اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 111
به خاطر اين كه در مجردات هم واهمه انسان اين طور مييابد، البته اين واقعيت
ندارد. عدم چيزي نيست، اما قوه واهمه انسان يك عدمستاني فرض ميكند، و بعد
موجوداتي كه به عرصه وجود ميآيند مثل اين است كه آن عدم را شكافته اند و از
درون آن موجود شده اند. پس در مجردات هم تعبير به "فطر" ميكنيم .[1]
البته ما دليلي نداريم كه حرف ايشان را قبول كنيم ; چون همان طور كه عرض
كردم "خلائق" جمع "خليقة" از ماده خلق است و خلق معمولا در ماديات گفته
ميشود، و خلقت ماديات به شكاف است نظير گندم، خرما، سلول جنين و... كه
گفته شد.
"فطور" به چه معناست ؟
"فطر الخلائق بقدرته"
(خداوند موجودات را به قدرت خود شكافت .)
ابن عباس ميگويد: اين كه قرآن ميگويد (فاطر السماوات و الارض) براي من
روشن نبود تا اين كه دو عرب را ديدم كه سر يك چاهي دعوا و نزاع ميكنند، اولي
ميگفت اين چاه مال من است و ديگري ميگفت مال من است، آن وقت يكي از
آنها كه ميخواست ادعايش را ثابت كند گفت : "أنا فطرتها" من شكافتم اين چاه را، و
وجود چاه هم به شكافتن زمين است . همين كه ديدم اين عرب ميگفت اين
چاه را من شكافتم معناي (فاطر السماوات و الارض) كه در قرآن هست برايم
روشن شد.[2] و اين معنا از آيات قرآن هم استنباط ميشود; در سوره ملك آمده
است : (ما تري في خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تري من فطور)[3] در جهان خلقت
[1] تفسير كبير، ج 19، ص 91
[2] همان كتاب، ج 12، ص 168
[3] سوره ملك، آيه 3
اسم الکتاب : درسهايي از نهج البلاغه المؤلف : منتظري، حسينعلي الجزء : 1 صفحة : 111