اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 114
در قرآن هست كه : (و ارسلنا الرياح لواقح)[1] ما فرستاديم بادها را آبستن كننده .
"لقح" هم به معني لازم و هم به معني متعدي ميآيد، اگر به معني لازم باشد يعني
خودش آبستن است، و اگر معني متعدي باشد "لقحه" ميشود يعني آبستن كرد
او را; بادها خود به باران آبستن اند; زيرا وقتي كه بادها ميوزند بخارهاي متراكمي را
كه از درياها بالا آمده با خود به مناطق ديگري ميبرند و باعث بارندگي ميشوند،
و از طرفي آبستن كننده هم هستند، زيرا بادها هستند كه موادي را كه از گياهها و
درختهاي نر به گياهها و درختهاي ماده بايد برسد منتقل ميكنند; و اين معني را در
1400 سال پيش كسي توجه نداشت و اين از معجزات قرآن است . در اين آيه كه
مربوط به رحمت خداست "رياح" به شكل جمع آورده شده است .
آيه ديگري هست كه ميفرمايد: (و هو الذي يرسل الرياح بشرا بين يدي
رحمته)[2] خدايي كه ميفرستد بادها را در حالتي كه بشارت دهنده هستند در آستانه
رحمت حق ; يعني وقتي كه رحمت حق ميخواهد بيايد باد است كه بشارت آن را
ميدهد. پس در اين آيه نيز چون بادهاي رحمت منظور بود "رياح" كه جمع است
به كار رفته است .
اما وقتي كه مسأله هلاكت و باد عذاب مورد نظر باشد مفرد آن به كار ميرود.
قرآن ميفرمايد: (ريح فيها عذاب اليم)[3] بادي كه در آن عذاب اليم است ; يا راجع
به قوم عاد ميگويد: (و اما عاد فاهلكوا بريح صرصر عاتية)[4] قوم عاد با باد تندي
كه بر آنها طغيان داشت نابود شدند.
علت اين كه در مورد رحمت "رياح" و در مورد عذاب "ريح" به كار برده ميشود