اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 200
يعني چنين نيست كه معدوم بوده و بعد موجود شده باشد. ما موجودات
معدوم بوده ايم و بعد موجود شده ايم، اما خداوند موجودي است كه وجودش
مسبوق به عدم نيست .
از بعضي شرحها استفاده ميشود كه معناي اين دو عبارت : "كائن لا عن حدث،
موجود لا عن عدم" يكي است ; اما ابن ابي الحديد و بعضي از شارحان ديگر فرق
قائل اند و گفته اند كه : "كائن لا عن حدث" يعني خدا موجود است و حدوث زماني
ندارد.[1] و "موجود لا عن عدم" يعني حدوث ذاتي ندارد.
در اينجا لازم است بگوييم دو نوع حدوث داريم : يك حدوث زماني و يك
حدوث ذاتي .
حدوث زماني و حدوث ذاتي
حدوث زماني آن است كه چيزي در زماني موجود نبوده و بعد موجود شده،
مثل ما كه در يك زماني نبوده و بعد موجود شده ايم، به اين ميگويند حادث زماني،
و در عرف مردم هم وقتي لغت حادث را ميگويند تصورشان همين معناست ; يعني
در ذهنشان هست كه چيزي در زماني نبوده و در زمان بعد موجود شده است .
و اما حدوث ذاتي آن است كه حادث در محدوده زمان نيست، مثل عقولي كه
فلاسفه به آنها قائل اند، حال اگر مجرداتي اين گونه داشته باشيم حادث زماني
نيستند، يعني چنين نيست كه زماني نبوده اند بعد موجود شده اند، آنها از ازل وابسته
به حق بوده اند و همان گونه كه حق ازلي است آنها هم از ازل مخلوق حق تعالي
بوده اند، منتها چيزي كه هست به آنها حادث ذاتي ميگوييم، يعني ماهيتشان
لابشرط از وجود و عدم است ; خداي تبارك و تعالي وجودش وجود وجوبي است،
يعني واجب الوجود است ; اما وجود آنها وجود امكاني است، و در تعريف ممكن