هفتم) اگر ممكن باشد كه خدا بهعنوان كاری خارقالعاده فرد بیهوش (سَبات)
را بعد از صدسال به حال آورد، چرا جايز نباشد كه بهعنوان كاری خارقالعاده،
مرده صدساله را زنده كند؟ بين خارقالعادهها فرقى نيست و دلیلی بر محال بودن زنده كردن مردگان در دنيا وجود ندارد.[1]
هشتم)
آیه ۲۴۳ و ۲۵۹ بقره بر زنده شدن مردگان
در دنیا دلالت دارد و یکی از مستندات بحث رجعت است. رجعت و
بازگشت گروهی از انسانها به دنیا پس از مردن مستلزم هیچگونه
محذور عقلی نیست و در مواردی نیز واقعشده است. مسئله
رجعت به جهان مادّی با مسئله حیات مجدّد در روز رستاخیز کاملاً
مشابهت دارد. رجعت و معاد دو پدیده همگون هستند، با این تفاوت که رجعت
محدودتر بوده، قبل از قیامت به وقوع میپیوندد و افراد خاصی
بعد از مردن به این جهان بازمیگردند اما در معاد همه انسانها برانگیختهشده،
زندگی ابدی خود را آغاز میکنند. بنابراین، کسانی
که امکان حیات مجدّد در روز رستاخیز را پذیرفتهاند، باید
رجعت را که زندگی دوباره در این جهان است، ممکن بدانند.[2]
نهم) ازنظر
عقلی هیچگونه استبعادی در اماته این شخص وجود ندارد تا
مجبور شویم از ظاهر آیه دستبرداریم. به نظر میرسد اعتقاد عبده به محال بودن زنده شدن
مردگان در دنيا، روش وی در پرهیز از روایات، بیتوجهی
به نظر دیگر مفسران و تأکید بر هدف آیه باعث شدند که عبده به تأویل
آیه روی آورد و رشید رضا نیز احتمال تمثیل دهد با
این بیان که تفاوتی ندارد آیه بر وقوع حادثهای
خارق عادت و معجزه دلالت کند و یا در مقام بیان قصه و
تمثییل و تخیل باشد.