اسم الکتاب : مباني فقهي حكومت اسلامي المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 131
كه "اين روايت صحيح است برحسب نظر بخاري و مسلم ."[1]
از اين روايت استفاده ميشود كه پيامبراكرم 6 جمله "من كنت مولاه فهذا علي
مولاه" را فقط در جريان غديرخم ذكر نكرده اند بلكه در موارد ديگر نيز براي تثبيت
ولايت حضرت علي (ع) آن را تكرار فرموده، چنانكه حديث ثقلين نيز در موارد
متعدد از آن حضرت روايت شده است .
اين بدان جهت است كه امت از قرآن و عترت پيروي نموده و هرگز آن دو را به
فراموشي نسپارد. و نيز از اينكه پيامبراكرم در ابتدا به آيه شريفه (النبي اولي
بالمؤمنين) اشاره نموده و اولويت خود را بيان ميدارد، استفاده ميشود كه مراد از
اولي و مولي يكي است و آن حضرت درصدد است همان ولايت و اولويتي را كه
خداوند سبحان براي وي قرار داده است براي حضرت علي (ع) نيز تثبيت بفرمايد،
وگرنه لزومي نداشت كه حضرت به اين آيه استناد كند، و آن عمل بيهوده و لغوي
محسوب ميشد. ان شاءالله در آينده معناي لغوي ولي و مولي از ديدگاه اهل لغت
مورد بحث قرار خواهد گرفت .
و نيز در جمله پيامبراكرم كه فرمود: "من كنت مولاه فعلي مولاه - هركه من مولاي
اويم پس علي مولاي اوست ." در ابتداي نظر دو احتمال وجود دارد: يكي اخبار
يعني خبردادن، و ديگري انشاء; اخبار بدان جهت كه پيامبراكرم 6 درصدد است
خبر دهد كه خداوند سبحان علي را ولي و اولي به تصرف در امور مؤمنين قرار داده
است، و انشاء از آن رو كه شخص آن حضرت علي (ع) را با بيان اين جمله به خلافت
و ولايت منصوب ميفرمايد، گرچه آنچه با مذهب ما شيعه اماميه موافق تر است و
از ظاهر آيه تبليغ (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك) كه در اين رابطه نازل
شده است نيز استفاده ميگردد همان احتمال اول است، چنانكه اين معنا پوشيده
نيست .
ابلاغ خلافت اميرالمؤمنين (ع) توسط پيامبراكرم 6
در ادامه بحث از اين آيه بجاست همين جا مطالبي [درباره خلافت و ولايت
اميرالمؤمنين علي (ع)] متذكر شويم .
برادران سني مذهب ما ميگويند: پيامبراكرم 6 در طول حيات خويش وصيت
نكرد و كسي را به عنوان خليفه و جانشين براي خود مشخص ننمود، به همين
جهت مردم پس از وفات آن حضرت در سقيفه اجتماع نموده و بعد از منازعه و
كش مكشي كه بين مهاجرين و انصار بر سر مسأله خلافت به وقوع پيوست، بالاخره
با پيشقدمي پنج نفر يعني عمر بن خطاب، ابوعبيده جراح، اسيد بن حضير، بشير