اسم الکتاب : اسلام دين فطرت المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 199
طريق كنند.[1] فعاليت انبيا براي جذب مردم به بندگي خدا و در يك كلام هدايت
آنان بود، و در اين ميان گزينشي عمل نمي كردند. همه افراد جامعه مخاطب آنان
بودند.
به عنوان نمونه زماني كه خداوند موسي (ع) و هارون (ع) را به رسالت برگزيد، به
آنان دستور داد تا شخصي مثل فرعون را نيز مشمول دعوت خود قرار دهند و نزد او
بروند و وي را موعظه كنند و به نرمي با وي سخن بگويند شايد متذكر شود و يا از
خدا بترسد: (فقولا له قولا لينا لعله يتذكر أو يخشي).[2] از اين فرمان استفاده
ميشود كه اولا: همه انسانها گرچه شقي ترين آنها محتاج دعوت انبيا هستند و
رسالتمندان الهي نبايد از اين مهم غفلت كنند; و ثانيا: دعوت با نرمي و لطافت چه
بسا كه در قلب هاي فرعوني هم تأثير بگذارد و آنها را متنبه و يا خدا ترس كند.
انبيا در راستاي انجام وظيفه خود، از بشارت و انذار استفاده ميكردند و مردم را
از كار بد و گناه برحذر ميداشتند و عاقبت شوم و ناگوار گناه و كفر را يادآوري
ميكردند (انذار)، و به صالحان و مؤمنان و همه كساني كه در تلاش براي انجام
اعمال صالح هستند نويد ميدادند (بشارت). آنان هيچ گاه از امر دعوت توحيدي
خود لحظه اي غفلت نمي كردند. كتك ميخوردند، تبعيد و آواره ميشدند و گاهي
عناصري خيره سر آنان را به شهادت ميرساندند; اما تبليغ و دعوت مردم به بندگي خدا
همواره ادامه داشت .
پيامبران در تبليغ خود به نرمي و لطافت سخن ميگفتند و تلاش ميكردند كه
مردم را با برانگيختن احساسات انساني به سوي خدا جذب كنند. خداوند درباره
پيامبر گرامي اسلام 6 فرموده است : "به سبب رحمت خداوند با آنان نرم خو
هستي ; و اگر خشن و سخت دل بودي هرآينه از اطرافت پراكنده ميشدند.": (فبما
رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك ).[3] پيامبران
انسانهايي مقاوم بودند كه در راه هدف خود سر از پا نمي شناختند. (و كأين من نبي
قاتل معه ربيون كثير فما وهنوا لما أصابهم في سبيل الله و ما ضعفوا و ما استكانوا والله