responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 190

پس نه حرف اشعري درست است كه هشت قديم قائل است و نه حرف معتزلي كه مي‌گويد خداوند علم و قدرت ندارد. اگر اين طور باشد پس اين كه قرآن مي‌گويد "خداوند عليم و حكيم است" را بايد بگوييم كه اطلاقش بر خدا مجاز است، و مسلما مجاز نيست . پس خداوند واقعا علم دارد، اما علمش عين ذاتش است، و همين طور ساير صفات .

ابن ابي الحديد معتزلي از اين كه حضرت علي (ع) با اين جمله حرف اشاعره را كه بعد از او بودند رد كرده است خيلي خوشحال است و خيال كرده كه آن حضرت (ع) حرف معتزله را قبول دارد;[1] در صورتي كه اين طور نيست و گفتيم : ذات خدا واقعا اين صفات را دارد منتها زائد بر ذاتش نيستند بلكه عين ذات او مي‌باشند.

اين كه حضرت مي‌گويد "كمال الاخلاص له نفي الصفات عنه" مقصود اين است كه صفات نقص را از خدا دور كنيم، حالا مي‌گوييم : خدا را از صفات كامل هم كه زائد بر ذات او باشند نيز خالص مي‌كنيم، مانند صفاتي كه ما داريم و از ذات ما جدا هستند، خدا اين نوع صفت را ندارد، چرا؟

"لشهادة كل صفة أنها غير الموصوف ، و شهادة كل موصوف انه غير الصفة"

(براي اين كه هر صفتي شهادت مي‌دهد كه غير از موصوف است، و هر موصوفي شهادت مي‌دهد كه غير از صفت است .)

وحدت حقيقي ذات و صفات خدا

وقتي كه شما مي‌گويي : عالمم، يعني شما يك وجود هستي و علم شما يك وجود ديگري است، موصوف غير از صفت است و صفت غير از موصوف . اما خدا را كه مي‌گوييم : عالم است، معنايش اين نيست كه يك ذات است و علمش جدا از آن است . پس ذات حق تعالي موصوف و جداي از صفت نيست، بلكه يك ذات

[1] شرح ابن ابي الحديد، ج 1، ص 74
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي    الجزء : 1  صفحة : 190
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست