همچنين زندگى و حيات
با خبر يار در لذّتبخشى مشتركند امّا زندگى در لذّتبخشى كاملتر از خبر يار است،
بدين لحاظ از باب مبالغه لفظ حيات را براى خبر يار استعاره آورده است.
فصل پنجم:
كنايه
كه داراى دو
بحث است:
بحث اوّل-
حقيقت معناى كنايه
هر گاه لفظى
به كار رود و معنايى غير از معناى قراردادى لفظ منظور باشد دو صورت دارد:
1- هنگام به
كار بردن لفظ در معناى ثانوى، يا معناى اصلى را در نظر داريم يا نداريم [1]، اگر معناى
اصلى را هم در نظر داشته باشيم كنايه ناميده مىشود مانند اين سخن: «فلان شخص غلاف
شمشيرش بلند است، فلانى خاكستر زير ديگش زياد است» در مثال اوّل منظور از بلندى
غلاف شمشير معناى حقيقى آن نيست بلكه منظور لازمه بلندى غلاف يعنى بلندى قامت است.
در مثال دوّم مقصود فراوانى خاكستر نيست بلكه منظور لازمه آن يعنى پخت و پز زياد
براى پذيرايى مردم است. اين نوع كنايه را كنايه در مفردات مىگويند.
گاهى كنايه
به صورت مركّب به كار مىرود و كنايه مركّب اين است كه به جاى اثبات يك معنى براى
متعلّق شيئى، چند معنى براى متعلّق آن ثابت كند مانند سروده شاعر:
شاعر
مىخواسته است اين صفتها را براى ممدوح خود به صراحت ثابت كند، از آن عدول كرده و
به شكل كنايه آورده و آن را به منزله قبه برافراشته طرح كرده و از اين قبيل است
ضرب المثل معروف عرب: «بزرگوارى ميان جامههاى او
[1]
وقتى معناى اصلى را با معناى ثانوى در نظر نداشته باشيم مجاز نام دارد كه بعدا بحث
خواهد شد.
[2]
جوانمردى، بخشندگى وجود در قبهاى قرار دارد كه بر روى سر ابن حشرج افراشته شده
است.