که
زکریا بهمقتضای طبیعت بشری دوست داشت که زمان عطا و بخشش
الهی برایش مشخص شود تا قلبش آرام گردد و خانوادهاش را به آن بشارت
دهد. پس از کیفیتش پرسید و پس از شنیدن جواب، از خدا
خواست که او را به عبادتش اختصاص دهد تا شکرگزاری کند و اتمام
شکرگزاری نشانه و علامتی بر رسیدن به مقصود باشد. در این
هنگام امر شد که سه روز با مردم سخن نگوید و در این مدت ذکر و
تسبیح خدا را بهجای آورد و در صورت نیاز با اشاره با مردم سخن
بگوید و در این عمل، برای خانوادهاش بعد از گذشت سه شب
بشارتی خواهد بود.[2]
رشید
رضا بعد از انتقاد از ابن جریر در نقل روایات بیاساس دو قول را
مطرح میکند:
اول) مشهور
معتقد است که حضرت زکریا (ع) با عارضهای
که بر زبانش پیش آمد از سخن گفتن با مردم عاجز شد و این حادثه
غیرعادی و معجزه بوده است.
[1] -آل عمران ۴۱. زکریا عرض کرد: «پروردگارا! نشانهای برای
من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است که سه روز، جز به اشاره و رمز، بامردم سخن
نخواهی گفت. پروردگار خود را بسیار یاد کن! و به هنگام صبح و
شام، او را تسبیح بگو!