وارد
بیابانی شدند. بنیاسرائیل به موسی (ع) گفتند که ای موسی (ع) تو ما را در این بیابان خواهی
کشت؛ برای اینکه ما را از آبادی به بیابانی آوردهای
که نه سایهای است، نه درختی و نه آبی. پسازآن به اعجازحضرت
موسیعلیهالسلام،
روزها ابری بر سرشان سایه میانداخت و شبها «من» بر
گیاهان و پرندهای (مرغ بریان) بر سفرههایشان قرار میگرفت.[1]
رشید
رضا در تعریف «من» مینویسد
که ماده سفیدی بود که از آسمان نازل میشد. ماده لزج و شیرینی که شبیه عسل است و همانند
شبنم بر روی سنگها و برگ درختان مینشست و خشک و منجمد میگشت
و ترنجبین نیز از آن جمله است که مفسران «من» را به آن و سلوی
را به بلدرچین تفسیر کردهاند.[2]
وی از
«دکتر بوست» نقل میکند که در
کتاب مقدس این «من» متفاوت از «من» طبی که عصارهای از درخت
دردار است، در نظر گرفتهشده است. رشید رضا بعد از ذکر دلایل دکتر
بوست مینویسد که او میخواهد ثابت کند که این «من»
عجیب، معجزه یا کرامتی برای حضرت موسی (ع) بوده است. ما منکر این نیستیم
که خداوند به حضرت موسی (ع)
برای احتجاج قومش و اصلاح آنها معجزات زیادی داد. معجزه بودن
«من» در کثرت آن است بهگونهای که برای هزاران نفر کافی بود و
برایشان حکم نان را داشت اما عنایت ویژه پروردگار بر آنها
این بود که موسی (ع) را
برانگیخت تا ایشان را از رنج و ذلت مصریان و فرعونیان دور
سازد و این خود معجزه بزرگی است که از هزاران معجزه بهتر است.
بیشترِ مفسران «من» را همان ترنجبین گرفتهاند
اما سلوی (بلدرچین) پرندهای آسمانی
است که از آفریقا مهاجرت کرده
[1] - علی بن ابراهیم قمی، تفسیر
قمی، تحقیق سید طیب موسوی جزایری، قم،
دارالکتاب، ۱۳۶۳ش، چاپ سوم، ج1، ص48 .